عشق من و بی تی اس

خب توی داستان اسم شما ا/ت هستش (میتونید اسم خودتون رو بزارید جای اون اسم)خب شما ۲۴ سالتون هست و در کره زندگی میکیند (شما در ایران زندگی میکردید و بخاطر کار پدرتون مجبور شدید بیاید کره)

از زبان شما یعنی ا/ت: ساعت ۶ بود که صدای آلارم گوشیتون در اومد. و پاشدی قرار بود بری پیش بابات کار کنی.(راستی اینم بگم که پدرتون در کمپانی بی تی اس کار میکنه و خیلی به بی تی اس نزدیک هست) پاشدی رفتی دوش گرفتی و صبحانه خوردی و لباس خیلی خوشگل پوشیدی و آماده شدی تا بری سوار ماشین بشی.

از زبان شما یعنی ا/ت: ساعت ۶ بود که صدای آلارم گوشیتون در اومد. و پاشدی قرار بود بری پیش بابات کار کنی.(راستی اینم بگم که پدرتون در کمپانی بی تی اس کار میکنه و خیلی به بی تی اس نزدیک هست) پاشدی رفتی دوش گرفتی و صبحانه خوردی و لباس خیلی خوشگل پوشیدی و آماده شدی تا بری سوار ماشین بشی.( عکس بالا تیپ شما هست)

رفتی و سوار ماشین شدی رسیدی جلوی در و کارتت رو نشون دادی و رفتی تو. و بابات رو دیدی که با یکی صحبت میکنه رفتی پیشش و منتظر موندی تا کارش تموم بشه پدرت بهت گفت:من خیلی کار دارم باید برم بیرون میشه تو کار های منو انجام بدی؟تو:باشه ولی چه کاری انجام باید بدم؟ بابات:باید بری خونه بی تی اس و باهاشون بیاید اینجا تا برای کنسرت بعدی آماده بشن. تو:واقعا من باید برم باورم نمیشه شما بهم کار دادید اونم برم خونه بی تی اس بابات:مجبور بودم حالا برو که خیلی دیر کردیم. تو:باشه

از زبان بی تی اس:جین:پسرا پاشید آمادا شید بریم تمرین. من میرم صبحانه درست کنم.نامجون:سلام جین:سلام برو دست و صورتت رو بشور بیا صبحونه بخور نامجون:باشه بعد نامجون جیهوپ و جیمین و تهیونگ پاشدنن و با داد جین شوگا هم پاشد. پسرا صبحونه خوردن و رفتن توی اتاق هاشون تا آماده بشن. چند دقیقه بعد:دینگ دینگ دینگ دینگ درو داشتن میزدن جیمین که زود تر آماده شده بود رفت درو باز کرد که...

خب پارت اول تموم شد. امیدوارم دوست داشته باشید. این پارت همش توضیح و اینا بود ولی اگه دوست داشته باشید پارت دوم رو خیلی خوب میزارم. نظرتون رو توی کامنت بگو😉