10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡Army ♡F انتشار: 3 سال پیش 276 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
چی بگم 😐 جان خودتون وقتی خوندید فحشم ندید شرمنده 🙃 خواستیدم بدید حقمه 😩
توی ماشین رز : گوشی رز زنگ میخوره رز گوشی رو میزاره رو اسپیکر جواب میده : بله ؟ مامان رز : رز عزیزم خودتی 🥺 رز : مامان خوبی ؟ مامان رز : خوبم عزیزم ت چطوری الان کجایی 🙂 رز : جایی هستم چطور . مامان رز : سلنا دنبالته ( یه آشنایی بدم سلنا خواهر ناتنی رز هستش ) راستش با بابات معامله کرد اگه تو رو تحویلش بده پول گیرش میاد . رز : ها ؟!! مامان رز : اینورا نیا باشه ! رز : مامان خودت چی ؟ مامان رز : من هواسم هست میخوام از سئول امکان داره دیگه هیچ وقت همو نبینیم ، رز میدونم از بچگی هیچوقت مادر و پدر خوبی برات نبودیم ولی الان میخوام جبران کنم 🥺 "اشک تو چشمای رز حلقه زد" رز : مامان 🥺 مامان رز : ببین توی خونه ای که با بابات زندگی میکردی یه پرونده هست همه چیز داخل اونه اون داخل کشوش هست که رمز کشو ۲۴ هستش مواظب باش اگه اشتباه بزنی خطرناکه با یه خطا ممکنه پدرت خبر دار شه 😨 رز : ممنونم مامان 🥺 مامان رز : مواظب خودت باش من باید برم 🥺 رز : چشم بازم ممنونم ازتون ❤️ مامان رز : بای . رز : بای .
رز بعد قطع کردن نگاهی به جی پی اس کرد و گفت : خودشه امشب میرم خونه . نگاهی به جیوو کرد که با تعجب به رز نگاه میکرد رز به خودش نگاه کرد و اشکاش رو پاک کرد و شیشه رو کشید پایین و گفت : من با شما نمیام کار دارم .
: ما همین الان رسیدیم سئول ! رز : گفتم که کار دارم . جیوو : اوکی . رز گاز رو فشار داد و از موتور جیوو دور شد که کوک شیشه رو داد پایین و گفت : کجا رفت ؟ جیوو : نمد کار داشت . کوک : شیشه رو داد بالا .
رز خیلی با سرعت سمت خونه رفت و به ساعت نگاه کرد ساعت ۲ بعدظهر بود تصمیم گرفت که ناهار بخوره 😋 تو یه رستوران ناهار خورد و راه افتاد باید خودشو آماده همه چیز میکرد که گوشیش زنگ خورد ، شوگا بود جواب داد : بله شوگا . شوگا : کجا رفتی ؟ رز : کاری داشتم . شوگا : رز من بچه نیستم که کار داشتی براچی داری تنهایی به اون خونه میری ؟! رز با تعجب گفت : تو از کجا فهمیدی ؟؟ شوگا : الان کجایی ؟ رز : چیکار داری ؟! شوگا : میخوام بیام پیشت تنها نرو . رز : نمیخواد تنهایی میتونم برم . شوگا : دِ گفتم کجایی ! رز : من تو میدون چونگای هستم . شوگا : تا ۲۰ دقیقه اونجا ام .
۲۰ دقیقه بعد : شوگا از تاکسی پیاده شد و رز براش دست تکون داد شوگا سمت ماشین رز رفت و گفت : مگه نگفتم بدون ما جایی نرو میخواستی جونتو از دست بدی ؟!! رز : من فقط ...
شوگا : هیسسس دیگه هیچی نگو من قهرم *صورتشو به حالت قهری گرفت* رز : الان چیکار کنم خو 😂 ؟ شوگا به حالت اعتراضی گفت : اگه من نمیفهمیدم الان چیکار باید میکردیم ها ؟؟ رز : ولی من میتونم مواظب خودم باشم . شوگا : نیستی ! یکی هم طلبت . رز : باشه 😂 ♡ شوگا : برو سمت خونت . رز : میخوام شب برم . شوگا : شب خطرناکه همین الان برو 🙂 رز : باشه و به سمت خونش رانندگی کرد .
