معجزه اسا s2 p10

چطوریدددددددددد عشقا 😍 می خوایم بریم که قسمته جدید رو بخونیم پس بزن که بریم ⬅️ ✋🏻 وایسید یه چیزی می خوایم یه سال بریم جلووووو 😄 خب برووووو بریممممم 😝

بچه ها تو این ۱ سال که گذشت ، حال مرینت بهتر شده و هنوز جیمی‌ و مایکل دنبال مرینتن 😩 . از زبان مرینت . من یه سال پر ماجرا رو گذروندم یه سال درد رو تحمل کردم ولی حالا می خوام همچی رو فراموش کنم . می خوام زندگی کنم . چون من لیدی باگم و اینو همیشه باید یادم بمونه بهتره یه زنگ به ادرین بزنم فکر کنم شو مودش تموم شده باشه ؟ 🙃 . الو عشقم . جونم مرینت . کی می رسی به خونه ؟ . فکر کنم یه نیم ساعت دیگه . پس ادرین من خودم برم کلاس ؟ . کلاس چی 🤨 ؟ . ادرین مگه دیشب بهت نگفتم کلاسه خیاطی . ادرین . باشه عشقم فقط لایلا هم با خودت ببر 😊 . چی 😠 چرا باید لایلا رو با خودم ببرم خیلی ازش خوشم میاد 😤 . عشقم ببرش دیگه فیلیکس مخم رو خورده 😩 ببرش دیگه . پسسسس یکی بهم بدهکاری 😁 . باشه

رفتم سوار ماشین شدم یه زنگ زدم به لایلا اسمشو بی عقل سیو کرده بودم 😂 . جواب دادش گفت . بله مرینت . لایلا لبا بپوش می خوایم بریم کلاس خیاطی . مرینت مگه خیاط نیستی جرا می خوای بری کلاس خیاطی . لایلا ادم وقتی یه جیزی رو بلده باید هعی ماحر تر بشه تو اون کار حالا هم اگر نمی خوای خودم برم . نه نه میام وایسا .

بعد یک ربع لایلا اومدش . رسیدیم به کلاس من رفتم پیشه خانم هاف من ، خانم فاف من معلمه کلاس ۶۳ سالشه . بهش گفتم که بگم اصلا واقعا نمی دونم لایلا کیم می شه برای همین گفتم جاریم 😊 . رفتم سر جام نشستم و شروع کردم به تمرین . لایلا هم نشسته بود با دختر های کلاس حرف می زد یه دختر بودش که از همه خوشگل تر بودش اسمش میا بودش ( عکسش رو می گذارم )

بعد چند دقیقه میا اومد پیشم و گفت . مرینت نمی دونستم جاری داری . گفتم . نداشتم تازه ۱ ماهه جاریم شده 😒 . ( بچه ها مرینت الکی می گه که جاریمه چون معلمه لایلا رو تو کلاس راه بده می گه جاریمه نه مرینت با ادرین ازدواج کرده نه فیلیکس با لایلا ) انگار میا و لایلا با هم دوست شده بودن 😒 چون بهم شماره داده بودن . کلاس تموم شدشو رفتیم خونه .

ادرین روی مبل دراز کشیده بود . رفتم بالا سرش و سرش رو بوسیدم و گفتم . عشقم پشو برو بالا بخواب . ادرین بلند شدش و گفتم رسیدی عشقم بیا بریم بالا باهم رفتیم بالا ادرین روی تخت دراز کشید و گفت . مرینت چی شدش لایلا رو بردی . گفتم اره عشقم بردم و یه دوستم پیدا کردش ولی یکی بهم بدهکاری 😉 . ادرین گفت . باشه عشقم 😘 .

فردا 👈🏻 . مثل هر روز رفتیم دانشگاه دیگه از مایکل نمی ترسیدم و روی مخم نبود ولی هنوز دنبال من بود جیمی هم همینطور . بعد دانشگاه . رفتم توی اتاق افتادم روی تخت داشتم گوشیم رو چک می کردم که خوابم بردش وقتی بیدار شدم دم غروب بودش رفتم پایین دیدم میا و لایلا توی پذیرایی نشستن ؟؟؟؟؟ از پله ها اومدم پایین و لایلا گفت . یه مرینت بیدار شدی ببخشید بیدارت کردیم . میا گفت. خب من دیگه می رم دیر وقته خدانگهدار ✋🏻 . گفتم . لایلا انگار دوسته جدید پیدا کردی . گفت . اره عزیزم شام درست نمی کنی 😏 . گفتم . هیچی نگفتم چون جواب ابلهان خاموشیست 😄 . و رفتم بالا خوابیدم 😴 .

از زبان لایلا . انگار یک مهره جدیدم رو پیدا کردم 😈 .

خب عشقام اینم قسمته دهم 😘 و لایک یادت نره نظرم یادت نره 😘

چاکر شما خدافس👋🏻