
خب دوستان به قسمته ویژه خوش اومدید
خب بچه رسیدیم به قسمت هشتم خب به نظرتون چی می شه 🤷🏻♀️ . از زبان مرینت . با دیدن مایکل سرم گیج رفتم انگار داشتم بیهوش می شدم یه لحظه سرم رو روی شونه ادرین گذاشتم و چشمام رو بستم و دیگه چیزی ندیدم 😶 . از زبان ادرین . داشتم به اون پسر جدید نگاه می کردم که مرینت سرشو گذاشت رو شونم . بهش گفتم . مرینت ما توی کلاسیم زشته . دو سه بار صداش زدن ولی چیزی نگفت . که دیدم مرینت چشماش رو بسته . چند بار صداش زدم ولی جواب نداد . گفتم . برید کنار برید کنار مرینت بیهوش شده . مرینت رو بلند کردم و سوار ماشین شدیم رفتیم سمته بیمارستان . دکتر مرینت رو معاینه کردش . دکتر گفت . دوستون بیهوش شدن حتما شکی بهشون وارد شده ، برای اینکه مطمئن بشیم چیزیشون نیست بهتره تا فردا اینجا باشن . گفتم . اقای دکتر می شه الان ببینمشون . دکتر الان بیهوش هستن یه دو یا سه ساعت دیگه شاید بهشون اومدن .
رفتم سمته دانشنگاه باید می رفتم سر کلاس ولی هنوز فکره مرینت بودم نمی دونم چرا اون پسره اومدش مرینت اینطوری شدش شاید اون اون اون مایکله ؟ باید سر در بیارم . رفتم سوار ماشین شدم و رفتم سمته دانشگاه
از زبان ادرین .توی ترافیک مونده بودم عصابم خیلی خورد بودش از ماشین پیاده شدم وسط خیایون . ( در ماشین خودکار قفل می شه ) رفتم توی یه کوجه تبدیل به کت نوار شدم ( از امروز دیگه می گم کت نوار 😺 ) رسیدیم ولی دیر زنگ خورده بود ولی هنوز کسی بیرون نرفته بودش . ما میلم درو از بیرون قفل کردم از دیوار پریدم توی حیاط همه پشت در مونده بودن . وقتی توی حیاط فرود اومدم همه نکاه به سمته من جلب شد با عصبانیت رفتم سمته اون پسرهه مایکل . با دست گلوشو گرفتم و بلندش کردم بردم روی سقف دانشگاه . مایکل گفت . چته دیوونه با من چی کار داری من از یه خانوادیه معروف هستم اگر بلایی سره من بیاد می گیرن می کشتنت . گفتم .تو کالیفرنیا زندگی می کنی . گفت . چطور مگه اره من کالیفرنیا زندگی می کنم . گفتم . تو مرینت دوپنگ چنگ رو می شناسی . گفت . به تو مربوطه اره عشقمه . یه لحظه قلبم خالی شدش
گلوشو گرفتم یه خشمی توی چشمام بودش می خواست از بالا پرتش کنم پایین . گه یه دفعه بچه های مدرسه اومدن از پله ها بالا اتقدر زیاد بودن که یکشون خورد به من و افتادم پایین ولی اون عوضی دیوارو گرفت . خودمو کشیدم توی مدرسه به حالته اول برگشتم . پلگ گفت . ادرین حالت خوبه 😿 . گفتم . پلگ پنهان شو می خوام بر حالشو بگیرم . تمام بچه ها اومدن تو حیاط و
من رفتم جلو یه مایکل گفتم . کی عشقه تو ؟ عوضی بدون مرینت عاشقه منه و تو و اون جیمی نمی تونید کاری کنید نا همیشه پیشه هم می مونیم . مایکل گفت . ساکت بچه پرو . جیمی گفت . من بر خلافه شما سعی نمی کنم مرینتو جذبه خودم کنم کاری می کنم که از من خوشش بیاد و عاشقم بشه نه مثله شما دیوونه ها مسخره بازی در بیارم .
