
پارت آخر دفترچه مرگ کسی که چک کردی اسم داستان دفترچه مرگ پارت آخره برای اینکه خوشگل شه اینجوری نوشتم و اینکه خشونتش زیاد نیست. ولی اخطار میزنیم زیر ۱۰ سال نیان.

نیر: برای اینکه واقعا بتونیم از شر لایت و فکر های بچه گونش آزاد شیم باید اونو بکشیم ولی یه شینیگامی با دفترچه مرگ نمیمیره. نیر: میسا آماده رو با چشمای بسته برام بیارید. میسا: تو تو کی هستی؟ نیر:من نیرم جانشین ال حالا ازت چند تا سوال دارم.... چطور یه شینیگامی میمیره؟ میسا: من هیچوقت زبون باز نمیکنم میدونم که لایت میاد و نجاتم میده. نیر: فکر کردی اون واقعا دوست داره؟ تو فقط مثل یه اسباب بازی میمونی براش الانم که تو دست مایی کایل چشمای شینیگامی رو داره و تو دیگه بدرد نمیخوری.
میسا: نمیتونم حرفاتو باور کنم. نیر: کیومی تاکادا رو یادته؟ اونم یه اسباب بازی بود مثل تو ، لایت فقط از تو و کایل استفاده میکنه تا به اهداف خودش برسه. میسا: تو یه دروغگویی. نیر: ببریدش. نیر: در زمان مرگ ال لایت هیچ دستی نداشت بلکه کار شینیگامی بود نه شینیگامی لایت بلکه شینیکامی میسا ولی چطور دیگه از اون شینیگامی خبری نشد؟ طبق گفته گروه ال دوم وقتی به طبقه بالا رفتن یه نوع ماسه عجیب دیدن.
یعنی اون شینیگامی مرد؟ شینیگامی ها حتما قوانینی دارن. نیر دفترچه مرگ رو باز کرد و رفت به صفحه آخر " یه شینیگامی اگه کسی رو برای نجات کس دیگه ای بکشه میمیره L" نیر مات و مبهم فقط به کلمه آخر زل زده بود. نیر: یعنی تمام مدت ال میدونسته که کشته میشه و سرنخی از خودش به جا گذاشته.
نیر: همه چی در جای خود این شطرنج داره به آخراش میرسه لایت تو بزودی کیش و مات میشی. آخرین مهره سیاه رو از جاش میکنم و عدالت واقعی رو نشون میدم این آخر کار توئه لایت. کارآگاه آدلر سراسیمه برگشت و تو صندلی خودش نشست. نیر: آقای آدلر من نقشه ای دارم...

کایل: ازت خسته شدم من میخوام برگردم خونم تو یه موجود کثیفی که دست منو آلوده کردی دیگه برام مهم نیست میخوای منو بکشی بکش هیچ تردیدی هم ندارم. لایت شروع کرد به نوشتن ولی هیچ اتفاقی نیوفتاد. کایل از اون خونه متروکه رفت بیرون تا خودش رو به پلیس تحویل بده. لایت: باید میسا رو هر جور شده نجات بدم اما باید اول سر از کار این بچه در بیارم. لایت به صورت مخفیانه کایل رو دنبال میکرد....
کایل توی اتاق نشست رو به روی نیر. لایت: چه قدر جالب نیر اینجاست. نیر و کایل کمی صحبت کردن و یهو یکی اومد و در گوش نیر چیزی گفت لایت هم شنید. "میسا آمانه فرار کرده" نیر بلند شد و سریع از همه کارآگاه ها خواست که پیداش کنن. یهو صفحه تلویزیون سیاه شد و اسم کیرا روی صفحه اومد. لایت: یعنی میسا فرار کرده. یهو صدای تیر اندازی و جیغ اومد و زیر پای نیر و کایل لرزید.

نیر روی زمین افتاد و نقابش شکست. چشای لایت برقی زد قلم رو برداشت و نوشت. لایت از تاریکی بیرون اومد و گفت: این پایان توئه نیر و همچنین تو کایل. نیر لبخندی زد و گفت: پایان دوتامون. مهره های شطرنج روی زمین ریختن. قلب نیر از تپیدن افتاد. کایل بلند شد تا فرار کنه که خشکش زد ، افتاد روی زمین و نفسش سرد شد
بدن لایت شروع به تجزیه کردن کرد و لایت به آرومی از صفحه حذف شد.... (چند روز بعد) کارآگاه آدلر: امروز اینجا اومدیم تا برای نیر فردی که جون خودش رو وسط گذاشت تا کیرا را از بین ببرد دعا کنیم..... کارآگاه آدلر حالش بد شد و روی زمین افتاد و زیر لب گفت: همچنین برای پسرم و اشک هاش جاری شد...

صدای ظبط شدهی ال پخش شد. "مردمان توکیو من ال هستم شاید وقتی که این پیام رو میبینید من مرده باشم ولی بدونید طرف سیاه شکست خواهد خورد و ما در آرامش خواهیم بود....

کشیش: روح این دو کارآگاه در آرامش باد. R.I.P
یک هفته بعد میسا آماده اعدام شد و دفترچه های مرگ سوزانده شدن.
The End$%
«شر واقعی، قدرت کشتن مردمه. کسی که همچین قدرتی پیدا کنه، قطعاً نفرین میشه. مهم نیست که چطوری ازش استفاده کنه؛ چون هرچیزی که با کشتن مردم بدست بیاد، هرگز نمیتونه خوشبختی واقعی رو به همراه داشته باشه.» سویچیرو یاگامی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام خیلی وقته پروفایلت نیومده بودم اوتاکو شدی؟ یا بودی؟ داستانت خیلی خوب بود :)
او من بعد از مدت ها الان اومدم میدونی کسی نمیدید ولی اگه بازدیدام زیاد شه بازم مینویسم
خیلی خوب بود میشه بازم بنویسی
سلام ممنون ولی تموم شد فعلا ایده ای ندارم ولی حتما از یه انیمه مینویسم