6 اسلاید صحیح/غلط توسط: آرها انتشار: 2 سال پیش 20 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
(از زبان میبل_خواهر کارول)
کارا چند دقیقه پیش از دعوای تبی و نورا خسته شده بود و شوکولاتارو بینشون نصف کرده بود.ولی نه تبی راضی بود نه نورا من و حدیث و باران هم سرگرم پیدا کردن خوراکی برای تماشای دعوای احتمالی بین نورا و تب تب بودیم. یدفعه ویپ از یکی از اتاقا اومد بیرون هنگ بود و یه کاغذ هم دستش بود.وایرو گفت:«بچه ها ببینین چی پیدا کردم!» و اون کاغذ که فهمیدم عکسه رو گرفت سمت ما.بیت لندیا با دیدن عکس ارور ۴۰۴ دادن...
(عکس بالا_خودم کشیدم خیلیم خشگله-_-)
اون عکس عکس نورا و آرنی کنار هم بود که خیلی صمیمانه به دوربین لبخند می زدن.نورا تا عکسو دید بلند شد و عکسو از دست ویپ گرفت و با حرس دوبارخ پرتش کرد توی کشو و با خشونت در کشو رو بست. الی گفت:«تو اوجولک خاله رو از کجا میشناسی؟» نورا:«نمیشناسمಠ_ಠ» کارول که رفته بود توی جلد کارآگاه گجت گفت:«ولی مدارک موجود چیز دیگه ای رو نشون میدن.» کاترین در نقش دستیار کارآگاه گجت گفت:«طبق تحقیقات من اون دو شخصی که توی عکسن به طور حتم نورا و آرنی هستن.» حدیث:«حقیقتو بوگو وگرنه همزادکم تبرشو موکونه تو حلقت.» کلر:«اول که مارو تو تله انداختن و آوردن اینجا بعدم فهمیدیم آیشا پیش ایناست بعدم این عکس همهی این قضیه مشکوکه.» مورگانا:«راست میگه اصن کدوم آدم عاقلی کسایی که تو تله انداخته رو میاره خونش و باهاشون دوست میشه؟» اوجورا:«امممممم...من آدم نیستم الفم•-•» باران:«ببین این استعاره ست.منظورش از ادم هم انسانهان هم موجودات جادویی.» اوجورا:«مثل تک شاخا؟» من گفتم:«موجودات جادویی دارای عقل انسانی منظورشه.» سانست:«اصلا از کجا معلوم اینا هم با ومپایرا نباشن؟نخوان مارو به چخ بدن؟شاید توی شوکولاتا س.م ریخته باشن!» تبی قلبشو گرفت:«چنین خشونتی علیه شوکولاتا غیر قابل بخششه.» نورا که تمام مدت سرش پایین بود گفت:«من از کسی نخواستم بهم اعتماد کنه.» بعد بدون توجه به جمعیت مشکوک و معترض بیت لندی که تازه میخواستن تضاهرات کنن رفت از خونه درختی بیرون.سوگند:«الان این مهر تایید به شکامون بود یا تکذیب کرد؟» میکا:«شاید هردو...؟»
اوجورا گفت:«گایز بزارین توضیح بدم.»بعد به تبی نگاه کرد که داشت پلاکاردایی با مضمون "خشونت علیه شوکولاتا رو متوقف کنید" درست میکرد.کارا ادامه داد:«نورا و آرنیِ شما قبلا با هم دوست بودن ولی دو سال پیش دعواشون شد و از هم جدا شدن.از اون موقع آرنی رو ندیدم و نورا هم دیگه اسمی ازش نمیاره.» میکا:«پس یجورایی باهم قهرن نه؟» تبی:«یعنی اوجولا مسموم نیستن؟» الی:«نه•-•» تبی:«خداروشکر.» ویپ با حالت متفکر گفت:«شما این جنگلو میشناسین؟» اوجورا سرشو تکون داد. ویپ ادامه داد:«ومپایرا خییییلللیی مارو اذیت کردن و خیلی از دوستامونو هم به چخ دادن.با کمک شما میتونیم بریم مقر فرماندهی شون و هم انتقام بگیریم هم آرنی و راگا رو آزاد کنیم و هم ایندوتا رو مجبور کنیم آشتی کنن.یه تیر و سه نشان!» سوگند:«خیلی خوب گفتی ولی حالا برو فراموش نکنو بنویس.» باز ویپ محو شد. گفتم:«بد فکریم نیستا! میتونیم کارولو هم ب.ک.ش.ی.م بندازیم گردن ومپایرا!» کاترین:«انقدر واسه همزادم نقشه بد نکش.» کارول:«بلاخره یکی از من دفاع کرد!ಥ‿ಥ» حدیث:«یکی منو روشن کنه الان طبق نقشه ی ویپ میریم جلو یا نه؟» باران:«منکه دلم میخواد هارورو بکنم تو حلق یکی از اون خون آشاما!» سوگند یه قدم از باران فاصله گرفت. ساندیس:«نترس منظورش تو نبودی...احتمالا» خاله الی بلند گفت:«رأی میگیریم کی میگه بریم سراغ ومپایرا ضدحمله بزنیم؟» بچهها:«ممممممننننننننننن.» الی:«خوب تصویب شد برین بارو بندیل ببندین.» اوجورا:«کسی نمیخواد نظر منو بپرسه؟» مورگانا:« راستی حالا که پرسیدی نظرت چیه؟» کلر:«ولی بجز جواب مثبت چیزی ازت نمیپذیریم!» کارا:«•-•»
