ناظر جونم توروخدا رد یا شخصیش نکن
نویسنده:ا.ت. همینجوری که تو بغل اون پسر گریه میکرد و به قفسه ی سینه ی پسره ضربه میزد میگفت:ن...نمی...خ..خوام!....م...من....ن..م..نم...خ...خوا...م...ف...ل...لج....ب...ب...با...ش..شم! و پسره هی سعی میکرد ارومش کنه. دست میکشید به پشت ا.ت. و اونو نوازش میکرد.میگفت:خانم کانگ مطمئن باشید خوب میشید.هیچ اتفاقی نمی افته.شما مثه قبلناتون سالم و غبراق میشید(درست نوشتم غبراقو؟) ا.ت. بعدش یکم ارومتر شد ولی هنوز گریه میکرد*ایندفعه مشت نمیزد*
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
سلام میشه به نظرسنجی «ظهور تستچی» بری و به یکی از گزینه ها رای بدی؟ رای هاش پریده الان می خوام دوباره جمع کنم. اگه رای دادی بهم بگو برم توی هم هی نظرسنجی هات شرکت و کنم و پنج تست آخرتو لایک کنم و برای همشون بازدید ثبت کنم.
واهایی سوآ چی گفتتت
عالیییی
عالی بعدییی
Follow :Follow
Follow:Follow
Follow:Follow
Follow :Follow
Follow:Follow
Follow:Follow