
سلام ببخشید دیر دیر پارت می زارم چون امتحانات نزدیکه و هنوز دارم می نویسم
از زبان آیکان سلام اسم من آیکانه من باپدر و مادرم زندگی میکردم تا اینکه توی جاده یه تصادف زنجیره ای شد و من پدرم رو از دست دادم و مادرم یه هفته تو کما بود و بعد مرد پدر و مادربزرگ طرف پدریم منو نخواستن طرف مادی هم مادربزرگم مرده بود سه سال پیش اون اتفاق تلخ و فقط پدربزرگم منو خواست تا اینکه یه شب باخبر مردن مامان بعد یک هفته سکته کرد و اون دوتا منو فرستادن یتیم خونه اون موقع من ۸ سالم بود و الان ۱۰ سال از اون اتفاق میگذره و من توی خوابگاه دانشگاهی که تازه اومدم می مونم باپولی که جمع کردم اگه ۲ سال دیگه کار کنم میتونم یه خونه بگیرم و از اواره بودن دربیام مادر و پدربزرگ پدریم یکی از ثروتمندان جامعه بودن ولی منو طرد کردن به خاطر اینکه بابام با مامانم ازدواج کرده بود یه عمو دارم به اسم ادوارد ریکاردو و اون یه دختر داره به اسم زوئی که توی مدرسه ی سیب سرخ که یکی از بهترین مدارس هست درس می خونهمن تا دومم رو اونجا خوندم تا وقتی که پدرم زنده بود ولش کن الان کلاس دارم و
وارد کلاس خانم هولمز شدم و رفتم کنار تنها دوستم گرشا شاو نشستم مثل همیشه داشت کمیک می خوند یه دونه زدم تو سرش و گفتم : آیکان : می موندی خونه اگه همش می خواستی کمیک بخونی دیگه گرشا گرشا : دلم می خواد می خونم آخه نگاه کن چطور دلت میاد بگی نخون آخه آیکان آیکان : خفه خانم هولمز اومد خانم هولمز : سلام بچه ها این سومین جلسه مائه خوب کتابایی که گفتم و تهیه کردین ! حالا بازشون کنید از این مبحث شروع می کنیم بعد کلاس بعد اینکه کلایپسم تموم شد خواستم برم که گرشا اومد جلوم و گفت گرشا: داداش یه مهمونی هست بیا بریم آیکان: نمی تونم
گرشا: چرا مثلا آیکان : باید برم امروز تو مغازه باید پشت صندوق وایسم گرشا: بیا دیگه یه روز بپیچونی چیزی نمیشه آیکان : تو خرج منو میدی ؟ من مثل نیستم ماهی فلان قدر پول تو جیبی بگیرم گرشا گرشا: لیاقت نداری بگو چرا هیشکی باهات رفیق نیست ایکان: حرف دهنتو بفهم گرشا : حق باجرج بود تو لیاقت دوستی منو نداری خستم کردی انقدر کار کار انگار نه انگار مایی هم وجود داریم اه دوستی ما تمومه ای
ایکان: باشه خودت خواستی و بعد رفتم به سمتمغازه رفتم واقعا ناراحت شدم اون دوستی رو تو همچین چیز هایی می دید ولش شاید ذهنیت من بیشتر از سنمه ولی واقعا بهتر بود که شناختمش وارد مغازه شدم و گفتم آیکان : سلام آرن آقای کایلسون کجاست؟ اقای کیلسون : اینجام پسر ایکان : سلام اقای کلیسون اقای کلیسون : سلام پسر بدو یکم دیگه ساعت ۳ میشه ها آیکان : چشم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
میشه به من کمی امتیاز بدین؟