*فلش بک به ۲۳ سال پیش* *فئودور* نگاه به دستای کوچولوش کردم. با لبخند گفتم(یعنی من الان یه خواهر دارم مامانی؟) مادرم با لبخند نگاهم کرد و گفت:(بله ) (اسمش چیه؟) (آتسوشی) (اون خوشگله) (درسته خوشگله . مثل برادرشه) (هانا چان! اینجا رو ببین من یک خواهر دارم) (خیلی خوبه فئودور ) (هانا چان بیا باهم بزرگ شدن آتسوشی رو تماشا کنیم) (و ازش مراقبت می کنیم) (این خیلی خوبه فئودور و هانا) (مرسی مامان) (مرسی خانم) هانا و پدر و مادرش خدمتکار های ما بودند ولی من و هانا به هم نزدیک بودیم و من واقعا دوستش داشتم. *۳ ماه بعد* مامان و بابا با آتسو رفتن بیرون و برنگشتن . بالاخره صدای زنگ اومد . مامان با چهره ای گریان محکم بغلم کرد پرسیدم(چیشده مامان ؟) (آبجیت رو دزدیدن) * ۱۵ سال بعد*هانا با عجله به سمتم میومد(چیشده؟) (آتسوشی رو پیدا کردم ) مثل اینکه خواهر عزیزم توسط یک مردی به اسم ناکاجیما دزدیده شده. اون مرد دشمن خانواده ما بود ، به زودی با مرگش تقاص مرگ مادرم رو پس میده. *پایان فلش بک* *چویا* زنگ زدم به دازای ولی رد تماس زد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
تروخدا پارت بعدیو بزار من هر روز میام تست چیو زیر و رو میکنم به امید اینکه یه پارت جدید ساخته باشی دارم از فضولی میمیرمممم آتسوشیمونو بردننن؛-؛
امشب میذارم
عرررر تبریک میگم اسکار برنده شدی خاعرمممم
آره
خودم هنوز هنگم باورم نمیشم
سلام عزیزم تو به مراسم تستچی اسکار دعوت شدی شاید اسمت تو برنده ها باشه 🤷
تلوخدا چویا و دازای رو برگردون 🥺
اوکیه
خیلی خوب بید
ممنانم
خاعش
عالییی بودد
بنظرم دازای و چویا بازهم باهم باشن✨️
مرسی
اوکیه
مثل همیشه عالییییییییی
مرسییییی