This is miraculous قسمت 4 (قرار)

تا اینجا آمدیم که (لطفا قسمت های قبلی رو بخونید) جیم یه خواب بد دید (حتما قسمت قبلی رو بخونید) آکوما رفت تو لباسش و شدو ماث:........

کابوس وحشتناک من شدو ماث ام تو میتونی همه رو تو کابوس خودت شریک کنی و همه رو با بزرگ ترین هیولای زندگیشون آشنا کنی فقط در ازاش معجزه گر کفش دوزک و گربه سیاه رو ازت میخوام.... 😯😯😮😮

جیم :🥱🥱🥱🥱 بزارش برا فردا صبح شدو ماث ... امروز خیلی خسته شدم 😂شدو ماث: 😐😐 من ظورت چیه که خستم؟ جیم : بابا بگیر بخوا نصفه شبه اهه حال آدم ازت بهم میخوره.. شدو ماث : الان صبحه😐😐😐 جیم :🤯🤯🤯 ببخشید شدو ماث ولی من کلی کار دارم بزارش برای بعد ولی ممنون که صبح زود بیدارم کردی 😂 شدو ماث :😐😐 این چقدر خره ولش کن اصلا نخواستم...... و آکوما از لباس جیم در او مد و رفت.....

جیم همین که رسیدی به مدرسه زنگ خورد رفت سر کلاس خانم مندلیف....... خانم مندلیف گفت : خب امروز قراره امتحانی شفاهی بگیرم.... (یا ابوالفضل 🤯 🤯 🤯)... ولی عمرا منو انتخاب کنه چون من تازه اومدم وباروش تدریسشون آشنا نیستم 🙂 🙂 🙂...... خب کسی داوطلب نیست؟ کلاس :😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐خب از قیافهاتون معلومه خب من اسم میبرم بیاید پای تخته.... خب خانم......

کلوئی بوژواا... ممنون که منو انتخاب کردی (پشمام 🤯🤯🤯🤯 چقدر مشتاق برای جواب دادن سوال این رفتارش غیر عادیه) خب بعدی الکس بعدی جیم لیک (😐😐) خب بریم برای پرسش (خدایا آسون باشه آسون باشه 😬😬😬) خب هرکی جواب رو می‌دانست دستشو ببره بالا.. خب سوال اول......

اتم از چه ذراتی تشکیل شده؟ (😐 😐 😐) (چقدر آسونه چرا انقدر از این معلم بدشون میاد؟) جیم:من بگم 3 ذره... نام ببر... الکترون نوترون پروتون... آفرین حالا برو بشین (🙂) خب سوال بعدی کی میتونه نظریه کوانتوم رو توضیح بده؟ (WTF) (درسته برای این سطح سخته ولی قابل جوابه ) میخواستم دستم ببرم بالا که جواب بدم که.....

که خانم مندلیف گفت : شوخی کردم خب سوال اینه مولکول آب از چه عناصری تشکیل شده؟ (نا امید شدم ازت 😐 😐 😐) جالب تر اینبود که چند نفر نتونستن جواب بدن 😐😐😐...... خب بعد کلاس قرار بود کمک آدرین کنم..... خب آدرین اومد گفتم : سلام خب در مورد اون موضوع من خیلی نمیتونم کمکت کنم ولی مرینت میتونه کمکت کنه... چطور؟.... این یه رازه میتونم بهت اعتماد کنم.... میتونی به من اعتماد کنی من راز نگه دار خوبیم.... خب راز اینه که....

که مرینت دوست لیدی باگ است و میتونه هروقت خواست ببینتش و باهاش تماس بگیره . 😮😮.... یه لحظه راستی یادم رفت بپرسم تو هویت منو از کجا میدونستی (به چخ رفتم)😐 اههه آها یا تو اونروز تو تو یه کوچه تبدیل شدی من همون جا دیدمت (آخیش🙂) آها خب پس هیچی ...خوب داشتی میگفتی مرینت دوست لیدی باگه؟.... آره ولی من الان باهاش هماهنگ میکنم تو برو بهش بگو میخوای با لیدی باگ قرار بزاری باشه.... باشه ولی..... ولی نداره که فقط بهش بگو که میخوای برات قرار ملاقات ترتیب بده ولی بهشنگو که کت نواری باشه؟.. باشه.... و رفت پیش مرینت...

از زبان آدرین.... سلام مرینت.. آدریین ا سلام خوبی چدوری یعنی چطوری؟.... ممنون یه سوالی ازت داشتم... بپرس عزیزم یعنی چیزه دوستم..... تو دوست لیدی باگی؟ آخه جیم گفت تو میتونی باهخش تماس بگیری.... مرینت یه لحظه به جیم چش غره رفت 😡😡جیم 😁😁 خب راستش آره ولی نباید به کسی بگی..... چشم .... خوب راستی چیکارش داری.؟... ازت میخوام برای من و اون یه یه.... یه چی؟... یه قرار ملاقات ترتیب بدی میتونی این کار رو بکنی؟...

معلومه که میشه فقط زمانش و جاش رو میشه بگی؟... بالای برج ایفل ترجیحا زمانشم ساعت 9 شب باشه؟.... باشه ولی چی میخوای بهش بگی؟.. میخواست احساس واقعیم رو نسبت بهش بگم ولی نباید چیزی بهش بگی باشه؟.. باشه ولی کاگامی چی؟... خب میدونی فکرنکنم دی گه کاگامی بخواد منو ببینه (قسمت 3 فصل چهار رو ببینید متوجه میشید) ولی من در کل لیدی باگ رو دوست داشتم اما چون هیچ وقت نتونستم احساسم رو بهش بگم با کاگامی رفتم.... او باشه پس امشب ساعت 9 ولی چجوری میخوای از خونه بری بیرون؟.. اونو یجوری درست میکنم تو نگران نباش خداحافظ.. خدا حافظ....

از ربان جیم... مرینت اومد سمتم (گفتم الان میخواد دعوام کنه) ولی اومد بغلم کرد وگفت :ممنون داداشی (😳😳😳 داداشی؟؟) منم گفتم خواهش میکنم خواهر خوبم 😁😁 خب حالا ساعت چند باهاش قرار گذاشتی؟ ساعت 8 امشب بالای برج ایفل و بازم ازم تشکر کرد و گفت چجوری این کار رو کردی؟ گفتم فهمیدم که اون به لیدی باگ علاقه داره ودیدم توهم بهش علاقه داری پس یه نخشه کشیدم و این شد. بازم ازم تشکر کرد و گفت تو بهترین داداش دنیایی و باهم تا خونه رفتیم....... ساعت 9 شد.............

کلا من کرم دارم جای هیجانی کات میکنم پس چیشد لایک نظر فالو تا قسمت های بعدی بیاد دوستون دارم ♥️😎😎😘❤️