سلام ببخشید دیر دیر پارت می زارم چون امتحانات نزدیکه و هنوز دارم می نویسم
از زبان آیکان
سلام اسم من آیکانه من باپدر و مادرم زندگی میکردم تا اینکه توی جاده یه تصادف زنجیره ای شد و من پدرم رو از دست دادم و مادرم یه هفته تو کما بود و بعد مرد پدر و مادربزرگ طرف پدریم منو نخواستن طرف مادی هم مادربزرگم مرده بود سه سال پیش اون اتفاق تلخ و فقط پدربزرگم منو خواست تا اینکه یه شب باخبر مردن مامان بعد یک هفته سکته کرد و اون دوتا منو فرستادن یتیم خونه اون موقع من ۸ سالم بود و الان
۱۰ سال از اون اتفاق میگذره و من توی خوابگاه دانشگاهی که تازه اومدم می مونم باپولی که جمع کردم اگه ۲ سال دیگه کار کنم میتونم یه خونه بگیرم
و از اواره بودن دربیام مادر و پدربزرگ پدریم یکی از ثروتمندان جامعه بودن ولی منو طرد کردن به خاطر اینکه بابام با مامانم ازدواج کرده بود یه عمو دارم به اسم ادوارد ریکاردو و اون یه دختر داره به اسم زوئی
که توی مدرسه ی سیب سرخ که یکی از بهترین مدارس هست درس می خونهمن تا دومم رو اونجا خوندم تا وقتی که پدرم زنده بود ولش کن الان کلاس دارم و
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بود
میشه به من کمی امتیاز بدین؟