از عصبانیت با موشت زدم توی صورته جیمی . مایکل منو بلند کرد و پرت کرد روی زمین بعد فیلیکس از عقب اومدن زد توی سره مایکل . بعد تمام پسر های دانشگاه اومدم سمته ما و به مهونه جدا کردن گرفتم همین دیگرو زدن اصلا یه دعوای بزرگ که ناظم اومد و گفت بسهههههه
دسته فیلیکس رو گرفتم و سوار ماشین شدیم لایلاهه ترسو هم که توی ماشین بود . با دست پای زخمی رفتیم خونه . رفتم حموم بعدش روی تخت دراز کشیدم و خوابیدم . بعد چند ساعت بیدار شدم به دانشگاه زنگ زدم و گفتم . فردا می شه نیام چون می خوان برم پیشه مرینت تو بیمارستان اون ها هم اجازه دادن . رفتم دور میز نشستم . لایلا گفت . امروز چه دعوایی کردید بهتون خوش گذشته ها . من و فیلیکس به یه اخمی به لایلا نگاه کردیم که گفت . باشه بابا نوشه جونتون هرچی موشت خوردید و رفت توی اتاقش . فیلیکس گفت . می بینی کاره اشتباه می کنه بعد قیافه هم می گیره خستم کرده . گفتم بیخیال اگر دوستش داری از بیدی هاش بگذر . از زبان لایلا . یکم فکر کردم . چرا یهو کت نوار اومد و با مایکل دعوا کرد و بعد ادرین اومدش شاید؟دارم به هویت کت نوار نزدیک می شم . اگر هویتش همین باشه که فکر می کنم کارهه مرینت و لیدی باگ تمومه و شاید لازم نباشه رابطیه ادرین و مرینت رو خراب کنم شاید لازمه رابطیه لیدی باگ و کت نوار رو بهم بزنم . مثلا اگر لیدی باگ بفهمه عشقش کنار یه دختر بد بخت نونوا مثل مرینت هست چطوری می شه و اون موقعه اکومای من اماده نابودی لیدی باگ و مرینت می شه ها ها ها ها 😈 .
از زبان ادرین . فردا صبح بعد صبحونه توی بیمارستان . رفتم توی اتاقه مرینت . بیدار بودش . گفتم . سلاپ عزیزم . مرینت چیزی نگفت . گفتم . مرینت چرا جوابمو نمی دی . مرینت بهم نگاه کرد و گفت . ادرین به نظرم وقتشه که از هم جدا شیم .
خب بچه ها می دونم همتون دارید دیوونه می شید برای قسمته بعد و توی نظرات بگید که چی شده ؟؟؟؟؟
این قسمت تقدیم به اجی کیانا عزیزم ❤❤❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها این A_M_R1400 ایدیه روبیکام هستش . خواستید بیاید و اونجا می گم قسمت های جدید رو کی می گذارم 🙂. شما هم بیاید
اینجا هم می گیریم اونجا هم میگم که کی می زارم و به سوالتون جواب می دم مثلا اگر نتونم امروز یه قسمت رو بزارم اونجا می گم
بچه ها قسمته جدید رو گذاشتم
سلام داداش خوشحالم برگشتی
قابل توجه دوستان عزیز😐 ایشون امیر هستن نویسنده اصلی داستان ( کسی که فصل اول رو نوشت )
اگه قراره این جوری داستان ادامه پیدا کنه من گوشه رو از ارتفاع صد متری پرت میکنم پایین این کارووووووووو ننننکککننن اگه خواستی مرینت با یکی دیگه ازدواج کنه باشه فقط بعدش ادامه بده جوری که آدرین بفهمه همه ی این ها حیله بوده اما مرینت بر نگرده پیش آدرین اما کم کم دلش نرم شه و برگرده پیش آدرین در ضمن آدرین هموبفهمه بچه داره
عالی
خودت داستان رو ادامه بده
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی
عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️🌺🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️
رها خیلی دوست داشتم سریع بیای و داستان رو ادامه بدی خیلی منتظر موندم خدا رو شکر که دوباره برگشتی خدا رو شکر
بچه هاااااا سلام . من تو این ۲ ماه که نبودم . بیش از ۱۰ تا قسمت رو نوشتم و برای وارد کردن اماده هستش 😘😘 و لطفا کسی داستانه منو ادامه نده خودم هستم . و دیگه دختر عموم نمی نویسه خودم می نویسم 😘🥰 .
خیلی خوبه که اومدی 🌹🌹🌹
سلام سلام
خوش برگشتی
الان شما امیر هستی...:)
هعییییی
خب حرف دیگه ایی ندارم
بای بای
رها جون کممونده من تشنج کنم تروخدا بعدی رو بزار دیگت دارم دق میکنم دققق
دوستان رها جون رفته و دیگه هم برنمی گرده اما اگه شما و رها جون اجازه بدین میخوام ادامه ی داستان و بنویسم؟
لطفا جواب بدین که بنویسم یا نه؟