بعد تموم شدن چشمای قرمز ی تکپارتی غمگین داریم😃💃🏻
_خب من ترجیح میدم روز اول با دانشجوهام اشنا شم...میخام راجب هنراتون بدونم...هی تو..._من استاد؟..._عار خودت...بلند شو و بگو ک تو چیا استعداد داری؟..._عاممم...خب من توی دوچرخه سواری استعداد دارم...از پنج سالگیم همراه بابام یاد گرفتم و الان تو هرشرایطی میتونم دوچرخه رو برونم..._حتی اگ ی ماشین دنبالت باشه؟..._بله..._خوبه،دوچرخه سواری خیلی خوبه...خب بشین...ممنون...نفر...وسط حرف نامجون بود ک صدای در کلاس بلند شد...نامجون یکم اخم کرد و با صداشو بالا برد..._بلهههه؟...هیچ صدایی نیومد...از روی میزش پایین پرید و دفترشو روی میز گذاشت..._ی لحظه بچه ها...سمت در کلاس رفت و اروم بازش کرد...با چهره کیوت و خندون سوکجین رو ب رو شد ک ب بامزه ترین حالت ممکن دستاشو برای نامجون تکون میداد...نامجون لبخندی زد و از کلاس خارج شد..._چیه هیونگ؟..._چطوریییی؟..._خوبم مرسی...اینجا اومدی چرا؟..._برو بگو یوکی بیاد..._یااا هیونگگگگ...هنوز پنج ساعت نشده ک اومدین دانشگاه..._برو بگو بیاد حرف نباشه...تو ز💃🏻نت هرروز پیشته ن من...نامجون اروم خندید و بعد خدافظی با سوکجین وارد کلاس شد..._یوکی برو کارت دارن...یوکی بلند شد و با قدمای کوتاه سمت در کلاس رفت...وقتی در کلاسو باز کرد با چهره کیوت سوکجین ک لبخند مسخره ای زده بود رو ب رو شد..._چیه؟چرا مث کفتر عا💃🏻شق افتادی دنبالم کیم؟...سوکجین لبخند روی لبشو پررنگ تر کرد و ی قدم ج💃🏻لو اومد..._چخبرا خانم کیم؟..._یاااا..._چیه؟دارم حالتو میپرسم...اینم نباید بگم؟...یوکی اروم خندید و لپ سوکجینو کش💃🏻ید..._چیشده ک اومدی؟...سوکجین صورتشو ج💃🏻لو برد صاف توی چشمای یوکی نگاه کرد..._دلم برات ت💃🏻نگ شده..._باشه ولی...یکم...برو عقب تر..._نمیخام...میخام صورتتو ببینم...سوکجین بی حرکت مونده بود و فقط چشماش حرکت میکردن...تک تک جزییات صورت یوکیو با دقت نگاه میکرد و ب یاد میسپرد..._تو خیلی خوش💃🏻گلی...صورتت بی نق💃🏻صه...یوکی لبخند زد و ب چشمای سوکجین خیره شد..._حالا من میخام ببینمت...سوکجین بی حرکت ایستاده بود و به صورت یوکی نگاه میکرد...یوکیم مث خود سوکجین با دقت ب کل صورتش نگاه میکرد..._وای تو واقعا خوش💃🏻گلی...باید برات ی لقب بزارم..._جدی میخای برام لقب بزاری کیم؟..._چرا ک ن؟ی لحظه واستا ببینم چ لقبی ب صورتت میاد...یوکی دوباره ب اجزای صورت سوکجین خیره شد و بعد چند دقیقه صدایی اروم از دهانش خارج شد..._ورلد...واید...هندسام..."ن خدایی حال کردین؟🤡"_چییی؟..._خیلی بهت میاد...ورلد واید هندسام...سوکجین لبخند دندون نمایی زد و لپ سوکیو کش💃🏻ید..._اوکی برو سر کلاست وگرنه میبینی نامجون اومد یقتو گرفت بردت..._باشه*خنده ریز...خدافظ..._خدافظ...خانم کیم...یوکی بعد خدافظی با سوکجین وارد کلاس شد...بعد بستن در کلاس همه نگاش کردن...با دیدن اون همه چشم ک متعجب بهش نگاه میکردن اب دهانشو قورت داد و سرشو ب نشونه "چیه؟" تکون داد؟..._چرا اونطوری نگام میکنین؟...نامجون اروم خندید و ب یوکی اشاره کرد ک بره بشینه..."نیم ساعت بعد"..._خب خانم سونگ یوکی...استعداد تو چیه؟...یوکی اروم از جاش بلند شد و دامنشو صاف کرد..._کدومشو بگم؟...با حرف یوکی صدای متعجب همه از اعتماد بنفسش بلند شد و همه بهش نگاه کردن...نامجون چندبار پلک زد و لباشو تر کرد..._اونی ک ب نظرت توش بهتری..._خب...بزن بزنم خوبه..._جدی؟...منظورت چیه؟..._ینی با هرکسی میتونم بزن بزن راه بندازم و ببرم...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
خیلی گیشنگ مینویسسسسسیییییی
جیدیییییییییییییییی؟🌚
آله
ملسی🌚
درخاست یه فیک دالم،قبول میکنییی؟؟
درباره
تهیونگگگگ
چرا همه از تهیونگ میخان🤡
عار حتما:)
چون ،بایسشونه
ممننوننععع
🌚🤡
هرچه طولانی تر بهتر
حالا داستانای طولانی دیگه هم میزارم ولی خدایی اگ بخام تا پارت پنجاه بزارم هم اب دوغ خیاری میشه هم من نم.وده میشم🤡💪🏼
تا پارت پنجاه بزاررررر
حاجی خب چی بزارم تا پارت پنجااااهههه💀
نمیدونممم فقط زیادش مننننن
طولانییییی
نه اون طولانی هایی که ما ناز نویسنده رو برای اپ کردن پارت بکشیم
از اونایی که سریع میزاری تموم میشه
حالا پنجاه پارتنم نع
ولی درحدی باشه که ما بچه هاشونو ببینیم
یچه هاشونو ک میبینین اگ ناظرا یاری بدن...
