مرگ خاموش p³

درحال اجرا بودم که یهو دیدم....... اعضای بی تی اس همشون اونجان خیلی خوشحال شدم و با آرامش کامل اجرامو کردم. اجرام تموم شد و به پشت صحنه رفتم تا اجرای گروهی و انجام بدیم که یهو دیدم‌نامجون اومده و داره با رئیس کمپانی و استف ها صحبت میکنه به خودم گفتم اینجا چه خبره ؟ صدام‌کردن استف:ا/ت بیا اینجا یه ثانیه ا/ت:الان‌میام استف:نامجون یه چیزی گفت ما میخوایم تصمیم قطعی رو بگیریم ا/ت:چیشده؟چه تصمیمی؟نامجون چیزی شده؟ نامجون:نه چیزی نشده فقط..... ا/ت:فقط چی؟ بهم بگو دیگه نامی جون به لب شدم نامجون:استف ها بهم گفتن زیاد تو روحیه خوبی نداری و.. ا/ت:ببخشید که وسط حرفت میپرم ولی استف ها از کجا میدونن؟ استف :یاع قودرت🗿 ا/ت:نه خدایی استف:یکم عقل تو ذهنت هست؟داداش ما همیشه مگه کنارتون نیستیم؟خب از رفتارا می‌فهمیم ا/ت:اها خب نامجون توضیح بده بقیشو نامجون:و اینکه اعضا زیاد بهت محل نمیدن درسته؟ ا/ت:آره درسته نامجون:تو تصمیم داری از این گروه بری؟ ا/ت:صد در صد نامجون:وقتی از این گروه رفتی چه گروهی میخوای بری؟ ا/ت:اگه پیدا نشد سولو انجام میدم نامجون:میتونی بیایی...........

ا/ت:داری شوخی میکنی؟ نامجون:نه جدیم ا/ت:یعنی ۷ تا پسر و ۱ دختر که گروهمون میشه ۸ نفر نامجون:درسته ا/ت:خب خیلی دوست دارم بیام دلی نامجون:ولی چی؟ ا/ت:زیاد استرس دارم ولی از یه طرف اگه اینجا بمونم بیشتر روحیم خراب میشه نامجون:پس من زیاد چیزی نمیگم این شمارمو بگیر هر وقت تصمیمتو گرفتی یا پیام بده یا زنگ بزن من همیشه در دسترسم ا/ت:باشه ممنون اعضا بدو بدو اومدن پیشن اعضا:نامجون چیا داشت بهت میگفت؟ ا/ت:ترو سننه اعضا:بگو دیگه؟ ا/ت:نمیخوام خودتون بعدا می‌فهمید استف:بدویید برین اجرا کنید 🗿 رفتیم بالا و شرو به اجرا کردیم از دید ا/ت اینم‌کنسرتمون این آخرین کنسرت من توی این گروه مزخرفه بهتره هرچه سریع تر فکر کنم به نظر من بهتره برم تو گروهشون چون دیگه نمیتونم اینجا بمونم خب پس بزودی تمام کارامو کردم و بیکار بودم به نامجون زنگ میزنم وای خیلی خوشحالم و یعنی بنظرت ریاکشن گروهمون چیه؟که‌میخوام استفاء بدم؟😂😂😂 وقتی استفاده دادم همشونو بلاک میکنم تا در ارااامش باشم این خیلی خوب پس برم بخوابم و فردا صبح هرچی کار هست و انجام بدم بدرووود ‌

ا/ت:خوب چه صبح خوبی برم پنجررو ببینم هوا چه جوریه وای هوا بارونیه خیلی خوبه:) بزار لیست کارامو ببینم چه خبره عه کارام کمه پس الان همشو انجام میدم پس به سوی موفقیت:) ۳ ساعت بعد ا/ت:یا خدا فکر کردم کم بود ۳ ساعت طول کشید ولی تموم شد دیگه آلان میرم یه نامه خداحافظی برای اعضا مینویسم بعدش به نامجون زنگ میزنم و اگه اوکی بود نامرو تو کمپانیمون میزارم:) خبب نامه برای اعضا: سلام کیم ا/ت هستم اومدم بگم مرسی که خیلی بی توجهی کردین الان میگید ما هیچ بی توجهی نکردید میتونید از استف ها ویدیوهارو اصن نگا کنید می‌فهمید خواستم خداحافظی کنم ولی اگه شماها قرار بود برید از من خداحافظی نمی‌کردید اون موقع که خواستید بدونید نامجون‌چرا اومده بود من میخوام برم گروهشون همون بی تی اس پس دیگه من قراره استفاء بدم از این گروه امیدوارم که ۳ نفره بدون من موفق باشید پس خداحافظ گریم نکنید و اینکه بکنید هم برام مهم نیست پپس خدانگهدارتون باشه

ا/ت:خب اینم از نامه چقدر زیاد شد خب برم یه نامجون زنگ بزنم ا/ت:الو سلام نامجون نامجون:سلام شما؟ ا/ت:منم کیم ا/ت نامجون:عااا گرفتم خب تصمیمتو گرفتی؟ ا/ت:آره تصمیم گرفتم نامجون:پس میای دیگه؟ ا/ت:آره نامجون:پس برو با رئیستون صحبت کن و بیا کمپانی بیگ هیت ا/ت:باشه نامجون:پس موفق باشی ا/ت:ممنون نامجون:پس کاری نداری؟ ا/ت:نه نامجون:خدافظ ا/ت:خداحافظ شما تلفن قطع شد. ا/ت: خب برم کمپانی و کاغذ و بزارم. خب رسیدم کمپانیو کاغذ و گذاشتم ا/ت:خدارشکر کسی اینجا نیست بهتره برم پیش رئیس رفتم پیش رئیس و باهاش صحبت کردم........ ادامه دارد