10 اسلاید صحیح/غلط توسط: F.H انتشار: 4 سال پیش 55 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلامی به گرمای پارت جدید🙂
ابیگل:گلوری گلوری چرا اینقدر سر شده.آیاااان.ایان:ابیگل چته! ابیگل:عین یخ سرد شده😱نکنه چیزیش بشههه آیان:هوم.نمیدونم.ابیگل:😐آیان:بزار ببینم (آیان نشست کنار گلوری) آیان:یا خدایا.گلوری فاتحه ت رو بخون که راحت بری.ابیگل:آیان چی میگی آیان:ابیگل دقت کن نبضش کمه تازه یخ یخ شده.حالش اصلا خوب نیست.این اورژانس هم نمیدونم کجا مونده😟از زبان گلوری:دیگه نمیتونم چشمام رو باز نگه دارم😟یهو جلوی چشام سیاه شد.آیان:ابیگل گلورییی غشیددد.(گلوری تو بغل آیان)ابیگل:چون..چ.چی...چییی آیان:نبضش...خیلی کمه😰گلوری توروخدا بلند شو😰
از زبان آیان:خیلی نگران گلوری بودم.خیلی برام عجیبه چرا نگران یه دخترم😟ولی نمیخوام بلایی سرش بیاد.ای کاش زود تر دست به کار شده بودم.ابیکل هم داشت گریه میکرد.عحیب بود هنوز نیومده بودن دنبالش.ماشین منم درست شده بود.ولی اصلا نمیتونستم برم.به رانندم گفته صبر کنه.ایان: ابیگل؟ ابیکل:ب..ب.بله(داره گریه میکنه)شماره خانوادش رو داری؟ ابیکل:اوه راس...ت م.می.میگی.بزار ..ب..به...م.مامانش....بگم.آیان:اره زود باش😟 ابیگل اورژانس اومد😰من نمیتونم همراش برم.خودت برو😟ولی لطفا شمارت رو بهم بده.ابیکل:فلان بیسال فلان فلان(شماره تلفن🙂میبینید چه خوشگله بخدا)آیان:ممنون.از زبان آیان:گلوری تو بغلم بود پرستارا گرفتنش گزاشتش رو بلانکارت.🥺آیان:زنگ زدی؟گلوری:دارن میان.من همراه گلوری میرم.ایان:به خانواده خودت زنگ زدی!؟ابیگل:وقتی رسیدم زنگ میزنم.ایان:باشه برو.لطفا تلفنت در دسترس باشه.ابیکل:باشه.از زبان آیان:تلفنم زنگ خورد برداشتم مامانم بودن.سلام مامان.ماشین پنجر شد الان میام.مامان آیان:باشه پسر گلم.ولی بار دهمه که دارم زنگت میزنمااا.ایان:اا واقعا باشه باشه ماشین هم درست شده مامان:چرا صدات اینقدر پکره؟ببینم امروز نکنه با دخترا سرت شلوغ بوده😏آیان:مامان من همچین پسریم😐مامان:نهههه.منظورم اینکه امروز دخترا زیاد دورت بودن!آیان:دقیقا کی این خل و چلا نیستن.مامان:خیل خب بیا خونه زوود😂آیان:بله اومدم.تلفن رو قطع کردم و سوار ماشین شدم.و رفتم خونه دیگه.
