
سلام به همگی میدونم دیر کردم ولی باور کنید امتحان داشتم و اصلا وقت نشد 😅😅
هم پایین رفتن . جیوو هم گوشیش رو در آورد و زنگ زد به اوچین . اوچین : بله جیوو ؟ جیوو : اوچین اینا چرا انقدر زیادن 😑 اوچین : جیوو اگه قراره مدام غر بزنی و تیکه بندازی بهتره بری اونا همیشه کنار همن 🙂 جیوو : کی گفت برم گفتم خیلی زیادن 😏 حالا هم باید برم بای 👋🏻 اوچین : موفق باشی و قطع کرد . جیوو با کفش چرم پاشنه دارش از پله ها پایین رفت و رو به بچه ها گفت : من با موتورم و جلوی شما امشب هر جور شده باید برگردیم سئول فهمیدید ؟؟ هر کی هم دوست داره میتونه با من بیاد 🙂 کوک : من باهات میام . جیوو : خوبه بقیتون پشت سر من سعی کنید با سرعت بیاید ، اوکی ؟ رز و جین : اوکی . جیوو سوار موتورش شد و کوک هم پشتش نشست جین ماشین اعضا رو رانندگی میکرد و رز ماشین خودشو تو ماشین رز آلیشا و شوگا و نامجون نشسته بودن و بقیه هم تو اون ماشین 😎 جیوو راه افتاد و به کوک گفت : قراره تند برونم پس بهتره کمرمو بگیری 😎 کوک : باشه 😊 کمر جیوو رو گرفت و جیوو هم با سرعت توی خیابون لاین میکشید . ( خیابون فقط چندتا ماشین داشت )
رز که خیلی وقت بود رانندگی عالیش رو کنار گذاشته بود با سرعت رفتن جیوو پاش رو روی پدال گاز گذاشت و به سرعت از بغل ماشین جین رد شد و به سمت موتور جیوو رفت کوک که داشت رانندگی رز رو میدید مث یه خرگوش خندید و گفت : خیلی خفنه 😍 جیوو پوزخند صدا داری زد و گفت : ولی من ازش خوشم نمیاد و سرعتش رو بیشتر کرد 😏 کوک : ها مشکلت چیه یکمم آروم برون نمیخوای که گمت کنن قرار نیست رانندگیت رو به رخمون بکشی 😒 جیوو خودش رو جمع و جور کرد و گفت : زود ناراحت میشه و نچسب نیست خوشم نمیاد ، واسا ببینم نکنه .... کوک : اره عاشقشم ❤️ جیوو : او مای گاد 😂 ماشین رز سمت چپ موتور جیوو بود و شوگا تو ماشین میگفت : رز تو خیلی باحالی و کلی با آلیشا اینا میخندیدن 😍 که یدفعه ماشین جین سمت راست موتور جیوو اومد و جین پنجره رو کشید پایین و با داد و شوخی گفت : مگه قراره بری مسابقه حاجی ما رو با خودت مقایسه نکن 😶😂 جیوو زد زیر خنده و گفت : ببخشید فک نمیکردم انقدر کند باشی 😂 جین : 😶 کوک : هیونگ آروم باش الان فشارت میوفته 😂
جین : باشه دیگه بالاخره که از اون موتور پایین میای 😎 کوک : غلط کردم هیونگ ببخشید 🥺 جین : خب بابا 😂 و پنجره رو بالا داد و جیوو رو به کوک گفت : اسمتو بگو اسم بقیه رو هم بگو دوست دارم بیشتر دربارتون بدونم 😊 کوک : اسم من جونگ کوکه ولی کوک صدام میزنن اون دختری داره رانندگی میکنه اسمش رز هستش و اونی هم که بهش گفتم هیونگ اسم جینه 😁 اون که بغل رز نشسته اسمش آلیشاس و پشتی که لباس آبی پوشیده شوگا و بغلیش نامجون 😁 بعد تو ماشین جین بغلیش تهیونگه پشتی که لباس طوسی تنشه اسمش جیهوپه و بغلیش هم که جیمین 😊 جیوو : چجوری اسما رو یادت مونده چقدم زیادید 😂 کوک : خب تو هم یاد میگیری ☺️ جیوو : امیدوارم و هواسش رو به جاده پرت کرد . شوگا پنجره رو پایین داد و گفت : کوکو خوابت میاد ؟؟ کوک : نه بابا . شوگا : آخه دیشبم تا صبح بیرون بودی بیا یکم استراحت کن ❤️
