اشتباه من پارت۴

از زبون کوک: با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم ساعت ۷ ونیم بود⌚ امروز به اسپانیا پرواز داشتم میخواستم برم اونجا تا از ا/ت انتقام بگیرم چون اون من رو ول کرد و رفت بدون دلیل💔. رفتم یه صبحانه خوردم☕🍰 و رفتم حموم تا یه دوش حسابی بگیرم🛀. بعداز حموم لباس هام رو پوشیدم 👔👕👖👞و سمت فرودگاه حرکت کردم ساعت ۸:۳۰ رسیدم فرودگاه و ساعت ۹ پرواز داشتم روی یکی از صندلی های فرودگاه نشستم💺 و منتطر موندم گوشیم رو روشن کردم و وارد اینستا شدم تا بلکه سرگرم بشم📱. بالاخره ساعت ۹ شد و وارد هواپیما شدم روی صندلی هواپیما نشستم و از پنجره به بیرون نگاه میکردم قبلا با ا/ت سوار هواپیما هواپیما میشدم ا/ت دستام رو میگرفت😭😢. بعد از ۲و نیم رسیدم اسپانیا ساعت ۱۱:۳۰ بود وارد هتل شدم و سریع لباس هام رو عوض کردم و رو کاناپه نشستم که جیمین زنگ زد گوشی رو برداشتم.🙂

جیمین: الو کوک، کجایی؟ رسیدی؟ کوک: اره رسیدم. جیمین: زود قضاوت کردی. کوک: هان، چی؟ جیمین: ا/ت مریضه س.ر.ط.ا.ن خون داره واسه درمان رفته اسپانیا💔. کوک: چییی؟ دروغ نگو به من ( با داد)😢😭. جیمین: دروغ نمیگم. دیشب رفتم بودم پیش خواهرم میا. گوشیش دستم بود چت هاشون رو خوندم ،چت های ا/ت و میا کوک: واااای خدا، وااای حالا چیکار کنم؟ خداحافظ جیمین: خداحافظ از زبون کوک: انقدر هول شده بودم که نمیدونستم چیکار کنم وقتی فهمیدم ا/ت س.ر.ط.ا.ن خون داره دنیا رو سرم خراب شد زود به میا پیام دادم

کوک: میا ؟ میا: بله کوک: چرا بهم نگفتی ا/ت مریضه چرااااا نگفتی؟ میا: ببخش بهم گفت به کوک نگو ناراحت میشه و گفت نمیخوام کوک من رو تو اون وضعیت ببینه. خودش نمیخواست تو بفهمی. کوک: خودش هم نمیخواست باید بهم میگفتی. کوک: حالش خوبه...:)! میا: نه..... کوک: اه اه ل. ع.ن.ت به همتون. میا: ولی خوب میشه... یعنی امیدوارم خوب بشه. از زبون کوک: حالا چیکار کنم ؟ باید بهش پیام بدم. پیام کوک به ا/ت: کوک: ا/ت؟؟؟ ا/ت؟؟؟؟ از زبون ا/ت: داشتم آهنگ گوش میدادم که برام اس ام اس اومد از کوک جوابش رو دادم.

منتظر پارت بعد باشین😘.