بعد حدود نیم ساعت رز و شوگا رسیدن و وارد خونه شدن . رز با دیدن جنازه یه فرد روی مبل چشاش بزرگ شد و دستش رو گذاشت رو دهنش و جیغ خفه ای کشید 😨 و از تعجب گریه کرد شوگا که تعجب کرده بود گفت : رز اون بابات نیس ؟! رز سری تکون داد و در این حین در خونه با شدت باز شد و شوگا رز رو عقب کشید و سلن در خونه رو باز کرد و با سر و صورت خونی به رز نگاه کرد و خندید و گفت : دیدی کشتمش پس تو و دوست پسرت هم میکشم 😏 رز با ترس گفت : تو .... چیکار...کردی 😭 سلن : مگه بد بود کشتمش ؟؟ رز : اون بابام بود . سلن خندید و اسلحه توی جیبش رو برداشت و رو به نشون به رز گرفت . شوگا رفت جلو رز و گفت : بزار اون بره منو بکش . که یدفعه کوک از پشت سلن سر در آورد و محکم با چوب زد به گردنش و سلن هم غش کرد . کوک اومد سمت بچه ها
و گفت : شما حالتون خوبه ؟؟ رز با گریه به کوک گفت : آره باید یچیزی رو اینجا پیدا کنیم و سریع به سمت طبقه بالا رفت و در اتاق پدرشو باز کرد به سمت صندوق رفت که شوگا اومد تو اتاق و گفت : بزار با هم بازش کنیم کوک هم اومد بالا و با ترس گفت : زود باشید . رز سریع کد کشو رو زد و پرونده رو برداشت و گفت : بریم . کوک تا میخواست از اتاق خارج شه سلن از چهارچوب در اومد و با زدم گلوله به کوک ( نازی به والله میدونم نباید اینکارو میکردم ولی شرمنده ) کوک روی زمین افتاد و رز وحشت زده به سلن نگاه میکرد که میخواست اسلحه رو به سمت شوگا بگیره که رز دستش رو انداخت دور گردن شوگا و 💋 ( سانسور ) و به طرز ناگهانی ای هر دو ناپدید شدن . سلن بدو بدو از پله ها پایین رفت و پاش رو کوبید رو زمین گفت : اَه که هی 😩 و از خونه خارج شد . رز شوگا رو ول کرد و سریع سمت کوک رفت و گفت : کوک عزیزم خواهش میکنم بیدار بمون ترخدا 😭 و کوک رو بغل کرد و رو به شوگا گفت : باید ببریمش بیمارستان 😭 شوگا پرونده رو برداشت و گفت : زود باش . رز کوک رو محکم گرفت و کوک در عین حال زیر لب گفت : دوست دارم 😭 ( خودم اشکام ریخت هر چی بگید حق دارید بخدا ) رز محکم گفت : منم دوست دارم بخاطر منم که شده باید زنده بمونی . رز سریع از پله ها پایین رفت و شوگا ماشین رو آورد جلوی در و رز سوار شد تو راه کوک گفت : رز الان دیگه همه در امانن مگه نه ؟ رز گریش شدت گرفت و گفت : آره 😭 کوک به سختی دستش رو روی گونه رز کشید و گفت : شاید این آخرین باری باشه که گونتو نوازش میکنم 🥺 رز گریه کرد و سرش رو تکون داد و گفت : تو نباید بری نه تو نباید بری خواهش میکنم تو باید پیشم باشی 😭 شوگا هم گریه میکرد و میگفت : کوک خواهش میکنم الان میرسیم بیمارستان دووم بیار 😭 رز : کوک نباید بری میدونی که خودمو هیچ وقت نمیبخشم 😭 کوک : رز گریه نکن حالم بد میشه 🥺 رز : پیشم بمون خواهش میکنم 💔😭 *گلوله با قلبش خیلی کم فاصله داره* رز سرشو به گردن کوک نزدیک کرد و گریه کرد و گفت : نزاشتی بهت بگم چقدر دوست دارم 😭 کوک گریش گرفت و گفت : مواظب خودت باش 😭
رز سرشو عقب کشید و کوک که به چشماش زل زده بود نگاه کرد که آخرین اشکش افتاد و چشماش بسته شد . رز بلند گریه کرد و کوک رو توی بغلش گرفت و گفت : کوک خواهش میکنم چشماتو باز کن 😭 کوک کوک بیدار شو بیدار شو 😭 *بمولا اگه دروغ بگم انقدر اشک ریختم چشمام ورم کرد* شوگا اشکاشو پاک کرد و از ماشین پیاد شد اشکاش دونه دونه میریخت به ماشین تکیه داد و با جین تماس گرفت . جین : هی شما کجایید ؟ شوگا : بغض ترکید و گفت : هیونگ به آدرسی که میدم بیا . جین : چیشده شوگا تو هیچ وقت گریه نمیکردی ؟! شوگا : من نمیتونم بگم 😭 و سریع قطع کرد ، آدرس رو برای جین پیامک کرد و دستش رو روی دهنش گذاشت و گریه کرد 😭 رز هم تو ماشین کوک رو توی بغلش گرفته بود و اشک میریخت .
