
پارت سوم دفترچه مرگ.

نیر: پس هر دو موافقت کردین به زودی به لباس بچه هاتون ردیاب وصل میشه و همچنین کارآگاه های ما به صورت مخفی اونا رو تعقیب میکنن. (کایل تو راه مدرسه) کایل: یعنی پلیس ها میتونن منو پیدا کنن؟ هر چی که باشه شینیگامی منو تهدید کرده که اگه بخوام لوش بدم خانوادم رو میکشه پس نمیتونم دست به هیچ حرکت عجیبی بزنم ولی شاید بتونم سرنخ های خاصی از خودم بجا بزارم. لایت: حس میکنم تو ذهنت چیا میگذره خودتم خوب میدونی هر کاری کنی من میفهمم. لایت: راستی دیشب که رفته بودی بیرون با خانوادت روی لباست ردیاب وصل کردن و الانم یکی داره تعقیبت میکنه.
کایل: کی کجا؟ لایت: هر سرتو اینور و اونور نکن لو میریم. مت(کارآگاه که کایل رو تعقیب میکنه): هدف یکم سرشو تکون داد انگار یجورایی متوجه من شده ولی بازم مخفیانه تعقیبش میکنم. نیر: سرشو تکون داد نه؟ جان: چند درصد احتمال میدی پسر من کیرا باشه؟ نیر: ۵۰ درصد. جان: اه زود باش پسر نشونشون بده تو کیرا نیستی ، نیر نمیتونم درست درکت کنم اون هیچ چیز مشکوکی نداره. لایت: حالا وقتشه کاری میکنم که این اتهام از روت برداشته بشه....
کایل: میخوای چیکار کنی؟ مت: نیر کایل داره با خودش انگار حرف میزنه. نیر چشماش برق زد و یهو یکی از کارآگاه های توی پرورشگاه قلبشو گرفت و افتاد زمین. جان: نیر کمک کن اون اون مرده...اون...مردده نیر: برگشت و به کایل نگاه کرد. نیر:مت چیز مشکوکی نمیبینی؟ مت: پسره رو گم کردم ... پسره رو گم کردم... یه لحظه چشم ازش برداشتم. نیر: زود باش دنبالش بگرد نباید از دستش بدیم. مت: خیلی گشتم ولی متاسفانه نتونستم پیداش کنم. نیر: برگرد به مقر پلیس. نیر: کارآگاه آدلر از شما درخواستی دارم لطفا مت رو به خانوادتون معرفی کنید و اون رو به عنوان یه دوست خوب در نظر بگیرید که همسایه شماست. جان: نیر مگه ندیدی یکی همین الان جلوی چشم ما مرد و کایل هیچ دفتری تو دستش نبود.

نیر: آقای آدلر این درخواست زیادی نیست لطفا قبول کنید. کارآگاه آدلر گفت: دربارش فکر میکنم و از پرورشگاه بیرون اومد. شب شد و کایل به خواب رفت. لایت پیش میسا رفت. لایت: همه چی طبق نقشه پیش رفت میدونم که با این کار نمیتونم اتهام رو از کایل بردارم اما قطعا نیر میخواد به کایل نزدیک تر شه. میسا: تو به اون نیازی نداری من هستم تازه من چشمای شینیگامی رو هم مال خودم کردم. لایت: یادت نره که تو تحت تعقیبی تا همین الانشم به زور فرار کردی.
وقتی لایت پیش میسا بود کایل بلند شد تا آب بخوره ولی صدای پدرش نظرش رو جلب کرد. پدرش داشت با تلفن حرف میزد. جان: نیر همونطور که قرار گذاشتیم فردا صبح کایل رو به هوای بردن به مدرسه میارمش اونجا تا دستگیرش کنبد. بدن کایل یخ زد، آروم آروم به تختش بر گشت و چراغ رو خاموش کرد. لایت اومد و کایل همه چی رو تعریف کرد. لایت: باید به همراهش بری منم باهات میام نترس نیر رو با هم میکشیم.

روز بعد: (جان و کایل تو ماشین) کایل: بابا چرا از یه راه دیگه میری؟ جان: یه کاری دارم باهام بیا. در باز شد و کایل رو گرفتن و بردن تو. کایل: شما ها دیگه کی هستین. نیر که ماسک زده بود اومد و گفت: ازت یه چند تا سوال داشتیم کایل. لایت: طبق معمول نقاب زده فقط تنها مشکل اینه که نمیدونم تو کدوم قسمت این ساختمونه پیدا کردنش راحت نیست. نیر: زیاد به خودت زحمت نده شینیگامی من میتونم تو رو ببینم. لایت: یه لبخند ملیح زد و گفت: سلام دوست قدیمی....
نیر: نمیتونی حرکتی کنی چون همین الانم تو محاصره منی تمام کسایی که اینجا هستن میتونن تو رو ببینن. شینیگامی: که چی میخواید منو بکشید؟ کایل: کمکم کن. شینیگامی: و کایل زیر لب با هم حرف زدن لایت دفترچه رو برداشت و شروع کرد به نوشتن. نیر: همگی سریعا از اونجا فرار کنید اون یه دفترچه دیگه هم داره. کایل سریع از دست نگهبان ها در رفت....
کایل و لایت قایم شدن. لایت: باید بیای دنبال من یه خونه متروکه میشناسم باید بریم اونجا. کایل: چرا خونه میسا نمیریم؟ لایت: نیر من رو دید پس دفترچه میسا رو برداشته و الان به احتمال زیاد میسا رو گرفتن. وقتی رسیدن اونجا لایت به کایل پیشنهاد چشم شینیگامی رو داد. کایل: نمیتونم نصف عمرم رو فدا کنم بخاطر تو. لایت: اگه نکنی نمیتونی از دست نیر فرار کنی.
کایل به اجبار معامله چشم شینیگامی رو پذیرفت. نیر: حالا مطمئن شدیم کایل کیراست. جان که تو شک بود کیفش رو برداشت و از ساختمون زد بیرون.....
نیر: حالا که میسا رو گرفتیم حتما کایل چشم شینیگامی رو میگیره.
مدتی نگذشت که دوباره مرگ ها شروع شد و کیرا به کار خودش ادامه داد.
پارت سوم هم به پایان رسید
خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)