فعلا ک پنج روزه پارت جدیدو گذاشتم نمیاد...💀💪🏼
زندگی بچه ها تو اکثر فیکا هس ولی در حد گذری و این اصلا جذاب نیس
ترجیحا خواهشمندم بچه هارو متفاوت جلوه بدع
چگونه بجلوم؟😃
باحال بجلو
این وسط یادم رف یه چی بگم تستم شخصی شده بیزحمت بش سر بزنید
🤡👌🏼منتغ
حتما🌚
ناظرا جدیدا خیلی بی جنبه شدن دو سه سال پیش فیکا جوری بود که اصن نگو و نپرس
بخداااا...خیلی بی جنبه شدننن...اصن من اولین فیک لالالالایی ک از بی تی اس خوندم تو خود تستچی بودددددد🤡💃🏻میفهمییییی؟لالالالا داشتتتت...بعد الان؟سر ی بغل دوستانه ی دختر و پسر اونم از سر نگرانی رد میشه🗿
قبلا هدجیه تبثم ( برعکسش ) بودنن همهههه
فیک زندگی شخصی من رو خوندی؟
خیلی.......بود
حالا الان هی رد میشه
اصن من به بقیه تستام کاری ندارم
چرا باید هیت های مسخره و ماجراش رد بشه؟///:
حالا اسم اون فیکه چی بود؟
حاجی مال دو سه سال پیشه...من با این حافظه قشنگم...الان شام دیشبم یادم نیس…💀💪🏼
دو سال پیش چیهههه
همین چند ماه پیش ی فیک اونجوری منتشر شده بوددد
پشمام ریخت...🤡
ناموصااااا...بگو مرگ مهوششششش...عررررر
البته منم توی دیوونه باز ب.غل و 💃🏻💃🏻💃🏻 گذاشته بودم ولی اومد...ناظرا با چشمای قرمز مشکل دارن🤡
پشماممم
اسمش؟
نههه همیشه همینو میگیییی
شتتت جدییی توش چیز میز داشتتت ؟ اونوقت من داستانم هیچی نداشت رد شد دوباره گذاشتم شخصی شد 😐😐
ای بابا چیشد پس من منتظرم😐
چیزه...عامممم...فک کنم اگ یکم تغییر بدم منتشر شه...ولی اخه بی فا.نوس چیزیم نداشت چرا نمیاد🤡
محشررر♡
خسته نباشی بهترین بهترین نویسنده ی دنیا🙃🫂
*اب شدن و فرو رفتن در زمین و خرذوق شدن😭💕
چرا پارت بعدی رو نمی زاری؟
گذاشتمش تو بررسی منتظرم بیاد🌚
دستت درد نکنه🙂
تا چند تا تست دیگه میخوای ادامه بدی؟
دستت درد نکنه🙂
تا چند تا تست دیگه میخوای ادامه بدی؟
عمممم... فک کنم دو پارت دیگ🌚
اینی ک تو بررسیه با بعدی😃
چرا انقدر زود؟🥲
به درخواستی که درباره فیک بعدی دادم فکر کردی؟
دیگه حاجی واقعا خیلی طول کشید... میخای تا پارت پنجاه برم؟ 😭😂
راستش روبیکام ب ی علت زیبایی ب چوخ رفته و هرچی داشتم و نداشتم از اک قبلیم پاک شده😃درخاستت چی بود اصن؟ 🌚
صحیح😐
گفتم اگه می تونی یه فیک بنویس نقش اصلیش تهیونگ باشه 😐
ولی خب خیلی خوب نوشتی حیفه انقدر زود تموم شه😐😔
ها تهیونگ😃
عامممممم... فعلا ک بعد چشمای قرمز میخام تکپارتی بنویسم🌚بعد اون اگ ی ایده ب مخ خاک خوردم رسید میزارم😃
قربونت😃💗
صحیح
ممنان🙂🤝
🙂💖
😃🫂
😃💖
پارت بعد؟؟
تو بررسی؟ 😃
#ما_پارت_جدید_میخایم
🙃😄
بیا وسط💃🏻💃🏻
اوه 💃💃💃 اوه💃💃
هوووووعععع💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