نیم ساعت بعد : تمام بچه ها رسیدن تو کوچه و کنار ماشین رز پارک کردن جین با دیدن شوگا به سمتش دوید و گفت : چی شده ؟! شوگا : سرش رو انداخت پایین و چشاش رو زمین به زمین دوخت و اشکاش رو زمین ریخت . جین در ماشین رو باز کرد و با دیدن کوک تو بغل رز چشاش پر اشک شد و گریش گرفت با گریه های رز تمام بچه ها گریشون گرفت و جیوو هم گریش گرفت و به سمت شوگا رفت و گفت : متاسفم متاسفم خیلی متاسفم 😭 نامجون که بی صدا گریه میکرد به سمت رز رفت و گفت : نبضش نمیزنه ؟😭 رز اشکاش شدت گرفت و گفت : نه !! 😭
یک ساعت بعد : همه حالشون بهتر شده بود اما رز خیلی گریه میکرد بی قراریش گریه همه رو در می آورد شوگا با بیمارستان تماس گرفت و قرار بود بیان کوک رو ببرن "ایشالله هیچ وقت نشه 😭" با اومدن پرستار ها رز بدن کوک رو محکم فشار داد و گفت : ولم کنید بزارید تو حالم خودم بمیرم 😭 پرستار کوک رو از توی بغل رز گرفت و گفت : خانم بزارید بهتون یه سرم بزنم . با گفتن سرم رز اشکاش زیاد ریخت و گفت : اون شب دست منو گرفت 😭 پرستار با رفتار رز گریش گرفت و رو به نامجون گفت : آقا لطفا بیاریدیش بهش یه آرام بخش بزنیم حالشون خرابه 🥺 نامجون سری تکون داد و رفت داخل ماشین پیش رز و گفت : رز خواهش میکنم بیا بریم یه آرام بخش بهت بزنن . رز قبول نکرد و همونجا نشست . بعد بردن کوک جین و نامجون و جی هوپ رفتن بیمارستان 😭 رز همونجا نشسته بود و با هیچ کس حرف نمیزد بالاخره بعد نیم ساعت از ماشین پیاده شد و بدون اینکه تو چش کسی نگاه کنه سرش رو پایین انداخت و از کوچه خارج شد حالش بد بود و فقط لازم داشت گریه کنه 😭
جیوو پشت موتورش نشست و گفت : از دور هواسم بهش هست اون فقط لازم داره تنها باشه . شوگا : ممنون . جیوو راه افتاد و آروم گاز میداد تا به رز زیاد نزدیک نشه رز تند تند میدواید و گریه میکرد جیوو گوشیش رو برداشت و با شوگا تماس گرفت . شوگا : بله جیوو ؟ جیوو : ببین اون پرونده رو به جایی که میگم ببر همین امشب همشون دستیگر میشن . شوگا : الان حالم خوب نیس نمیتونم تمرکز کنم . جیوو : اوکی 😔 شوگا قطع کرد و جیوو گوشی رو گذاشت توی جیبش و یاد خاطراتش با کوک افتاد و زمانی که وقتی اومد کوک جلوش رفت و گفت : خوش اومدین خانم ! یا زمانی که روی موتور بود گفت : عاشقشم *منظور به رز* اشک تو چشماش جمع شد و گفت : دلم نمیخواست آخرش اینجوری تموم شه 🥺
رز : لعنتی چرا آخه من اون موقع باید هواسم بیشتر میبود 😭 من عزیزمو از دس دادم 😭 دستش رو کشید رو صورتش و اشکایی که خیلی زیاد بودن رو پاک کرد طولی نکشید که دوباره صورتش خیس شد . با اشک مدام میگفت من لیاقت هیچ کس رو ندارم بابام هانگول کوک همشون رو از دست دادم 😭 جیوو با دیدن بی قراریه رز از موتور پیاده شد و سمت رز رفت و بغلش کرد . رز گریه کرد و گفت : ولم کن میخوام بمیرم . جیوو محکم بغلش کرد و گفت : تمام بدنت خونیه بیا بریم یه آرامبخش بزن خواهش میکنم 🥺 رز تو چشمای جیوو نگاه کرد و یه دفعه چشماش سیاهی رفت و غش کرد !! جیوو با ترس رز رو توی بغلش گرفت و سوار موتورش کرد با سختی به سمت بیمارستان رفت .
