معرفی رمان { رقصنده ای از دنیایی دیگر }

رقصنده ای از دنیایی دیگر 》 《نویسنده : آوین مکانی 》 《ژانر : ماوراطبیعی /هیجان انگیز / جنایی》 این رمان برای همه مناسب می باشد توضیحات :《درمورد دختر و پسری که تناسخ پیدا می کنن و میرن توی یه دنیای دیگه هر پونصد سال الهه ها یک پسر و یک دختر را انتخاب می کنند و انها تناسخ پیدا می کنند و انها در زندگی شان بسیار سختی کشیده اند و در نیایی جدید و داستان های جالبشان با ما همراه باشید اونا اول می خواستند برگردند ولی حالا ....

رقصنده ای از دنیایی دیگر 》 《نویسنده : آوین مکانی 》 《ژانر : ماوراطبیعی /هیجان انگیز / جنایی》 این رمان برای همه مناسب می باشد توضیحات :《درمورد دختر و پسری که تناسخ پیدا می کنن و میرن توی یه دنیای دیگه هر پونصد سال الهه ها یک پسر و یک دختر را انتخاب می کنند و انها تناسخ پیدا می کنند و انها در زندگی شان بسیار سختی کشیده اند و در نیایی جدید و داستان های جالبشان با ما همراه باشید اونا اول می خواستند برگردند ولی حالا ....

اسم شخصیت ها ( فقط اول کار اسم اصلی ها و کسایی که هستن و وقتی کسی وارد شد تو رمان معرفی و اینجا ثبت می شه ) آیرا دنوو سن ۱۶ اسم در دنیای دیگر : مدوسا کلایر جادو : همه ******************************************** آنتونی دنوو. پدر آیرا سن ۴۷ ♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤ رزالین اسمیت مادر ایرا سن : ۴۱ ♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤ عکس اسلاید عکس آیرا

عکس اسلاید عکس مدوسا توجه مدوسا همون آیرا هست ولی بعد تناسخ

آیکان ریکاردو سن : ۱۸ اسم آیکان در دنیایی دیگر : فئودور اسکات جادو : همه ~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~ آیان ریکاردو پدر آیکان سن: ۳۸ < النور میلر مادر آیکان سن : ۳۷ [][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][] عکس اسلاید آیکان

عکس اسلاید فئودور توجه فئودور همون آیکان هست ولی بعد تناسخ

مادلین آلن. مادر مدوسا سن : ۳۶ =================================== امانوئیل کلایر پدر مدوسا سن : ۳۸ ××××××××××××××××××××××××××××××××××××

اولینا مکنزی مادر فئودور سن : ۳۷ {}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{} ادیک اِسکات پدر فئودور سن : ۳۹ ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

اسم الهه ها ۱_ ماه : آنیل ۲_ خورشید : نلا ۳_ باد: نیهان ۴_ آب: دنیل ۵ _ خاک : دنیرا ۶_ آتش : نیوشا ۷_ زندگی : ویهان ۸_ عشق : آیهان ۹_ سحر و جادو : بلور ۱۰_ محافظ و جنگ : مانیسا ۱۱_ آسمان و ستارگان =اورینا ۱۲_ زیبایی= آماتیس ۱۳_ اب و هوا=آنتونی

از زبان آیرا سلام من آیرا دنوو هستم و الان توی راه مدرسه هستم من دختر یکی از بزرگ ترین تاجر های دنیا هستم و الان توی راه مدرسه ام هستم که پدر خودم مدیرشه هوفف ، راستی من ۱۶ سالمه و عاشق رقصم همه رشته هارو به اجبار پدرم به طور حرفه ای یاد گرفتم ، تازه باید توی همه چیز عالی باشم چون دختر دنووی بزرگ هستم هه مسخره س ، من هیچ دوستی ندارم چون همه ازم سواستفاده می کنند . فقط با یکی توی فضای مجازی چت می کنم همه چی رو درباره خودم بهش گفتم و اونم درک کرده ، اون همیشه میگه من یه فرشته ام و مقامم خیلی بالاعه یبار یه کار خیلی مهم در حق بشریت کردم ، و به عنوان پاداش خواستم با فانی ها چت کنم و حالا ولش رسیدم و راننده درو برام باز کرد و پیاده شدم یه ممنون خشک بهش گفتم و راه افتادم که رسیدم به چند تا از بچه های سال یازدهمی که داشتن حرف می زنن جایی قرار داشتم که منو نمی دیدن می خواستم برم که توی حرفاشون اسم خودمو شنیدم و برای اینکه جلوی بقیه نگن ما نگفتیم ضبط گوشیم رو روشن کردم {مدرسه بابای آیرا از اول تا دانشگاه می شه توش. } {تحصیل کرد و انواع درس ها و رشته ها و کلاس } {های اموزشی هست }

کاترین : دخترا آیرا چون باباش مدیر مدرسه س جواب هیچکی رو نمیده چقدر حالم ازش بهم می خوره دختره هی خودشو میگیره فکر می کنه چه خبره سوفی : بیاید یه کاری کنیم همه : چی ؟ سوفی : من توی کیفم گواش دارم بیایید گواش هم رنگ صندلی رو بریزیم و وقتی حواسش نیست و می شینه دامنش رنگی بشه اونوقت عالیه آخه که اینا میگن مغرورم پس بزار نشون بدم اگه مغرور بودم چی میشد ، از اوک دیوار حالت اومدم بیرون و گفتم ایرا: نظرتون چیه به پدرم بگم اخراجتون کنه کاترین : اونوقت کی باور می کنه آیرا : گوشیو که هنوز داشت ضبط می کرد نشون دادم و گفتم این سوفی : تو که فقط صدای مارو داری بقیه چی ایرا : منظورت لونا رابرت ، اسکارلت ادیسون ،زوئی ریکاردو بود دیگه فکر کنم پدرم حرف باور کنه دیگه می دونی چیه اخه پدرمه و دوست نداره توی مدرسه ش پشت سر دخترش حرف بزنن فکر کنم درک کنید دخترا مگه نه اخه من مغرورم و دختر مدیر یادته که خودت الان گفتی کاترین و سوفی از حرص سرخ بودن و بقیه لب مرز شکستن بغض هه و بعد رفتم وقتی وارد کلاس شدم