میریم تو انبولانس:از زبان ابیگل:دیدم بابام چند بار زنگ م زدن.یا خدا.فعلا وقتی رسیدم بیمارستان زنگشون میزنم😓پرستار:دوستش هستی؟ ابیگل:بله😓پرستار:اون پسره کی بود؟ابیگل:شاید کسی که گلوری رو نجات داد.شاید هم میتونست زودتر نجاتش بده🥺🥺🥺پرستار:هوم.ولی قیافش خوب بودا(میگفتی عالی😐)ابیگل:حالش خوب میشه!؟پرستار: امیدوارم.رسیدیم بیمارستان گلوری رو بردن تو بخش ویژه😱مامان و بابا و همه برادراش اونجا بودن.بجز بریان.که فکر کنم چون کوچیکه نیوردنش.کلارا:ابیگل سلام دخترم.خوبی!!ابیکل:سلام.ممنون😓کلارا:ابیگل گلوری،گلوری کجاستتت ابیکل:با گریه ت.و.ووو ت. به..بخش و..بی..ژه. کلارا خشکش زد.کوران:چییی بخش ویژه😱😰ای خدا ای خدا.یه بار نرفتم و راننده فرستادم فقط یه بااار.اریک:چش شد.چرا اینجوری شد.ادوارد:یه روز خونه نبودیم ببین دخترم از دستم رفتت.کلا همش یه دختر داشتم.ای خدا چیکار کنم😰
ابیگل:راننده ای که فرستاده بودیم چه شکلی بود؟ اریک:یه مرد ۵۰ ساله ولی قوی بود.ابیکل:پس یه بلایی سر راننده هم آوردن😓کوران:ابیکل لطفا واضح تر بگو.اونم از اول تا آخرش رو گفت.حتی اونجایی که آیان نجاتش داد.کوران:ازش قول گرفتم هیچ وقتتتت تا وقتی بهش نگفتم ورزش نکنه.اولین بار زد زیر قولش.خدا کنه چیزیش نشه😓😓😓اریک:دکترش کووووو ادوارد(بابا):از بخش ویژه اومد بیروون.کلارا عزیزم خواهش میکنم از تو شوک بیا بیرون کلارا:ادوارد دخترمون زنده میمونه!ادوارد:😰😰باید بمونه.بیا بریم.کلارا:😭با..ب..باشه.کوران:ابیگل خوبی؟ ابیگل:نه😰😓کوران:میخوای ببرمت خونه؟ابیکل:بابام دارن میان.مامان هم دارن میان پیش خاله🥺(مامان ابیگل و گلوری دوستای صمیمی هستن)کوران:ممنون.تو زحمت افتادن😓
از زبان اریک:وارد بخش ویژه شدیم.گ..گلوری😰😰باورم نمیشه این گلوریه.کلارا:گلورییییییی😭😭😭😭از زبان کوران:گلوری با رنگ سفید.کمی هم سرد بود رو تخت بود 😓ولی نبضش اونجوری که ابیگل میگه الان بهتره.یعنی کی میخواد انتقام بگیره.سه سال دیگه.باید حواسم بهش باشه.البته امیدوارم دوباره صداشو بشنوم😓مامان بابای ابیگل اومدن.ابیگل میخواست بمونه اما فرستادنش خونه.با مانانبزرگش رفت.گلوری هنوز هوش نیومده بود.مامانم گریه میکرد مامان ابیگل انگار خودشم ناراحت بود ولی مامانمو آروم میکرد،بابام فقط به یه جا را زده بود.بابای ابیگل هم هیچی نمیگفت بیچاره چیزی نداشت که بگه.اریک هم دستاش تو موهاش بود سرش پایین.هممون حالمون گرفته بود.خیلی گرفته😐
میریم تو خونه آیان:چرا اینقدر دلم شور میزنه😬شدم عین این دختر استرسی ها.مامان:آیان پسرم چی شده.چرا مثل همیشه نیستی؟امروز رانندت میگفت دم در مدرسه یه اتفاقاتی افتاده!آیان:خب بله راستش....و همشو گفت.راستش عذاب وجدان دارم که چرا زود تر نرفتم کمکش.مانان:ایننننن تو چه غلطی کردییییییی.اول نگاه کردی بعد رفتی کمکش ای خداااا.الان شماره ابیگل رو داری!!!!؟ایان:بله.دارم.مامان:پسر معطل چی هستییی زنکش بزنن.آیان:باشه باشه الان زنگ میزنم.سلام ابیگل.ابیکل:سلام آیان خوبی آیان:مرسی تو خوبی ابیگل:نه خوب نیستم.ایان:گلوری چیزیش شده!!؟ابیکل:آیان یادم انداختی😭😭😭حالش خوب نیست.مامانم میگن هنوز بی هوشهههه😭😭😭آیان:😟هر وقت هوش اومد لطفا باهام تماس بگیر ابیکل:باید دعا کنیم هوش بیاد😟آیان:باشه.فعلا ابیکل: خداحافظ مامان:😟دختر بیچاره.یعنی باباش چیکار کرده.!؟ایان:باباش اگه اشتباه نکنم یه کاری کرده که دست باند خلافکارا رو شده.حالا پسرش اومده انتقامشو بگیره.مامان:ایش به دخترش چه مربوط.ایان:دوباره همچین رو گفتم.یهو روی موبایلم پیام اومد.از طرف مدرسه بود.عکس تمام اعضای شورا.مامان:😱اون دختره چقدر خوشگل و ناز همهمه آیان:گلوری همینه مامان:چی چ.ای وای الهی زودی خوب بشه😟😰