جیوو : هوی کوکو جونش اگه بیوفتی پایین میمیری پاشو برو بگیر بخواب 😂 کوک : باشه بزن کنار . جیوو زد کنار و کوک رفت تو ماشین جین خوابید جیوو هم تنها سوار موتور شد که رز از ماشین پیاده شد و گفت : خانم بزارید من باهاتون بشینم تنها نباشید 🙂 شوگا هم نشست پشت فرمون و جیوو با یه لبخند مصنوعی گفت : بفرمائید 😄 رز پشت موتور نشست و تمام مدت حتی کمر جیوو رو هم نگرفته بود و به خیابون هایی که رد میشدن نگاه میکرد و اشک های کوچولو و بی صدا میریخت 🥺 جیوو به آینه نگاه کرد و دید براش مهم نبود ولی بازم برای کارش چند تا سوال لازم داشت . جیوو : میگم اسمت رزه ؟؟ رز انگشتش رو کشید رو اشکاش و گفت : بله . جیوو : اها ، چند سالته ؟؟ رز : ۲۵ 😊 جیوو سری تکون داد و گفت : دیدم گریه کردی 🙂 رز : اگه ازم بدت میاد لازم نیست پنهانش کنی چون خودمم از خودم بدم میاد 😔 جیوو : نه امم نه اصلا اتفاقا خیلی دوست دارم 🙂
رز : اینو نگفتم که اینو بگی فقط بدون اگه ازم بدت میاد تو کارت سرکی نمیکشم و دخالت نمیکنم 😔 جیوو : ممنون 🔸 رز دوباره سرش رو برگردوند و به خیابون هایی که تقریبا تاریک شده بودن نگاه میکرد و بی صدا بود تا اینکه چندین ساعت گذشت و هوا حسابی تاریک شده بود و با نور ماشین ها میشد رانندگی کرد 🔦 جیوو یه هتل رو پیدا کرد و رو به بچه ها گفت : ما الان نزدیکای بوسان هستیم و الان چیزی که لازمه اینکه یکم استراحت کنیم فعلا امشب رو تو این هتل میمونیم از همتون خواهش میکنم موبایلتون رو خاموش کنید تا ردمونو نزنن . همه بچه ها باشه ای گفتن و وارد هتل شدن رز که مثل یه جنازه بود و بی حال کارت اتاقشو گرفت و همراه آلیشا به سمت اتاقشون رفتن . آلیشا و رز تا وارد اتاق شدن آلیشا سریع رفت سراغ یخچال اما رز مثل یه جنازه افتاد روی تخت و بی حال گفت : منو بیدار نکن و چشماش رو بست و خوابش برد 💤
آلیشا سری تکون داد و به گشتن ادامه داد 😂 ساعت ۵ صبح : رز روی تخت قل خورد و چشماش رو باز و بسته کرد بعد رفت سمت سرویس بهداشتی دست و صورتش رو شست تو آینه به خودش نگاه کرد و خندید و گفت : موهامو ببین ترخدا 😂 و رفت شونه کرد و اتو کشید به ساعت نگاه کرد ساعت ۵ و نیم صبح بود لباساش رو عوض کرد و آروم از اتاق خارج شد و به سمت لابی هتل وارد آسانسور شد و دکمه رو فشار داد و بعد نیم دقیقه در آسانسور باز شد و از آسانسور بیرون اومد و برای خدمه اونجا سرش رو خم کرد و رفت روی یه مبل نشست یه خدمه زن اومد سمتش و گفت : سلام چیزی میل دارید ؟؟ رز : سلام 😊 یه قهوه میخوام ❤️ خدمه : البته الان براتون میارم . رز : ممنون 🙂 خدمه رفت و رز گوشیش رو از جیبش برداشت و خاموشش کرد نگران بود کسی دنبالشون بیاد . گوشی رو گذاشت توی جیبش و از شیشه های بزرگ به بیرون نگاه کرد نفس عمیقی کشید و پیشونیش رو ماساژ داد 💆🏻♀
