داستان عاشقانه مریکتی پارت ۲

سلاااااااااام به دوستان مخصوصا ادرین جون که با اون کامنت های خیلی باحالش بهم روحیه خیلی خیلی بالایی داد البته همتون هم خیلی کامنت های خوبی گذاشتین ولی ادرین ۳ ۴ تا نظر داد و من این رمان را تقدیم میکنم به ادین جون چون اونقدر از تست خوشش اومده خبرش را توی وبسایت ها گذاشته پس تقدیم به تو ادرین😀😘 و دقیقا چیزی که دوست داشتی را گذاشتم یعنی داستان عاشقانه این قسمت به خاطر ادرین عاشقانه ترین قسمت است

وقتی الیا رفت خوابیدم (هیرومیرا: سلام من همکار هیرو اس هستم هیرو اس: بله میخواستم معرفیت کنم اما مثل اینکه خودت را معرفی کردی) فردا تو مدرسه از خجالت اب شدم(هیرومیرا: چراااااااا هیرو اس: فرزندم ارام باش چیز بدی نیست من این داستان را با شبپ مریکتی درست کردم شیپ مورد علاقه ات ارام باش) وای ننه همه جا پستر من و کت نوار در حال بوسیدن هم هست میدونستم کار الیا است (هیرومیرا: ایول الیا🤩هیرو اس: فرزندم پارازیت ننداز پلیز) یک دفعه دیدم تلویزون مدرسه داره خبر میده نادیا: گیج نشین این فقط اخباره امروز جشنی به افتخار ابر قهرمان شهر کت نوار و دوست دخترش مرینت دوپن چنگ بر پا خواهد شد که این عکس را دیشب ساعت ۳ صبح توسط یکی از محبوب ترین مدیر وبلاگ ها الیا سزار گرفته شده است یه دفعه کل کلاس ریخت سرم و گفتن مرینت ما خیلی خوشحالیم که با کت رابطه داری و بالا خره از تنهایی در امدی

مرینت: بچه ها خفه شدم رز: وای مرینتتو خیلی خوش شانسی جولیکا: مطمعا هستم همه دختر ها میخواهند جای تو باشت الیا: دیشب تو خواب حر میزدی میگفتی بله اره من با کت ازدواج کردم خدایا بچه دار شدم و اینا مرینت: سرخ شدم و چون دیگه همه میدونستن بهتر بود بگم چه خوابی دیدم(من و هیرومیرا: چه خوابی)خواب دیدم من و کت ازدواج کردیم و بچه دار شدیم خیلی خواب خوبی بود که خانوم گند زدی بهش و بیدارم کردی

بعد زنگ کلاس خورد رفتم سر کلاس خانوم بوستیه گفتن: سلام دانش اموزان همونطور که میدونین امروز جشن بزرگی در پاریس بر پاست چون کت نوار و مرینت غراره تا ۲ سال دیگه با هم ازدواج کنن و امروز یه جور مراسم عقد برای این دو تا زوج زیبا هست و حالا به افتخار مرینت یک کف مرتب بزنین همه کف زدن منم از خجالت اب شدم واااای خدا این یه جور مراسم عقد است استرس دارم خدااا یه دفعه خانم بوستیه گفت: مرینتدمیشه بیای و تجربه عشق را برامون توضیح بدی تو دلم گفتم وا مگه این کلاس اموزش عشق است من با تمام خونسردی شروع کردم

شروع کردم عاشقی مثل گُله که وقتی از خاک بیرون میاد فکر میکنه دیگه مراحل رشدش تمام شده ولی گل هنوز مراحلش تموم نشده و هنوز شکوفه اش باز نشده وای وقتی باز میشه میفهمه اون موقع راه اشتباه را رفت اما الان راه درست را میره

عاشقی هم همینجوری است

اول که یه نفر را میبینی که خیلی جذابه و عاشقش شدی و دیگه تمومه باید همین راه را برم ولی اخرش به بم بست میرسی و میبینی که کسی که عاشقشی عاشق کس دیگه ای است بعد فکر میکنی فقط زنده ای ولی زندگی نمیکنی ولی بعد یک نور میبینی که بهت عشق جدید را نشون میده و راه زندگی را دوبارهدپیدا میکنی اون نور که من را به سمت خودش رسوند و دلم را دوباره شاد کرد

کت نوار بود

من از ته قلبم عاشق کت نوار هستم و میدانم او هم عاشق منه به این میگن عاشقی

تمومید بچه ها خبر بد هیرو میرا دیگه حوصله اش سر رفته برای همین رفت ولی اشکال نداره و یه خبر خوش برو بعدی بهت بگم

من تا پارت ۴ مجانی کار میکنم چون که شما تقریبا ۱۷ ۱۸ تا نظر دادین گفتم جبران کنم🤩 خب خدا حافظ فردا پارت بعد را میزارم