من نابغه دوباره یادم رفت کجا تشریف داشتم 🙂البته خب طبیعه ساعت ۱۱شب بعد از این همه دیدن ریاضی و فیزیک زمین و زیست😂😂آن شاء الله خدا به منم عقل میده 🤲🤲🤲آمینننننننن.از زبان آیان:احساس عذاب وجدان داشتم.ای کاش زودتر دست به کار شده بودم😓اگه بمیره هیچوقت خودمو نمیبخشم.انگار بین اونو دخترای دیگه فرق میزارم.این امکان ندارد.نه نه من عاشق نشدم.معلومه که نشدم.این چرت و پرتا چیه به خودم میگم.خلاصه با هزار فکر و عذاب وجدان خوابیدم.از زبان کوران:ساعت یک و نیم شب بود.هنوز همه تو بیمارستان بودیم.برای چی باید وقتی هنوز دو نفر تو مدرسه هستن مدرسه رو ببندن.این چه معنایی داره.وقتی حال بابا بهتر شد باید ازش بپرسم اون بی شعور کدوم خری بوده.ولی خودمم اصلا حوصله ندارم.نگران گلوریم بسیار زیاد.میترسم چیزیش بشه.خدایا خواهش میکنم خوب بشه.فردا مدارس تعطیل بود.از یه روز جلو تر تعطیل کردن😐بهتر اصلا.صبح ساعت هشت صبح.از زبان اریک:انگار رو صندلی خوابم برده بود.هییی.یعنی چرا باید یکی همچین کاری با خروس کوچولوی من بکنه.خودم تیکه تیکه ش میکنم.ادم بی فرهنگ عوضی.واقعا که.فقط بره دعا کنه گلوری خوب بشه در غیر این صورت کاری میکنم روزی هزار بار آرزوی مرگ بکنه.اصلا خیر سرشون این مدرسه بهترین مدرسه س.چرا نگهبانی چیزی نداره.در این صورت باید با مدیر هم یه حرف هایی داشته باشم.رفتم اتاقی که گلوری توش بود.چیییییییی😱
از زبان کوران:ساعت هشت صبح با زنگ تلفن بلند شدم.اخه هشت صبححح.خاله مگومیه😶سلام خاله.خاله:سلااممم خوشتیپ خاله.خوبی کوران:ممنون شما خوبین؟خاله:چرا اینقدر صدات گرفته س؟تو که سحر خیز بودی بیدار که نشدی؟اخه امروز هم تعطیلی بود.کوران:نه نه بیدار نشدم.خاله:پس چی شده؟کوران چیزی شده؟؟؟کوران:خب..نه چیزی نیست خاله:کی حرکت میکنین؟ما امروز حرکت میکنیم.کوران:ما معلوم نیست.شاید اصلا نیومدیم.خاله:کوران میگی چی شده یا به مامانت زنگ بزنم.شایدم اریک.کوران:خاله لطفا خواهش میکنم بهشون زنگ نزن.بعدش خودم میگمت.قول میدم خاله:قول کوران قبوله.پس قبوله.راستی گلوری و اریک و برایان و مامان بابات خوبن؟خوشن کوران:چند ثانیه مکث کردم.بعدش گفتم خاله ببخشید من بعداً باهاشون تماس میگیریم.فعلا خاله:باشه عزیزم.فعلا.
از زبان:کوران:رفتم ببینم گلوری در چه وضعیتیه رفتم تو بخش ویژه دیدم اریک هم اونجایی ولی خشکش زده مامانم و مامان ابیگل هم از خستگی خوابشون برده بود.به زاویه دید اریک نگاه کردم.گ.ل.گلو...گلوری بود😰
تمام شد🙂لطفا نظر یادتون نره😉
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
اسم پسر رایا وکلاین وکریتو و یوجیو و جی کوب و کوین ۶تا بسه یا باز هم بگم
وای عالی بود
خیلی خوب بود ادامه بده اسم چند تا پسر میخواستی مثلا استیو اسکات دیوید و شان بزن تو گوگل اسم پسر خارجی برات همه نوع اسم میاد
ممنووون😃
آخه (نمی دونم مردی یا زن من میزارم زنی)زن مومن (یا شایدم مرد مومن)!اینجا و اینجوری تمام میکنن لامصب؟!جون به لبم کردی!یا بعدی رو زود میزاری یا میگی چش بود،یا خودم به حسابت میرسم! فهمیدی یا دوباره بگم
😂
نه ممنون ایکیوم افتاد😂
خب باش😂شما چندتا اسم پسر خوب به من بدین من پارت هفت رو تموم کنم.الان اسلاید ششم.به دلیل کمبود اسم پسر😂هیچی ننوشتم تا چیزی به ذهنم بیاد.