خدمتکار قهوه رو گذاشت روی میز کوچیک بغل مبل و گفت : چیزی لازم ندارید ؟ رز : ممنون . خدمتکار رفت و رز قهوه روی میز رو برداشت و شروع کرد به خوردن ❤️ بعد قورت دادن آخرین قطره قهوه فنجون رو گذاشت روی میز و از جاش بلند شد و رفت بیرون 😊 یکم دور هتل چرخید و حالش رو عوض کرد یاد زمانی افتاد که باباش میگفت : رز تو هیچ وقت نباید بعد ساعت ۱۰ بیرون باشی من خیلی نگرانت میشم 🥺 لبخندی زد و به ساعتش نگاه کرد و زیر گفت : الان ساعت ۶ صبحه من ۵ هفتس که خونه نرفتم 😔 یدفعه گرما دستی رو شونش حس شد و سریع برگشت . جیوو : برمیگردی نگران نباش 🙂 رز لبخند کوچیکی زد و سرش رو انداخت پایین . جیوو : شب تمام ماجرا رو برام نامجون تهریف کرد .... تقصیر تو که نیست چرا امقدر خودتو ناراحت میکنی ؟؟ رز : من فقط از اینکه این بلا سرشون اومده خیلی شرمنده ام همش تقصیر بابامه 😔 جیوو : هر کاری هم بکنی نمیتونیم جلوشو بگیریم باید بکشیمش 😏
رز با ترس گفت : تو....تو میخوای چیکار کنی 😳 جیوو : متاسفم ^^ رز با داد : نه نباید اونو بکشی اون بابامه 😨 جیوو با عصبانیت : پس من برای چی اینجام ها !! بخاطر اینکه اونو بکشم تو هم احساساتی نشو 😒 رز با بغض به جیوو نگاه کرد اما جیوو با بی احساساتی از کنارش رد شد و رفت داخل هتل 😕 رز گریش گرفت و زیر لب گفت : نمیخوام بلایی سرت بیاد 😭 کوک سریع وارد محوطه هتل شد و با دیدن رز سریع سمت رفت و گفت : اون چی بهت گفت ؟؟ رز با بغض تمام تو چشم کوک نگاه کرد و گفت : قراره بکشینش 🥺 کوک : خدای من رز بخاطر اون گریه نکن 😔 رز گریش شدت گرفت و گفت : توقعی نداری که من بابامو بزارم جلو چشمم بکشن 😭 کوک رز رو بغلش کرد و گفت : باشه باشه فقط گریه نکن 🥺 رز کوک رو بغل کرد و گفت : میشه نزاری 🥺 کوک : باشه باشه ☆ رز : ممنونم 🥺
کوک رز رو محکم تر بغل کرد و گفت : رز بیا بریم رو صندلی بشینیم . رز اشکاشو پاک کرد و گفت : باشه . کوک و رز روی صندلی نشستن و کوک گفت : اون میخواد تو بمیری اونوقت بازم دوسش داری 😞 رز : اون بابامه کوک !! کوک : نمیدونم ولی این دختره جیوو اونقدرا هم رفتارش خوب نی . رز از روی صندلی بلند شد و به کوک گفت : بهتره بری بچه ها رو بلند کنی الان راه بیوفتیم بهتره 😊 و به سمت داخل هتل رفت 😄 کوک هم از جاش بلند شد و به سمت هتل رفت . رز وارد اتاقش شد و آلیشا رو بلند کرد و با هم پایین رفتن همه بچه ها پایین بودن بجز کوک و شوگا که شوگا رو دیدن با کلی غر غر کردن از اسانسور با کوک اومد 😂 شوگا : خدایا الان چه وقته کی ساعت 6 راه میوفته لعنتیا 😐 کوک : ای بابا یونگیا انقدر غر نزن بیا بریم 😂 شوگا : بی ادب 😐 کوک : ببخشید 😂 کوک و شوگا اومدن کنار بچه ها و راه افتادن هیچ کدوم بنزین تا سئول نداشت برای همین رفتن تا بنزین بزنن رز ماشین خودشو رانندگی میکرد و کسی پیشش نبود بقیه بچه ها تو ماشین خودشون بودن ( ماشین ونه ) جیوو هم با الیشا بود . جیوو تند میروند و رز که عصبانی حرفش دستش رو گذاشت رو دنده و پدال گاز رو فشار داد از جیوو جلو زد و پوزخندی زد و زیر لب گفت : از رفتارت خوشم نمیاد حس میکنم یه برده ام 😏 ( اهنگ Unstoppable رو بزارید ) جیوو خندید و رو به الیشا گفت : خیلی لوسه ازش خوشم نمیاد 😒 آلیشا : هی درست صحبت کن !! جیوو : خوب باو 😒
ببخشید که دیر شد امتحانام وقتمو میگیرن 😂😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای آجی رفتم یادی از دوران قدیم کنم اولین کامنتم رو بهت خوندم تو عشق دردناک من قسمت هفت..
