Alien anong us

امروز یه صبح پر شکوه رو شروع کردم‌‌. کار های روزانه ام رو انجام دادم و وقتش بود. وقتش بود که به سفینه برم و کارم رو شروع کنم ، البته با داداش مرموزم که خب چطوری بگم خودتون متوجه میشید. اصلا شوخی نداره😐🙁. خب وقتشه بریم. داداش عجب جای خفنیه؟ _ خب هست حالا بزار تو خودم باشم. ( فهمیدید چی میگم).

سوفیا بیا. ( چیکارم داره؟😱) بله؟ مکس؟ میخوام بهت یه چیزی رو نشون بدم. من خیلی تحقیق کردم و فهمیدم اونجا یک اتفاقاتی افتاده. _ چه اتفاقاتی؟ یه سیگنال رادیویی دریافت کردم که یکی از خدمه داره درباره یه ویروس فضایی میگه و بوم. _ 😱😱😱. همگی بریم رسیدیم. حواست باشه سوفیا. باشه مکس🥶.

نارنجی: اینجا چه خبره؟ زرد: همه مردن. آبی: سیاه کجاست؟ (من صورتی هستم): داداش؟ کجایی؟ به قسمت برق ها رفتم و کلی جسد دیدم ، داداشم اونجا بود و داشت نمونه برداری میکرد. یهو صدای ضربه اومد. سیاه: خودشه بدو بریم. منو داداشم باهم رفتیم و قرمز میگفت که یه چیزی یهش حمله کرده ولی فرار کرده.

میخواستم برم پیش قرمز که داداشم دستم رو گرفت و گفت: ممکنه آلوده باشه. دستم رو کشیدم و گفتم: تو برای من تصمیم نمیگیری. بعد سریع پیش قرمز رفتم. یهو برق ها قطع شد. وقتی برق ها وصل شد دیدم دهن قرمز ۱۲ متر باز شده. از ترس افتادم زمین. یهو یکی دستم رو گرفت و من رو دور کرد. چشمم از اون هیولا دور نمیشد. سیاه: بهت گفتم.

صورتی: ما کجاییم؟ سیاه: از اینجا با دوربین همه چی رو میبینم. ________________________________ آبی: اینجا خیلی ترسناکه خدایا چرا اومدم. یهو صدایی از زیر پاش اومد. زیرپاش خالی شد و خون همه جا پاشید. صدای دیگه ای از زیر پای صورتی اومد. زیر پاش خالی شد. صورتی: داداشششششششششش سیاه: گرفتمت. سیاه: حالا وقتشه از این استفاده کنم. سیاه یه تیر زد به هیولا و هیولا از بدن آبی جدا شد. سیاه آبی رو به همه نشون داد. سبز: یعنی این بلا سر هممون میاد😱. سیاه: یه چیزی اینجا هست که باید پیداش کنیم ولی زود......

امیدوارم لذت برده باشید.