۳۰ دقیقه بعد : رز روی تخت بود و سرمش هنوز تموم نشده بود و به هوش نیومده بود . شوگا و با ترس وارد اتاق شد و رو به جیوو گفت : چه بلایی سرش اومده ؟؟! جیوو : حالش بد شده
شوگا دست رز رو گرفت و گفت : امروز قراره کوک رو دفن کنن ( خدانکنه 😭 ) بهتره رز نباشه حالش بدتر میشه لطفا پیشش بمون تا من برم . جیوو : اوکی 😔 بازم تسلیت میگم . شوگا دستی رو چشماش کشید و با بغض عجیبی تشکر کرد و بلافاصله از اتاق خارج شد با گوشیش با پی دی نیم تماس گرفت و همه چیز رو گفت پی دی نیم اولاش میگفت شوخی بسه کوک کجاس ولی تا شوگا گریه کرد همه چیز عوض شد پی دی نیم با ترس گفت : شوگا چیشده . شوگا گفت : گفتم که کوک تیر خورد 😭 پی دی نیم از روی صندلیش پاشد و با داد گفت : الان کجایید ؟! شوگا : سمت بیمارستان هستم بیمارستان متنم یه چیزی نوشته نمیتونم بخونم . پی دی نیم : دارم میام اونجا همون جا بمون با هم بریم . شوگا : باشه . شوگا به دیوار تکیه داد و آروم آروم نشست و گریه کرد و گفت : میدونستم آخر این کار قرار یکی بره ولی دوست داشتم خودم برم تا کوک 😭 بعد چند دقیقه پی دی نیم با سرعت از ماشین پیاده شد و گفت : شوگا ! شوگا نگاهی بهش کرد و پاشد سرش رو براش خم کرد و گفت : بیاید بریم الاناس که دفنش کنن .
وارد قبرستون شدن و صدای گریه اشکشون رو در میاورد . شوگا رفت بینشون و قرار بود جسد رو داخل قبر بزارن . تا میخواستن بزارن با صدای جیغ کسی به طرفش برگشتیم رز بود و نفس زنان و گریه کنان همراه جیوو اومد سمتشون و نزار کوک رو داخل قبر بزارن 😭 رز ، کوک رو توی بغلش کشید و گریه کرد 😭 پی دی نیم میخواست جلو بره که شوگا گفت : بعدا همه چیز رو میگم بزارید تنها باشه . با گریه کردن رز همه گریشون گرفت و رز کوک رو محکم تر بغل کرد و گفت : دلم برات تنگ میشه و پیشونی کوک رو بوس کرد😭 مرد جنازه رو گرفت و داخل قبر گذاشت رز بی قراری میکرد و اشکاش میریخت 😭 شوگا سمتش اومد و بلندش کرد از قبرستون بیرون بردش و گفت : رز بسه انقدر گریه نکن . رز با گریه گفت : اگه ازم بدت میاد حقمه بهترین دوستتون بخاطر من مرد 😭 شوگا ، رز رو بغل کرد و گفت : من همچین چیزی نگفتم تقصیر تو نبود انقدر گریه نکن 🥺
رز : من...یکم پول لازم دارم . شوگا : براچی میخوای ؟ رز : باید برم از سئول باید برم 🥺 شوگا : تو هیجا نمیری حق نداری جایی بری . رز : دیگه نمیتونم تو چشم هیچ کدومشون نگاه کنم حتی تو !! شوگا : بس کن . رز : میخوام برم 😭 شوگا مچ دستای رز رو محکم گرفت و گفت : اجازه نمیدم !! رز : ولم کنننن 😭 شوگا : بس کن ^^داد زد^^ رز دیگه ساکت شد و رفت توی ماشین نشست . یاد زمانی افتاد که تو ماشینش کوک و شوگا براش رپ خوندن و رز با تعجب گفت : دمت گرم 🥺 زمانی که آلیشا مرده بود و کوک بغلش کرد اشکاش رو پاک کرد و گفت : دلم میخواست خودت بغلم کنی . به گونش دستی کشیدی و با بغض یاد زمانی که کوک گفت : شاید این آخرین باشه که گونتو نوازشت میکنم افتاد 😭 به عقب تکیه داد و دستی رو سرش گذاشت یواش یواش چشماش گرم شد 💤 همه از قبرستون اومدن شوگا میخواست سوار ماشین شه که جیمین سمتش اومد و گفت : میخوام بیام پیش رز . شوگا سری تکون داد و جیمین سوار ماشین شد جیوو از همه خدافظی کرد و رفت . رز بیدار شد و یکم آب خورد و شوگا تو ماشین گفت رز چیشد که ما اونجا ناپدید شدیم ؟؟ رز سرش رو انداخت پایین و گفت : مامان بزرگم همیشه میگفت اگه تو اون اتاق این اتفاق بیوفته ما ناپدید میشیم 🥺 شوگا سری تکون داد و به سمت خونه خودشون رفتن 🙂 در رو باز کردن هیچ کس حال هیچ کس رو نداشت و همشون ناراحت بودن آلیشا رفته بود پیش مادرش و رز پیش اعضا بود 🙂
خب این پارتم تموم شد پارت بعدی پارت آخر هستش 🙂
شرمنده همگی که انقدر دیر شد بمولا امتحانا امانم رو بریده امروزم که آخرین امتحانم بود دیه نوشتم ممنون ازتون ❤️
اهمممم ببخشید انقدر غمگین شد زدم تو حالتون 😂😩
خواستید فحش بدید حقمه 😐
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
من بعد خوندن این پارت تا یه هفته گریه میکردم چطور تونستی
اگه الان پیشت بودم خودم زنده زنده قبرت میکردم😭😭😭
هققققققق😢😭😭😭😭😭
درست بایسم روکشتییییی خیلی بدی تلوخودا یکاری کن اون خود جئون کوک نباشه 😭😭😭😭😭😭😭😭
عالی
خبر خوش 🙂
پارت بعدی رو گذاشتم و تمام 🤝🏻❤
فاطمهههه این چه شوخی ای بوددد همه مون خیلی ترسیدیم😐😂
اره شوخی بدی بود متاسفم 🙂
ولی بعد گذاشتن این پارت قراره خودمو راحت کنم 🙂
نه فاطمه نکن تو رو خدا😭
یکی از اونایی که خیلی تو اکیپدوستش دارم توبییییی.نرو اتفاقات خوب میان...قول میدم نرووو😭💔
چی شده 😮
فاطی چیکا میخوای بکنی😭
ای خدا نکنه توئم موخای اون کاررو بکنی😭ب جون خودم دس ب همچین کاری بزنی باید قبر منم بکنی😭فاطی بیا تو تستم کارت دارم لطفاااااااااا
اجول پارت 22 اومده ی تک پارتیم نوشتم اومد امشبم 24 مینویسم 23 تو برسیه
موفق باشی ❤❤
اجو میشینم همرو میخونم الان سرم یه کوشولو شلوغه😓😓
😐باش😐😐😐
به جون خودم
بالا تر از بد و بی راه حقته
ساعت 2 شب من زار زار دارم عر میزنم
کاش میشد یه کاری کنی که این قسمتی کوک... 😭😭😭تیر خورد و فوت شد (😭😭😭) همش خواب بوده و الان کوک پیش رز باشه😭😭😭😭
ببخشیددددد 💔🥺
نهههه نمیتونم باید همینجوری پیش بره
نارنگی مامانم میگه کل تابستون از گوشی خبری نیست من تابستون نیستم💔
خواستم بگم خیلی خیلی دوست دارم به آبجی لواشکم بگو خیلی دوسش دارم🙂
دلم براتون تنگ میشه فراموشم نکنید🙂💔
عررررررر اجولم منم خعلی دوست دارم دلم برات میتنگه💔:(
اجی دل منم برات تنگ میشه 💔❤
تابستون خوش بگذره 😇
تابستان بدون شما خوش نمیگذره🤧
انقدر میخوام کلاس برم پدرم دربیاد😐💔
سیلام نارنگی
روزت مبارک مهربون خوش قلب نارنگی من😘💜
مرسیی اجی جونی
روز تو هم مبارک عسلم ❤😇
💜💜🍷
عاجی دارم از تستچی میرم نه برای یه مدت برای همیشه قرار نیست دیگه اینجا فیک منتشر کنم خیلی از ارمی ها بهم هیت انداختن و الان دیگه میخوام برم 😥 بای👋🏻
عاااا نه نرو اونا خیلی بی جا کردن اتفاقا خیلی کارت درسته🥺🥺
نروووووووو من دوست دارم بمونی 💔