اولین سوالت ازم این بود که پسرم یا نه😂
اسمم عجیبه همه فکر میکنن پسرم😂
البته به غیر از لوتر فنها😁
آره اجی 😂😂😂
گفته بودم ببخشید پسری ؟!! 😂🤞🏻
😂😂😂😂😂
تو هم مثل من اوایل اومده بودی تستچی با هم رسمی حرف میزدی؟
یا فقط من اینجوری بودم؟😂😂😂
اره 😂😂😂😐😐😐
چقدر چرت بود اوایلا 😩😂😂😂
خوشحالم باهم آشنا شدیم اجی ❤❤
وای آره میرم کامتتهای قبلا رو میخونم از خنده غش میکنم😂😂😂😂
منم خیلی خوشحالم آجییییییی🥺❤❤❤❤
فاطی😐
چرا تو بد شدی آجولم😿
همش چک میکنم ببینم کامنت دادی یا نح😕
بازم ندادی دلم واست تنگید😿😿😿😿😿😿
اجی کامنت دادم 😳😳😳
بزا یبار دیه بدم ظاهرن نیومده 😓
خعله خب گفتی بیام بت بگم وقتی پارت بعد اومد مدیونی کامنت ندی 😐هی کامنت نمیدی فک میکنم نخوندی🔫😐💔
آییییی ببخشید اومدم برم بخونم 🙂
نه بخدا تو تستچی نیستم وگرنه دنبالت میکنم 😄
داستانت واقعا واقعا واقعا عالیه آجییییییی💜💜💜
منتظر پارت بعد میمونم هر چقدر طول بکشه *-*
مرسیی اجی جونم ❤
قربونت اجی ❤
بد بد بد بد بد بد بد بد
من هیت ندادم من از داستانش خیلی هم راضی هم تو همه داستان هاش هم کامنت گذاشتم منظورم از بد یک چیز دیگست عزیزم
تازه خودت برو پیشه روانشناس ادب هم خوب چیزی هس
تو کی هستی هاااااا مگه مرض داریییی هیت میدی خب اگه می خوای بیای زر مفت بزنی نخون داستانشو کامنتم ندهههه کسی مجبورت نکردههههه😠😠😑🔪🔪🔫🔫🔫🔫
من چند بار باید بگم هیت ندادم چرا نمیفهمید
مگه کامنت های بالا رو ندیدی که میای دوباره میگی هیت نده من که توضیح دادم
ما چه می دونستیم ک تو منظورت یه چیز دیگست ما که کف دستمونو بو نکردیم بریم تک تک کامنتارو بخونیم ببینیم چی داری میگی همینجور پا شدی اومدی میگی بدبدبدبد خب فک کردیم منظورت داستانه😒😒😑🔪درزم من همین الان اومدم تستچی مگه اینقد بیکارم فک کردی پشت گوشی منتظر توضیح تو نشستم که میگی کامنتای بالارو ندیدی😐😒😒
این دفعه خواستی چیزی بگی یا شوخی کنی قبلش توجیح کن ماهم از قضیه خبر دار شیم😐😑
😂😂😂 بچه ها این اجی منه نگران نشید بابا 😂
نازی اونی این اجیمه خودتو عصبانی نکن این شوخیش زیاده 😂😂
عاااااو باوشد:/
این دوستتو معرفی کن ماهم بشناسیم😐😂
حالا شما از بزرگی خودت ببخش دیگه
اشکالی نداره:/
معرفی کن خودتو فرزندم
چجور داستانایی نوشتی ژانرش چجوریه؟!
حسش نیس برم ببینم😐😂
💜من هستی هستم ۱۱ سالمه و ژانر داستانم چمیدونم ژانرش چیه😐
عاااو هستی کوچولوووو😐😂
منم نازی 16 خوش بازم اونی میشم...
واقعا نمی دونی ژانرش چجوریه؟ چه نویسنده ای😐😐😂🔪
چیکار کنم خب ژانرش رو نمیدونم ولی خوشبختم
اوک هر وقت فرصت کردم میرم می خونم😐😂
😂😂😂😂
بعد از 13 سال انتظار بالاخره این پارت اومددددد😩😿توجه کردی برعکسیم😐من تند تند پارتامو میزارمو زیادم مینویسم تو بعد 100 سال دو خط مینویسی😹😹😹خعله خب منم دارم مینویسم پارت 18 رو و خیلی شوکه کنندستو اون اتفاقه میفته(چقد من ظالمم اخه😹✌)
😂😂😂😂 بالاخره
خو تو زرنگی من تو نوشتن خدایی خیلی تنبلم 😐
وای ترخدا من زیاد تستچی نمیام اگه اومد بهم خبر میدی
اوکی آجی
عالی بود اجی😍💜❤️🖤💙
مرسییی 💜
بالاخره یه چیزی از این رز خانم دیدیم😐 من که همش ازش لوس بازی دیده بودم😐😂🔪
دیگه داشت نظرم عوض می شد می خواستم جیوو رو بردارم😐😂
یکم خفنش کن:)
ادامه بده فایتینگ💕
نازیم اگه نشناختی:/
😂😂😂😂
اونیییی چرا بهم نگفتی داستانم منتشر شده 😐
تو که میدونی من خودم هیچ وقت خبر ندارم 😂
خب من چمیدونستم تو نمی دونی ماشالله همیشه هم ک از دنیا عقبی😐😂
😂😂😂😂😂
عالی بود😘😘😘
ممنونننن❤❤
داستانت عالییییییییی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
مرسیی
چشم