اینم قسمت 16 دوستان دارم قسمت 30 داستام میراکلس رو خودم به تنهایی مینویسم پس میگم به زودی میزارم و منظورم از زود قبل از اومدن جمعه هستش عکس روی تصویر عکس کلارا برای زمانی هستش که کلارا هنوز خوناشام بود و کای هم کنارش بود وقتی که از قدرتش استفاده میکرد و لنز توی چشماش بود این عکس رو توی سایت پنتوریست هم هستش( اینو خودم نساختم) کامنت ها فراموش نشه♥
کنار دیوار بودم جرج اومد توی اتاق گفت موضوع چیه؟ گفتم ...کا.ی گفت درک میکنم راستی چرا یه حس عچیبی نسبت بهت دارم؟ گفتم چون دیگه خوناشام نیستم? امکان نداره پنج سال پیش همدیگه رو که دیدم خوناشام بودی گفتم توی این پنج سالی که نبودم چیشد؟ گفت خوب راستش کای به دلیل کاری که با تو کردن خشمگین شد و فرار کرد تا الان خبر ازش نیست نمیخوام حالت رو بد کنم بعضیا میگن گفتم اون مرده میدونم? گفت ولی چه بلایی سر تو اومده گفتم اخدین خاطره هام فقط وقتیه که از خونتون اومدم بیرون وقتی خیلی دور شدم گرگینه ها بهم حمله کردن کای اومد کمکم کای همه رو شکست داد یکیشون کمین کرده بود تا اومد کای رو بکشه من پریدم جلوش و منو گاز گرفت افتادم روی زمین چشمام رو بستم وقتی چشمام رو باز کردم توان حرکت کردن نداشتم توی درمانگاه خونه کای بودم کای داشت داد میزد نههه این کاری باهاش نکنید که بعد چشمام به شکل اتفاقی بسته شد احساس کردم میتونم حرکت کنم سریع بلند شدم و دیدپ توی اتاقی هستم که میخواستی کلکم رو بکنی? انگاری زمان به عقب برگشته بود دقیقا همون زخمی که با چاقوت به پهلوم زده بودی انگاری تازگی داشت انگاری تازه از بیمارستان اومده بودم این داستان منه ?
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
اسم منم بهاره و 15 سالمه اما خیلی اینارو دوست دارم
ردستان قسمت 30 رو وارد سایت کردم داره برسی میشه
عالی بود.
اگه دیر بزاری اشکال نداره چون من خودم داستان مینویسم اما تا الان ۴ بار نوشتم هر بار زده عدم تایید نمیدونم چرا نمیاد?????
یه سوال دارم چون دارم داستلن مینویسم این سوال به دردم میخوره
مثلا بالای تست وقتی تایید شده زده ۲۵۶مرتبه انجام شده یعنی تو ۲۵۶بار نوشتی این تست را؟؟
میشه جواب بدی???????????????
دوستان قسمت 30 رو وارد کردم داره برسی میشه
بهار جان اولا خیلی قشنگ مینوشتی الان گیر دادی به زندگی جدید تو رو جونت از دختر کفشدوزکی هم بنویس و لطفا عاشقانش کن??
میشه بگی با چه برنامه ای این عکس ها رو میسازی؟؟؟
اگه بگی ممنون میشم ???????
wow???
بهار جون ببین چیکار کردی که شب ها خواب داستانت رو میبینم?
بعدشم کلارا و تکلیفش رو روشن کن یا یه خوناشام یا یه انسان اه چیه همش ادم،خوناشام،ادم،خوناشام یعنی داستانت چنان رفته رو مخم که نگو درستش چه وعضشه اه
اشکال نداره هر نظر ی محترمه!
مثلا کجای این پارت خوب بود رسمن زدی شخصیت خفن و باحال و عاشق همه چیز تموم رو کشتی اصلا هیچ تغییری هم توش ندادی همش هم کلارا رو می گیرن کلارا حرفی نمی زنه یه چیزی بهش می زنند فرار می کنه و تمام
اه بسه دیگه داستان رو متفاوت کن خشنش کن از احساسی بودن بیارش بیرون کای رو هم زنده کن برای اینکه خواننده ی داستان هم جذب داستان بشه نباید زیاد غمگین باشه بیشتر هیجانی خوبه
اینو راست میگی??????