عاشقانه ماجراجو❤️ ۹

سلام بر شما عزیزان🙂

ریو:هوی اسکولا بیدار شین اروین:ریو دهنتو ببند ریو:درست حرف بزن رایا:من پاشدم خلاصه همه پاشدیم رفتین پایین اروین:این همه سر و صدا برای چیه😐رایا:نکنه جنگ شده دیگو با صدای بلند:لیزا بخدا بسه اریک:دخترا بیاین بی ون الان من زنگ میزنم براتون صبحونه بیارین در همین هین همه تو شوک گلوری اومد بیرون نگاه دیگو و اریک کرد و بعد پنج ثانیه نگاه ترسناکی گفت:ساکت شین همتون 🙂ااا ما ها هم بیدار شدین پس برا شما هم درست میکنیم کوران:نه اونا نمیخوام قربونت ریو:الان دقیقا از طرف کی حرف زدی گلوری:اصلا هرکاری خواستیم میکنیم سکوت رو رعایت کنین دیگو:میگم خدایی اینا دارن چیکار میکنن اریک:من که تو آشپزخونه نمیرم اروین:کی میاد پلی استیشن؟دیگو و رایا و اریکفتن میان اینا نشستن بازی کردن کوران و ریو هم شطرنج اریک:نگین این بوی خوب از آشپز خونس.ریو:متاسفانه یا خوشبختانه بلع

اریک:یعنی تونستن چیزی درست کنن آخه چجوری ممکنه اروین:خب اینش مهم نیس من گشنمه و رفتم سر میز ریو:هوووووی دیوونه هنوز میز رو نچیندن رایا با پا زد پشت کمر ریو رایا:هی هی یعنی خواهر من بیاد برای شماها میز بچینه اریک:همتون خفه شید عزیزان خواهر من هست😐 دیگو:چرا اینقدر شوت بازی در میارین اه.وقتی صداتون زدن برین حالا بشینین ادامه بازی و دوباره همحا محو سکوت شد🙂حال میرویم درون آشپز خونه گلوری:به به یکم سر و صدا زیاد بود ولی چه کردیم😆لونا:بله دیگه ما دخترا اینیم لیزا:آخه من درک نمیکنم چرا باید زحماتمونو با پسرا شریک بشیم😐لیندا:اااا لیزا لوس نشو دیگه گلوری:ول کنین بابا سخت نگیرین لونا:بچه ها نظرتون چیه بعد صبحونه بریم بگردیم گلوری:موافققققققققق لیزا:خب مثل همیشه اولی گلوریه🤣گلوری: کوفت لونا:نوش جونت گلوری:نه عزیزم این مخصوص شما هست نوشیدنی مخصوصش هم زهرماره🤣 لونا:بخدا این همه مهمون نوازی منو دیوونه می‌کنه🤣🤣گلوری:نه بابا دیگه زخمت دادی مجبورم زحمت بکشم🤣 لیزا:واووو چه پذیرای اوکی🤣گلوری:😂😂لیندا:هوی مهمون و مهمونواز من رفتم میزو بچینیم مردم از گشنگی گلوری:من هم آمدم لیندا:به به خوش آمدی

ریو:دخترااااااا گلوری از آشپز خونه اومد بیرون و گفت بله چته بنال گلم ریو:صبحونه چیه گلوری:یه چیز های خوشمزه ای🙂ریو:هوم اصلا امکان نداشت بیشتر از این قانع شم گلوری:اره عزیزم میدونم😆و رفت اندر درون آشپزخونه🙂و با کمک دخترا میز رو چیدیم.پنکیک و خامه شکلاتی و

کرپ فرانسوی.املت ایتالیایی و نوشیدنی هم شیر و آب پرتقال و شیر قهوه(ما هم دعوت کنید🙂ریو:برو گمشو به درس ت برس F:چه ربطی داشت 😐ریو:چون همش کله ت تو کتابه F:خوشگله کاری نکن بلایی سرت بیارم گلوری دیگه نگاتم نکنه😊ریو:با اجازه رفع زحمت میکنم😅 )اریک:چیشده چه خبره🙂گشنم شد و بدین گونه همگی نشستیم ریو:هوم نه نه آفرین خوشم اومد اروین:🙂زر الکی نزنین لیزا:اره راس میگه غذا تونا کوفت کنین😊 دیگو:من واقعا نگران ادبیات منقرض بشه گلوری:دیگه دیره🙂لونا:دیگو جونم عقبی منقرض شده(دوستان منظورتون اینکه ادب و اینا🙂) کوران:هوی اینقدر حرف نزنین دخترا شما کوه میاین همراه ما؟همگی:ارههههه دیگو:وای خدا اریک:الان واقعا چرا پرسیدی ریو:ول کنین بابا سخت نگیرین لیندا:مگه چیه میبینین ما زودتر میرسیم گلوری هم که سرعتش عالیه😆از زبان گلوری:اینو که شنیدم خنده و لبنخندم محو شدن و فهمیدم بریان سکوت کرد و آروم چیزیشو خورد کوران هم با ناراحتی بهم نگاه کرد بعدش کوران و اریک به هم نگاه کردن لونا:چیشده از زبان گلوری:یه بغض خیلی بدی داشتم بخاطر همین حرف نزدم چون اشکم در میومد از زبان کوران:وقتی فهمیدم حال گلوری بد شد گفتم:حالا اینش مهم نیس اصلا با هم میریم اریک:اره منم موافقم از زبان ریو:فهمیدم یه خبرایی هست نکنه گلوری مشکلی داره؟اون علاوه بر هوشش تو ورزش هم عالی بود یه خبرایی مبرایی هس

