عیدتون مبالک خیلیم زیاد شد
(از دید گیمرکرافت)
شوکه شده بودیم.همه سرجامون میخکوب شدیم.واقعا به اینجاش فکر نکرده بودیم.ومپایرای بیشتری بیرون اومدن و دم در خونه ها ایستادن.عملا توسطشون محاصره شده بودیم.دهنم خشک شده بود.و حس ترس مثل مار دور مغزم حلقه زده بود و نمیزاشت فکر کنم.نگاهم سمت نورا و کارا رفت.بیتوجه به همه چیز هنوز مشغول دویدن بودن.سوگند زد روی شونم:«منتظر چی هستین؟»
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
حداقل 5 یا 6 نفر نظر دادن اما تنها دو گلب کرمز شده اند.
افسوس ز این روزگار
تازه یکیشم مال خودمه
ادامه دارد و کو.فت
ادامه دارد و زه.ر مار
ادامه دارد و در.د بی.درم.ونننننن
😂😂😂
میدونستم نورا آرهاعههههه
از همون اوللللل
ن۲اطنثسح
چه بچه باهوشی به به
پرتوی روشن رابطه زیبای خواهرنتون کورمون کرددد
البته خودم دست کمی ندارم._.
به هرحال بسیاررررر زیبااااا
تشکرررر
یه سوال پارت قبلی چی شد ؟ 😐
بچه ها رفتن سر وقت ومپایرا
چه عججججبببببببب
بلی بلی😂
زیبا بود ،زیباتر دیالوگ خاصی توش نداشتم:-:
🖤
یه سوال مگه ماه و قضیه جنون ماه مال گزگینه ها نبود؟...
گرگینه ها تو جنون ماه اکثرا شروع به زوزه کشیدن میکنن و..... ولی برا ومپایرا هم هست فکر کنم
من تو یه کتاب در این باره خوندم
مال دیوا بود ولی گفتم برای ومپایرا باحال میشه😂