میراکلس (ابر قهرمان جدید) پارت اول

سلام من اومدم با پارت اول داستانم خب دیگه برید بخونید

از زبان ملیسا:توی هواپیما خواب بودم که مامانم بیدارم کرد#ملیسا ملیسا پاشو +چی شده؟ #رسیدیم+واقا 💟مسافرین محترم به مقصد رسیدیم از هوا پیما خارح شید واقا خوشحال بودم بالاخره به شهر پاریس برگشتیم به همونجایی که من توش دنیا اومدم دم خونه مه رسیدیم بابام اومد+بابایی(پرید بغلش) 💗سلام (بعد کلی سلامو احوال پرسی و اینا رفتن تو خونه) #خب الان خسته ای برو بخواب فردا باید بری مدرسه +باشه شب بخیر(وای چقد تا اینجاش حوصله سر بر بود🙄)

خب صبح شد رفته مدرسه دیگه خسته تون نکنم از زبون ملیسا:رفتم تو کلاس یه خانم که فک کنم معلممون بود اوند جلو وسلام کرد💙امروز یه همکلاسی جدید دارید+سلام من ملیسا رد دات هستم💙خب چون توی کلاس جای خالی نداریم و طبق معمول مرینت هنوز نیومده میتونی سرجای مرینت بشینی رفتم و نشستم و یه دختر عینکی با مو های نارنجی کنارم نشسته بود+ام سلام من ملیسا رد داتم❤️سلام منم الیام خوشبختم بعد یهو یه دختر خودش رو پرت کرد تو

💙مرینت بازم دیر کردی دیگه چه بهونه ای داری؟ ×خانم ببخشید ولی خب تو راه نزدیک بود یه ماشین بهم بزنه که💙خیلی خب نمیخواد بگی برو بشین ×چشم

از زبون مرینت:امروز بازم یه نفر آکومایی شده بود و مجبور شدم نجاتش بدم و دیر به مدرسه رسیدم وقتی رسیدم خانم بوستیه بهم گیر داد و بعد بهم گفت برو بشین داشتم میرفتم سر جام بشینم که دیدم یه دختر با مو های قرمز سر جام نشسته اها یادم اومد همونی که تو هواپیما یه نفر اکومایی شده بود و نحاتش دادم. الیا یه جا برام باز کرد و نشستم. +سلام من ملیسا رد دات هستن خوشبختم ×سلام ام خب منن مرینتم زدن به دست الیا و گفتم ×الیا این کیه❤️این دانش اموز جدیده×اها امیدوارم مثل لایلا نباشه❤️چی؟ ×هیچی با تو نبودم

کلاس تموم شد داشتم میرفتم تو حیلط که دیدم بلز ادرین و اون دختره فیسو با هم حرف میزنن که یهو یه نفر دستش رد زد رو شونم درجا خشکم زد

از زبان ملیسا کلاس تموم شد داشتم میرفتم بیرون که دیدم مرینت داره دزدمی به یه نفر نگاه میکنه رفتم زدم رو شونش فک کنم ترسید +مرینت داری چیکار×ا توی ملیسا خب جیزه ام یعنی چیزه خب❤️اون داره her love رو میپاد×البا چی میگی +چی؟ ❤️اونی که اونجا وایساده اسمش ادرینه ×الیا❤️مرینتloveادرین+خب ×الیا❤️اما مرینت روش نمیشه اینو ببهش بگه×الیا❤️ا مرینت تا اینحاش رو گفتم بزار بقیش رو هم بگم دیگه(از همون اولش هم میگفت تو مگه کر بودی❤️جانم؟ :هیچی بابا) آلیا همچی رو برام توضیح داد و بعدش رفتیم با بچه ها آشنا شدیم و اینا و دیگه مدرسه تموم شد داشتن برمیگشتم خونه که یهو یه دختر اومد که لباسش سیاه بودبا خالای قرمز داشت اینو یه جادیده بودم اها یادم اومد این همون ابر قهرمانه لیدی باگه اما چرا لباسش سیاه شده اونجارو اون کت نواره _لیدی باگ شرور شده همگی از اینحا برید

از زبان ادرین:مدرسه تموم شد داشتم میرفتم خونه که دیدم باز یکی شرور شده رفتم تبدیل شدم اومدم تبدیل شدم رفتم دیدم اون لیدی باگه_چی؟ 😲×او ببین کی اینحاست یه گربه ترسو _بانوی من چرا اخه چرا؟ داد زم لبدی باگ اکوما زده شده از اینحا برید+خبخبخب فک نکنم شکست دادن تو سخت باشه زود باش حلقتو رد کن بیاد.راقتی من اویل لیدی باگم نه لیدی باگ_بانوی من🥺 وشروع کردم به مبارزه باهاش

از زبان ملیسا:دویدم رفتم توی کوچه مخفی شدم دیدم یه پیرمرد سعی ذاره فرار کنه ولی خب نمیتونست سریع دستش رو گرفتم بردم تو کوچه اطراف رو نگاه کردم رفتم پیش پیر مرد+خب اینجا خطری شما رو تهدید نمیکنه _ممنونم بانوی جوان +خواهش میکنم من دیگه باید برم خونه فعلا و رفتم خونه

استاد فو:ویز:استاد حالا که لیدی باگ شرور شده چیکار میخواید بکنید؟ ÷تنها راه معجزه گر پانداس. اون هم مثل مهجزه گر کفشدوزک قدرت گرفتن آکوما رو داره ویز:به نظر من هم فکر خوبیه اما اونو باید به کی بدی ÷خب اینو نمیدونم ولف به زودی میفهمیم خودمو به اینکه نمیتونم فرار کنم زدمو یه دختر موقرمز منو نجات دادو برد تو کوچه به نظر من اون فردی مناسب بود یواشکی معجزه گر پاندا رو توی کیفش گذاشتم بعد دختره رفت ویز:استاد کارت عالی بود ÷باید ببینم اون دختره میتونه لیدی باگ رد شکست بده

از زبان ملیسا:رفتم خونه و رفتم تو اتاقم رو کیفم رو که باز کردم یه چیزی توی کیفم بود فک کنم اون پیرمرده اونو توی کیفم گذاشته اونو برداشتم درش رو باز کردم یهو یه جیزی از اوش اومد بیرون

انجه خواهید دید:تو مویتونی اکوما رد بگیری....... پانی بلک اند وایت ان....... تو بدون لیدی باگ هیچی نیستی...... تو دیگه کب هستی....... اما قط لیدی باگ میتونه اکوما رو بگیره....... اون یویو نابود نشدنی....... با این ساطور میتونم تورو بکشم.... کانفیوزینگ پاور_کت ا کلیزم خب ممنونم که خوندین لهیک و کامنت یادتون نره منتظر پارت بعد باشید فعلا بای