خب دوستان به قسمته ویژه خوش اومدید
خب بچه رسیدیم به قسمت هشتم خب به نظرتون چی می شه 🤷🏻♀️ . از زبان مرینت . با دیدن مایکل سرم گیج رفتم انگار داشتم بیهوش می شدم یه لحظه سرم رو روی شونه ادرین گذاشتم و چشمام رو بستم و دیگه چیزی ندیدم 😶 . از زبان ادرین . داشتم به اون پسر جدید نگاه می کردم که مرینت سرشو گذاشت رو شونم . بهش گفتم . مرینت ما توی کلاسیم زشته . دو سه بار صداش زدن ولی چیزی نگفت . که دیدم مرینت چشماش رو بسته . چند بار صداش زدم ولی جواب نداد . گفتم . برید کنار برید کنار مرینت بیهوش شده . مرینت رو بلند کردم و سوار ماشین شدیم رفتیم سمته بیمارستان . دکتر مرینت رو معاینه کردش . دکتر گفت . دوستون بیهوش شدن حتما شکی بهشون وارد شده ، برای اینکه مطمئن بشیم چیزیشون نیست بهتره تا فردا اینجا باشن . گفتم . اقای دکتر می شه الان ببینمشون . دکتر الان بیهوش هستن یه دو یا سه ساعت دیگه شاید بهشون اومدن .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
بچه ها این A_M_R1400 ایدیه روبیکام هستش . خواستید بیاید و اونجا می گم قسمت های جدید رو کی می گذارم 🙂. شما هم بیاید
اینجا هم می گیریم اونجا هم میگم که کی می زارم و به سوالتون جواب می دم مثلا اگر نتونم امروز یه قسمت رو بزارم اونجا می گم
بچه ها قسمته جدید رو گذاشتم
سلام داداش خوشحالم برگشتی
قابل توجه دوستان عزیز😐 ایشون امیر هستن نویسنده اصلی داستان ( کسی که فصل اول رو نوشت )
اگه قراره این جوری داستان ادامه پیدا کنه من گوشه رو از ارتفاع صد متری پرت میکنم پایین این کارووووووووو ننننکککننن اگه خواستی مرینت با یکی دیگه ازدواج کنه باشه فقط بعدش ادامه بده جوری که آدرین بفهمه همه ی این ها حیله بوده اما مرینت بر نگرده پیش آدرین اما کم کم دلش نرم شه و برگرده پیش آدرین در ضمن آدرین هموبفهمه بچه داره
عالی
خودت داستان رو ادامه بده
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی
عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️🌺🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️
رها خیلی دوست داشتم سریع بیای و داستان رو ادامه بدی خیلی منتظر موندم خدا رو شکر که دوباره برگشتی خدا رو شکر
بچه هاااااا سلام . من تو این ۲ ماه که نبودم . بیش از ۱۰ تا قسمت رو نوشتم و برای وارد کردن اماده هستش 😘😘 و لطفا کسی داستانه منو ادامه نده خودم هستم . و دیگه دختر عموم نمی نویسه خودم می نویسم 😘🥰 .
خیلی خوبه که اومدی 🌹🌹🌹
سلام سلام
خوش برگشتی
الان شما امیر هستی...:)
هعییییی
خب حرف دیگه ایی ندارم
بای بای
رها جون کممونده من تشنج کنم تروخدا بعدی رو بزار دیگت دارم دق میکنم دققق
دوستان رها جون رفته و دیگه هم برنمی گرده اما اگه شما و رها جون اجازه بدین میخوام ادامه ی داستان و بنویسم؟
لطفا جواب بدین که بنویسم یا نه؟