عضو هشتم

سلام این داستان خیییلییی طولانیه و نمیدونم چجوری باید این همه اتفاق رو بنویسم ولی این اولین تستمه وهمه اتفاق ها تو ذهنم تجسم شده

خلاصه (یه دختر با استعدا وخوشگل ومغرور کیوت و جذاب شیطون از دیوار راست بالا میره دله همرم برده (میخام همشو بگم 😐؟) این خیلیییییی خیلیییییی سخته که نیم ساعت دنبال عشقت بگردی ولی اون رو میز جلو چشت باشه ولی تو نبینیش🥺😐 احساس اینو دارم که یکی بهم از پشت خنجر زده

(وژدان خوبع خوبع زیاد تو حس نرو یه نوتلا بود دیگه نخورده بد بخت ) اوووو شما لطفا شاتاب وژی جون از ذهنم گمشو بیرون ایشش خوب راستش الان صبحه ومنم میخوام صبحانه بخورم واز غذا عاشق نوتلام والان 30دقیقس دارم دنبال جعبه نوتلا میگردم در حالی که رو میز بوده ولش باو گشنمه 😐

رفتم یه صفره قشنگ برا خودم چیدم بیا و ببین همه چی داره قشنگ که مس فرشته(همون گاو خودمون بلا نسبتم )خوردم و شیکمم بادکرد آماده شدم امروز پرواز دارم  به کره راستی ببخشید خودمو معرفی نکردم 😐 من کیم مینهوآ هستم 2رگه مامانم ایرانیه بابام اهل کره جنوبی من تا کلاس 10کره بودم ولی بعد به اصرار مامان و بابام رفتیم ایران خوب داستان عشق مامان بابام هم بماند😁

دانشگام تموم شده مدرک کارشناسی رقص دارم و کلا آرزو دارم آیدول شم 21سالمه دارم بر میگردم کره من اونجا بدنیا اومدم وخیلی دوسش دارم برم پیش مامان بابام بیدارشون کنم -ماماااااااانننننن بابااااااا بیدار شیننننننن همین کافی بود که مس جت بیدار شن 😂 مامان :دختر تو 21سالته آدم نشودی؟ من نه مامان جون فرشته ها آدم نمیشن 😌😂

بابا:بیا بغلم ببینم رفتی اونجا فقط پیش دوستاتیا هرروزم زنگ میزنی من :بابا! من کشور خودمو میشناسم دیگه بابا :عزیز بابا من یه مهسا بیشتر ندارم که (نکته اسم ایرانی من مهسا ع) اسم هامونو عوض کردیم تو شناسنامه ایرانمون 😐مامانم ایرانیه خوووو

اوهو اوهوم خوب دوستان عزیز لطفا نظر بدید بگید ادامه بدم یا نه! لایک و کامت هم بزارید چالش هم داریم بایی!