از زبان اروین:نکنه گلوری مریضه؟اخه جنب و جوشش مثل چند ماه پیش نیس لونا:چه سکوتی شد خیل خب همگی صبحونه بخوریم بریم کوووووه لیندا:ارههه شکار آهوووووو از زبان گلوری:از کار اینا خندم گرفت😂اصلا نمیزارن آدم به درد خودشون بسوزه هعییی گلوری:خدا عقلتون بده و همگی خندیدیم خلاصه خوردیم ظرف هارو جمع کردیم لونا:پسران عزیزززز اروین:چیه میخوای چیکار کنیم گلوری:چقدر باهووووشی پسر خاله جوووون اروین:نه من خنگ ترین آدم جهانم ریو:خب چیه دردتون چیه لیزا:پاشین برین ظرفا رو بشورید جمع کنیم خودتونو ببینممم گلوری:راست میگه پاشو رایا:صداتون نمیاد گلوری:همین که فهمیدی داریم حرف می‌زنیم یعنی صدامون میاد گمشین ببینم تا وارد عمل نشدم ریو:من رفتم اروین:هوی صبر کن بی معرفت منم اومدم ۱۵ دقیقه بعد اریک:خب دیگه بریم کوه

همگی آماده شدیم و شتابان به سمت کوه😆پسرا جلوی ما بودن.لونا:لیزا ریو می‌دونه دوست پسر داری😏لیزا:خفه شو کیوتم🙂گلوری: چیشده🙂کی دوست پسر داره! که یهو ریو از اون جلو گفت کی دوست پسر داره!بگین ببینم کدومتون؟ لیزا:خاک تو سرت یزید.هیچی داداشی کدوم خری دوست پسر داره😅اریک:گلوری که داره کوران:اریک الان چی گفتی🤨گلوری:هننن!!اریک من دوست پسرم کجا بود.اریک:هه آبجی منو نمیتونی گول بزنی.اروین:ت..تو دوست پسر داری!لونا:البته منطقیه چون گلوری از همه لحاظ آخرشه گلوری:هوی لونا خفه شو و یک ضربه مهمونش کرد ریو با بی حالی:حالا این دوست پسرش کدوم بدبختی هس؟گلوری:بابا ریو بخدا من ندارمممممم اروین نجاتم بده اروین؛دوست پسر داری ها🙂ریو:اریک آدرس این دوست پسرشو بده کارش دارم کوران:گلوری دوست پسر داری؟گلوری:بابا ندارمممممم اریک اصلا بگو کیه ببینم که من نمیدونم اریک:ایان😏کوران:ااا بریانه؟خب ریو:گلوری دوست پسر داری نچ نچ نچ گلوری:کوفت😐اریک آیان!اممم البته بچه خوبیه لونا:خبببببب گلوری:😐ولی اونجوری که شما میگین نیس آه ریو تو باور میکنی 🥺 ریو:اگه گلوری میگه پس راسته گلوری:😃عاشقتمممم و از پشت پرید بغلش کرد

لیزا:هوم😈بچه ها بنظرتون ریو و گلوری مناسب هم نیستن؟ اریک:بنظرم من خوبن لیندا:اهم اهم بنظرم با اروین هم خوبن ریو:هن؟!یه بار کاری بگین دومادارا امتحان کنن😐گلوری از پشت ریو پایین اومد و گفت:😐داداش بزرگه یه چیزی بوگو دیگو:بیاین بریم بابا برا بچه ۱۲ ساله دارن همسر تئین میکنن هعییی گلوری:هوی دیگو بچه خودتی ریو:ول کن بابا گلوری:هوووف خیل خب لیزا خانوم منا اذیت میکنی ها لیزا:😈هوم گلوری:رایاااااااا لیزا:نخههههه غلط کردممممم رایا:ها چیشده گلوری:آبجی عزیزت لیزا:هیچییییییی گلوری:خواهرتون دوست پسر داره😏رایا یهو وایستاد و گفت:لیزا که یهووو(ص بعد)

تا اینجا از کدوم شخصیت پسر و کدوم شخصیت دختر خیلی خوشتون اومده؟ اگه نظری هم راجع داستان دارین و فکر میکنین بهتر میشه لطفا بهم بگین😊✌️