ناظر جونم تورو خدا رد یا شخصیش نکن
دکترا سعی میکردن آرومش کنن.تا اینکه مجبور شدن بهش آمپول آرام بخش بزنن. کم کم آروم شد و بعدش یکم خوابید. تا مامانش به هوش اومد .کنار تخت دخترش نشست .منتظر بود به هوش بیاد.تا ا.ت. به هوش اومد. مامانشو با چشمای خیس دید که نمیدونست بخاطر احوال دخترش گریه کنه،یا بدبختیه خودش!
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
عالی
لطفا پارت بعدو بزاررر
خوشحالمیشمتومسابقمشرکتکنیشایدتوبرندهیخوششانساینمسابقهباشی-!^-^🍜🍓