باران:«حالا کسی هست بره نورا رو بیاره؟» همه سکوت اختیار کردن.شاید میترسیدن حرفی که میزنن در دادگاه برعلیه شون استفاده بشه.کاترین:«همزاد تو برو.» کارول:«چرا من؟» گفتم:«چون کس دیگه ای داوطلب نمیشه.» کارول:«اصن کارت ویزیت بره(کارا منظورشه)» اوجورا:«بمن چه مگه ایده من بود؟» ساندیس:«اصلا ده بیست سی چهل میکنیم»
(از زبون هیچکس)
سوگند از در رد شد و بیرون رفت.نورا به نرده ها تکیه داده بود و بیرون رو نگاه میکرد.وقتی سوگند گفته بود:«چرا من برم؟» همه گفته بودن:«چون تقریبا هم سنین!یکم حرف حماسی بزن خ.ر.ش کن دیگه مگه چقدر سخته؟»حالا که سوگند اومده بود یادش اومده بود از این حرفا بلد نیست😐 نورا بی مقدمه گفت:«اومدی مجبورم کنی بیام؟» سوگند:«عهههه از کجا فهمیدی؟» نورا:«خیییلللیی بلند حرف زدین.» سوگ:«میشه لطفا خ.ر شی؟من از این حرفای تاثیرگذار بلد نیستم.» نورا:«عمرا.جونمو که از سر راه نیوردم رفتن به قرارگاه خون آشاما خ.و.د.ک.ش.ی.ه به معنای واقعی کلمه! واقعا نمیفهمم چرا میخواین برین😐» سوگند:«نمد راستش ولی اگه بریم تنهایی خودمونو به ک.ش.ت.ن بدیم روحمون و ع.ذ.ا.ب وجدان میگیری که چرا کمکمون نکردی😏» نورا:«اجازه دارم بگم...هیچی ولش کن...وقتی وجدان د.ر.د گرفتم بهش فکر میکنم😐» سوگ:«مگه آدم نیستی تو؟» نورا:«0_0» سوگ:«نه منظورم اینه که مگه تو احساس نداری؟» نورا:« نمد» و خواست یه پوکر دیگه بزاره آخر جملش که سوگ گفت:«اصلا نمیخوامم بیای اوجورا رو میبریم توهم تو تنهایی ب.م.یییییییییی.ر...اخیش خالی شدم» نورا ساکت بود.وقتی سوگند داشت میرفت داخل نورا گفت:« اگه م.ر.د.م مسئولیتشو به عهده میگیری؟» سوگند:«نه•-•» نورا:«پس منم میام.» چند دقیقه بعد وقتی سوگ رفت داخل گفت:«نمیدونم چجوری ولی خ.ر.ش کردم😐»
ادامه دارد....؟
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
گایز نت اینور قطعه با شاد هم بزور به تستچی وصل میشیم برای همین کم میام
یا بعدی رو مینویسی یا باید از روی زیبای کیلر فیض ببری:|
بعدئییییی
هیچ حسش نیس😂
کیلر کوشی
اره صداش کن انگار مامان بزرگ ول شبرا عشخش تنگشده._.
حسش گلط کرده که نیست._.
عکس بالا_خودم کشیدم خیلیم خشگله-_-)
خشگل هست ولی منی که نصف بیسای جهانو دارم نصف دیگشم ترنم دیده و داره میفهمم:)
ولی پاهاشونو خراب کردم😅😅
تفخقتقخقجکقجقح۳ن۳جق
عاااااااللللللللللیییییییییییی
مرسی ☺️
ادامه دارد......¿
وی ارها را از پشت بوم پرت کرد *
کمممکککککککککککک الان بی مامانبزرگ میشییییینننن
دیگه کسی صداتو نمیشنوه .....
چه قوت قلبی😐
آرتت هم خوجگل بود🤝
مرسی☺️
جررررررررر
عالیییییییی
و چه بلایی سر آرنی اومده بود که الان نیستش؟ یادم نیس._.
ارنی رو ومپایرا ربودن
عه درسته🤝ومپایرای بددد
میخوای تورو هم بروباین کارولک؟
حاژی منم تو داستان ومپایرما:")
مونت لارینا:ماعم خونآشامیمما😐
شما خفه نخودای هر آش
منو بربائن خیلی هم خوشحال میشم😐
مممم این کاراکترا عضو فامیلتونن؟
میخوای تورو هم بروباین کارولک؟
مشکلی ندالم•-•🤝
چه بچه خوبی😐
مممم این کاراکترا عضو فامیلتونن؟
میشل:فک نکنم اگه خون مارو داشته باشن نباید خونخواه باشن😐
من:*خارج کردن اینا از کارد*
کارد
کادر*
کارد؟😂😂😂😂
حالا
خیلی دلم میخواد یه داستان بنویسم ولی هیچ ایده ای ندارم TwT
داستان درمورد انسان بودن سنس؟•-•
درواقع همون تعوریه•-•
اونو ک همه میدونن دیه
همچنین
البته ایده دارم ولی حال ندارم سناریوش کنم
آورین آورین😂😂😂
ادامه دارد....؟
ک.و.فت د.ر.د م.ر.گ م.ر.ض
آفرین افرین
صحیح😐😐😐