
سلام بچه ها من A_M_R هستم و اینم قسمته جدید معجزه اسا ببخشید که برای این قسمت ۱ سال منتظر بودید خب بریم برای قسمت جدید
صبح روز بعد . مرینت: امروز باید برای مهمونی اماده بشم و فکر کنم لیلا هم میا رو بیاره . شب شده بودش داشتم لباس می پوشیدم که ادرین اومد گفت عشقم چقدر قشنگ شدی🥺 ولی اون لباس قرمزه که اولین قرارمون پوشیدی قشنگ تر نیست گفتم : شاید ، ولی عشقم این رو می خوام بپوشم چون این هدیه مادرمه😕 ادرین سریع دستم رو گرفت گفت : راست می گی پس بزار منم باتو ست کنم یه شکل باشم😉 ادرین یه پیراهن زرشکی با یه کت مشکلی پوشید خیلی خوشگل شده بودش داشتم لباس رو مرتب می کردم که دستم رو گرفت و گفت :مرینت تو با ارزش ترین چیزه منی هیچ وقت خنده های قشنگ نگاه مهربونت صدای آرامش بخشت رو ازم نگیر گفتم :خجالتم نده ، باشه ازت نمی گیرم . دسته همو گرفتیم رفتیم پایین لایلا فیلیکس هم اماده شده بودن و سوار ماشین شدیم
لایلا گفت ادرین لطفا به این ادرس برو و دوستم هم سوار کن . من گفتم . میا رو می گی خودش نمی تونه بیاد؟ لایلا گفت . دوست دارم با خودم بیاد . تو دلم گفتم . اخه دختره زشت خیلی دوست داری با تو بیاد پیاده شو برو دنبالش نه بیای فقط مارو بگیری . فیلیکس گفت . لایلا عشقم حالا حتما باید بریم دنبالش؟ لایلا با غرور گفت : اره 😒 انگار دیشب دعواشون شده😂
ادرین سریع رفت به ادرسی که لایلا داده بود بهش و میا با یه لباس سفید برفی،کفش مشکی؛کیف مشکی اومده بود مو های مشکی شم ریخته بود دورش خیلی خشگل و کیوت شده بود🥺. ادرین وقتی دیدش یکم خیره شده بود بهش 🙄 در ماشین رو باز کرد و با همه سلام احوال پرسی کردش و از ادرین خیلی تشکر کرد که این همه راه راندگی کرد .
رسیدیم به باغ که توش مهمونی گرفته بودن من ادرین دسته همه رو گرفتیم رفتیم تو ( این مهمونی برای پایان دانشگاه و علام ازدواج مرینت و ادرین ؛ فیلیکس و لایلا بود ) همه خوشحال بود تا اینکه یه دفعه...
صدای جیغ میاد ، صدای میا بودش اون رفته بودش بیرون تا یه هوایی تازه کنه که داره یه ماشین به سرعت به سمتش میاد . ادرین با سرعت می ره سمته میا و می پره و میا رو حل می ده من داشتم سکته می کردم همچی خیلی سریع اتفاق افتاده بود نمی دونستم بیاد چی کار کنم . ماشین رفته بودش همه جا رو دود گرفته بود و هیچی دیده نمی شدش✨
وقتی دود و گرد خاک ها رفتن دیدم که میا افتاده روی ادرین و ادرین اون رو بغل کرده ( برای محافظت ) همه تعجب کرده بودن سریع رفتم سمته ادرین و کمک کردم بلند شه وقتی بلند شد محکم بغلش کردم گفتم: ای دیوونه همینو می خواستی تو هر کاری می کنی که آرامش نداشته باشیم چرا اینکارو با من می کنی اگه اتفاقی برات می افتاد چی هان!!! ادریت محکم بغلم کرد و یه بوسه به پیشونیم زد گفت من خوبم:/ از بغلم اومد بیرون میا رو بلند کرد انگار از ترس بیهوش شده بود اون رو برد داخل باغ
حال بد بود پس مهمونی رو ول کردیم رفتیم سمته خونه . سوار ماشین شدیم ادرین گفت نمی تونیم میا رو تنها بزاریم پس می بریمش خونه وقتی رسیدیم خونه میا هنوز بی هوش بودش میا لایلا من یه جا خوابیدم فیلیکس ادرین هم یه جا خیلی خسته بودیم سریع خوابیدم
توی عمق خواب بودم که حس کردم یه چیزی تکون می خوره چشمام رو باز کردم دیدم میاهه دیدم رفتش از اتاق بیرون منم رفتم دنبالش ولی از هم فاصله داشتیم . رفت سمته اتاقه ادرین خیلی تعجب کرده بودم در رو باز کرد و داشت می رفت سمته ادرین 😶 سرشو گذاشت روی سینه ادرین و نوازش می کردش با خودم گفتم: این دختر چشه بخاطر اینکه نجاتش داده اینکارو می کنه یا حسی به ادرین داره نمی دونم واقعا گیچ شدم . سریع رفتم توی اتاق و دوباره خوبیدم😴
صبح شده بود دیدم ادرین داره داد می زنه رفتم پایین و دیدم تلوزیون عکس ادرین و میا رو گذاشته که همه بغل کردن ( صحنه ایی که میا افتاده بود بغل ادرین و ادرین نجاتش داد از ماشین ) رسانه ها می گفتن ادرین اگراست مدل معروف در کنار دوست دختر جدید خود و همه جا پر از این خبر شده بود .....
بچه ها خیلی ممنون که فقط گذاشتید خوندید امروز دوشنبه هستش نمی دونم کی دارید این داستان رو می خونید ولی من چهارشنبه قسمته جدید رو می نویسم و می ذارم توی سایت . امید وارم لذت برده باشید این قسمت یه کوچولو با قسمت های قبل فرق داره چون ۱ سال بینشون فاصله افتاده بود ولی به بزرگی خودتون ببخشید زیبا باشیدو پیروز❤🔥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
من قبل از اینکه ثبت نام کنم داستانت رو میخوندم و خیلی دوستش دارم
ممنونم نگران نباش این دفعه دیگه داستان رو تا آخر ادامه می دم❤
ممنون♥
فالویی میشه فالوم کنی 🥲💕
حتما