عشق نامعلوم من

سلام 👋این اولین تست داستانی من هست😊 بچه ها لطفا حمایتم کنید و در نظر ها اگر برای داستان پیشنهادی دارید به من بگید تا به داستان اضافه کنم.😘🤗

سلام 👋(الان میگید چقدر سلام میکنه.من نمی گم شخصیت اصلی داستان میگه. 🙂) اسم من ا/ت هست . ۲۰ سالمه و یه دختر کیوت و خوشگل هستم😉 یه دختر اجتماعی و عاشق حرف زدن 🙂 البته اینم بگم اگه کسی بهم تهمت بزنه یا روی من دست بلند کنه ،اون روی من بالا میاد و کاری میکنم دمش رو بزاره رو کولش و بره 😄😉 من عاشق طراحی ام و رشتم رو هم معماری برداشتم 🙂 البته آرمی هم هستم .بریم سراغ داستان👈:

امروز قراره برم کره تا اونجا برای خودم کار پیدا کنم 😊 خیلی هیجان زده ام چون از بچگی دوست داشتم برم به کره و اونجا بی تی اس رو ببینم 🤗🤩 زمان حال : شما(ماماننننن ، تاکسی اوممممممد😨) (نکته :شما الان تو خونه هستید، اتاقتو طبقه ی بالا است دارید تو اتاقتون وسایلتون رو جمع میکنید و از اونجا داد میزنید) مامان(نه هنوز) شما(تاکسی لعنتی الان دیرم میشه ...🤬) مامان:(اومممممد. بیا پایین ) شما:(اومممدم)

سوار تاکسی شدید و بعد چند دقیقه رسیدین فرودگاه و سوار هواپیما شدی. (شما در ایران به دنیا اومدی.الان داخل هواپیما🛩 هستی) : از زبان شما 👈 ساکم🧳 رو گذاشتم قسمت بارها و رفتم و روی صندلی نشستم و همونجا خوابم برد😴. با صدای خلبان که میگفت:(به مقصد رسیدیم . لطفا کمربند های خود را ببندید) بیدار شدم. کمربند رو بستم و فرود اومدیم 🛬ساکم🧳رو گرفتم و همینطور که داشتم از پله ها میومدم پایین یهو پام پیچ خورد و افتادم 😱 یهو .....

تموم شددددد 😄 شوخی کردم بزن بعدی 👈

یهو احساس کردم یکی منو گرفتم😨 چشام رو باز کردم دیدم یک پسر که ماسک و کلاه گذاشته بود 😊 منو گرفته ، معلوم بود که پسر خوشتیپیه. کمی برام آشنا اومد 🤔 احساس کردم یه جایی دیدمش 🧐 یهو به خودم اومدم از بغلش در اومدم و خودمو جمع و جور کردم و ازش تشکر کردم 🙂 (نکته : شما کره ای بلدید 🇰🇷) اون هم گفت : خواهش میکنم 😊 بعد به راهت ادامه دادی

خب امیدوارم از داستانم خوشتون بیاد و حمایتم کنید (نکته : در داستان شما تک فرزند هستید ) اون قدر گفتم (نکته) خودم هم شبیه نکته شدم 😄😅 یک چالش : آرمی هستید؟ اگه آرمی هستید اسم بایستون چیه ؟ نظر بده و خداحافظ 👋👋😘😘😍