
ناظر چیزه بدی نداره:)♡ امیدوارم خوشتون بیاد😘💜
روی صندلی نشسته بودم و سونا هم روی تخت خواب خوابش برده بود..از یه طرف حوصلم سر رفته بود و از یه طرف دیگه هم نگرانش بودم که تا ساعت این موقع شب چرا هنوز نیومده..که یه صدای شکستنی از توی آشپزخونه اومد...از روی صندلی بلند شدم و به طرف آشپزخونه حرکت کردم که مرد سیاه پوشی رو دیدم..+ت تو کی هستی؟ ●رئیس گفتن که با خودم ببرمتون...بلند داد زدم +سونا بیدار شوو.. خواستم به طرف بالا حرکت کنم که خراشی توی دستم احساس کردم..●یا میای یا همینجا با این دنیا خداحافظی میکنی ..+تو کی هستیی؟ رئیس که با دوستاشون رفته بیرونن...دستمال و بزور گذاشت روی دهنمو و همه جا به سیاهی مطلق تبدیل شد
از زبون جونگ کوک=دیگه شب شده بود و باید میرفتم امارت... _هی بچه ها بهم خیلی خوش گذشت..تهیونگ=ما بیشتر،دیگه دیر وقت شده و باید بریم. جیمین=دوباره مارو اینجور جاها بیار😎..جونگ کوک=خیله خب مزه نریز...خدافظ...سوار ماشین شدم و به طرف امارت حرکت کردم...به امارت رسیدم و به داخل رفتم...جونگ کوک=خدمتکارر...خدمتکار=بله...جونگ کوک=چرا برقا همه روشنه؟...خدمتکار=آقا اتفاقی افتاده.. جونگ کوک=چه اتفاقی چیزی شده؟ زود باش بگو؟...سونا=ما همه خواب بودیم که صدای جیغ یه دختر و تو آشپزخونه شنیدیم و وقتی به طرف پایین اومدیم کسی نبود ...من به طرف اتاق رفتم که دیدم ا/ت نیست و همه جا رو دنبالش گشتیم ولی نبود(بغض)...جونگ کوک=اهههه چانگ میون..دستم بهت برسه
با سرعت به طرف ماشین رفتم که سونا صدام کرد..سونا=آقا اگر میشه منم باهاتون بیام...جونگ کوک=زودباش سریع سوار شو...از زبون ا/ت=چشمامو باز کردم..حال عجیبی داشتم انگار یه چیزی به دستم خورده بود،همه جا رو تار میدیدم.. چانگ میون=بیدار شدی....+ت تو کی هستی چرا من و اینجا آوردی...چانگ میون=یعنی نشناختی(همونطور که ریلکس روی صندلی نشسته بود)...تاری چشمام کمتر شد و واضح دیدمش..اون خودش بود؟ +چانگ میون؟...چانگ میون تو اینجا؟(خوشحالی) خیلی وقته ندیده بودمت از بچگی که با هم بازی میکیردیم(خوشحالی)......خیلی خوشحال بودم که دوباره دیدمش..لبخند روی لبام نشسته بود که با به یاد آوردن چند ساعت پیش لبخندم محو شد..+ولی..ولی چرا اینجوری میکنی؟ بیا دستامو باز کن.....چانگ میون=نشد دیگه دختر خوب،نشد..من باید انتقام چیزی رو از تو و اون جونگ کوک بگیرم..+چی؟چی میگی...چانگ میون=من دیگه چانگ میون قبلی نیستم
از زبون جونگ کوک=به همون ساختمون متروکه رسیدیم...سونا=آقا مطمئنین اینجاست؟از کجا فهمیدین؟.....جونگ کوک=ردیاب گوشی ا/ت...آروم از پله ها بالا رفتیم و به یه در رسیدیم....جونگ کوک=به افرادم خبر دادم که بیان..با شمارش من میریم تو..۳..۲..۱.. در و محکم باز کردم که دیدم کمر بندشو در آورد و داشت میزد که....جونگ کوک=چانگ میون(داد)
آنچه خواهید دید: ناشناس=چجوری پیدام کردی؟.... ◇پیدا کردنت کار سختی نبود.. ناشناس=دلم برای اون دوران تنگ شده ... ◇شاید برگردیم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وایشایدتهفرنگینمیدونهنتابرایتستچیکارمیکنه
یککککککهفتههههه؟
گمصوووو
گذاشنم تو بررسیه😂
عهاصنفداتم
بخدا پارت بعدو نزاری میا از تستچی میرههههه
بریییی میرمممم
پس زودتر پارت جدیدو بزاررررررذ
پارت بعد چی شد؟
بررسی
پارتتتتت بعد کوووووووووووووووووووووووووو
بررسی.)
پارت بعدی
عالییییی بود 💕
لطفا پارت بعد
پارت بعدیییییییییی
باشه💜
منتظر پارت بعدیم هاا
باشهه💜💜
عالی بودددد
💜💜💜