من ملکه ام پارت 4

من اومدم با پارت 4 رمانم البته هنوز پارت دو الان که دارم تست میسازم منتشر نشده توجه داشته باشید دوستانم که رمان از جایی کپی نشده و کل ایده برای خودمه راستی اگه رمان شبیه رمان من سراغ داشتین بهم معرفی کنین عاشق این مدل ژانرم

آرشام:اره ولی وقتی خطری حس کنیم ی صدای وز وز تو گوشمون میپپیچه که یعنی همه اینجا جمع بشید راحته چرا ی بار امتحان نمیکنی فقط باید تمرکز کنی و بخوای بشه سر تکون دادم چشمام رو بستم هعی دختر تو میتونی ی صدای وز وز تو گوششون پخش کن که قلبشون بیاد تو دهنشون و فقط به این فکر کردم که صدای وز وز تو گوششون بشنون چشمام رو وا کردم جلم بودن با تعجب نگاهشون کردم

کردم چه اسون من تونسته بودم آرشام:بچه ها عضو جدید ملیسا مانی:سلام من مانی ام خوشحالم که اومدی جانا:ای جون چه نازی تو ملکه منم جانا ام با لبخند جوابشونو دادم

جانا:تو قوی ترین مایی ملکه امیدوارم با وجودت اون لکه ی سیاه رو پاک کنیم روی دیوار ی لکه ی سیاه بود آرشام:اون لکه شیاطین خیلی خطرناکو نشون میده

و معلومه که فقط همینا موندن چون کل خونه سفیده.... واو چه جذاب ی خونه جادویی من:میگم چرا تاحالا من قدرتی از خودم ندیدم؟ جانا:این خونه ی اسرار امیز قدرت هامونو فعال میکنه

بچه ها اگه میدونین چجوری با مدیریت تستچی ارتباط بگیرم بهم بگین بوس به کلتون کامنت فاموش نشه