سلام اولین تستم و سخت ترین تستم رو بهتون معرفی می کنم این یه داستان عاشقانه است خیلی قشنگه... امیدوارم خوشتون بیاد... دوبار این همه نوشته رو نوشتم هربار نتونستم اخه من اولین بارمه .... مرسیییی^^
داشتم تو خیابون راه می رفتم هوا تاریک بود ولی میتونستم ببینم... همون طور که قدم میزدم پسری جلوم وایستاد... گفتم : ببخشید اقا میشه یکم برین اونور که رد شم؟ اون اقا هیچ نگفت و نمی ذاشت برم تا اینک بهش یه لگد زدم!شجاعانه بود نه؟ ولی کار رو بدتر کرد اون جلو اومد و دیدم که چشماش قرمز بود یعنی یعنی همونطور که تو اخبار میگفت خون آشاما وجود دارن؟ نمی تونستم تکون بخورمحسابی ترسیده بودم جیغ زدم ولی اون جلوتر اومد قیافش دوستانه نبود همین طور که تو شوک بودم جلو اومد و پرتم کرد و به دیوار خوردم... حسابی دردم گرفت و یهو همه جا تیره شد و من بیهوش شدم....
بیدار شدم جلومو نگاه کردم یه رعد و برق زد و اون پسر دوباره جلوم ظاهر شد! شروع خوبی برای بیدار شدن از بیهوشی نبود ... اون پسر جلو اومد و به گردن سفیدم نگاه میکرد انگار میخواد ازش خون بنوشه توی اخبار هم همینو میگفتن.... جیغ زدم و خواستم فرار کنم ولی اون جلوتر اومد... ترسیده بودم و از درد هم روی زمین بودم... پسر هم داشت از فرصت استفاده می کرد تا خونم رو بخوره.... اما چند دقیقه گذشت و دیدم نیومده بلند شدم و نگاه کردم و دیدم....!!!!!! فکر می کنین کیو دیدم؟
یه پسر داشت از خون اون پسری که داشت منو میکشت می خورد.... یعنی یه فرشته ی نجات بود؟ داشتم فکر می کردم که یهو برگشت من هم شوکه شدم چشماش چشماش.... فکر میکنین چشماش چی بوده که انقدر شوکه شدم؟
برگشت و دیدم که چشماش قرمز بود ولی انقدر جذاب بود که حواسم به دندون های خون اشامیش نبود که یکهو! جلو اومد و من هم به خودم اومدم و جیغ زدم اون چشماش پررنگ تر شد ولی جلو نیومد و گذاشت فرار کنم...
پاهام درد می کرد و اون ضربه که به دیوار خورده بودم کاری می کرد بیشتر درد بگیرن.... تاخونه با پاهای خسته دوییدم. وقتی رسیدم چندین بار زنگ در و زدم و مامانم درو باز کرد و گفت ..... به نظرتون چی گفت؟
درسته حرف خوبه رو زد و منم پریدم تو بقلش. مامان گفت : کجا بودی؟ چیزیت که نشد؟ گفتم نه مامان خوبم فقط بذار برم اصلا نمی خوام حرف بزنم و حوصله هم ندارم... مامانم گذاشت و رفتم تو اتاق خوابم اصلا حوصله نداشتم و کاملا خسته و شوکه بودم.... ففکر می کنین تو اتاق اول چه کردم؟
نمی دونم چیو زدین ولی من کاملا سریع خوابم برد چون خسته بودم و تا صبح خوابیدم. اس من اری « Ari » هست و فامیلیم کراس « Cross » من پدر ندارم و پدم چندین سال پیش مرده . من فقط مادرم رو دارم و با اون زندگی می کنم اون خیلی با من مهربونه و هوام رو داره. ما همیشه نقل مکان می کنیم و اینجا مکانی که قراره ساکن بمونیم... فردا اولین روز مدرسم هست و امیدوارم خوب بگذره ....
بیدار شدم اولین روز مدرسه م بود و من کاملا اماده بودم حمام رفتم و صبحانه خوردم حالا وقت لباس عوض کردن بود شما بگین چه لباسی بپوشم کاملا سلیقه ایه و درست و غلط نداره با همون میرم....
لباس های قشنگ رو پوشیدم و با ماشین مامانم راه افتادم و به مدرسه رسیدم.... به کلاس رفتم و منتظر شدم تا معلم بیاد وقتی امد به من گفت تا خودمو معرفی کنم و کردم .... وقتی نشستم یه پسر اومد توی کلاس و من شوکه شدم!! فکر می کنین کی بود؟
درسته! همونی که داشت جونشو نجات می داد ولی خودشم خون اشام بود!!!!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مناولین بار بیشتر جذب عکسش شدم?
سلام بچه ها اگه منتظر قسمت دويين خيلي وقته تاييد شده فقط سرچ كنين چون بعد از تست من كلي تست ديگه اومده و الان پيدا نيست حتما ادامش رو بخونين يكم اولاش مبتديه ولي اخرش خوب ميشه=))
مرسي
چرت بود
باحال بود ۲ شم بساز ولی بهتر بود امتیازی میکردی تا صحیح و غلط باشه (فقط یه نصیحت دوستانه بود )☺?
یه سوال من تازه واردم چطوری ادامه این داستان رو بخونم
بچه ها ببخشید من یه روزه که قسمت بعد رو گذاشتم ولی تایید نشده
ببخشید یکم منتظرتون گذاشتم...
عالی بود??
مرسی^^
سلام من همونیم که این تستو نوشته ببخشید اگه گزینه هام دوتایی شدن تو تست دوم درست میشن^^