میراکلس 3 اتمام شرات های اولیه

وقتی از بقلش در امد اشک از چشمای کت سرازیر شد و رفت

جیمز(برادر مرینت)گفت مرینت مامان و بابا دلشون واست خیلی تنگ شده می خواهی بریم خونه

گفتم :فردا می ریم گفت باشه:پس منم می تونم بیای توی خونتون گفتم:البته رفتیم خونه سام وتابین رو به جیمز معرفی کردم و جیمز همه چیز رو براشون تعریف کرد ولی حرفی از جادو نزد

رفتیم خابیدیم از زبان جیمز(وقتی بیدار شدم مرینت هنوز خواب بود بیدارش کردم و گفتم مدرسمون دیر میشه ها گفت:مدرسمون گفتم:امروز منم باهات میام تا ببینم خواهر کوچولوی ناز و خوشگم کجا درس می خونه

وقتی رسیدیم مدرسه همه ریختن سر جیمز تا بهشون امضا بده بعد رفتیم سر کلاس ولی جیمز رفت پیش مدیر خانم بوستیه امد و گفت :امروز یه هم کلاس جدید داریم جیمز امد داخل خانم بوسته گفت:میشه خودتو معرفی کنی جیمز گفت:اسم من جیمز مورالس هستم خانم بوستیه گفت:سابرینا برو ته کلاس و جیمز تو برو جای سابرینا از زبان مرینت: تا جیمز نشست کلویی شروع کرد به تعریف کردن از خودش

وقتی مدرسه تموم شد جیمز سریع دست منو کشید و برد توی کوچه و یهو لباس عوض شد و چشاش دوباره رنگارنگ شد بدون اینکه هیچ کلمه ای بگه به من گفت تبدیل شو وقتی تبدیل شدم یو یوم رو ازم گرفت و به کت پیام داد همین الان بیا روی برج ایفل بعدش یه پورتال باز کرد روی برج ایفل (جیمز مجزه گر نداره و برای فعال سازی هر گونه از قدرتاش نیازی نداره تا کاری انجام بده یا حتی کلمه برای فعال سازی قدرتاش بگه) وقتی کت امد ارباب تاریکی گفت:هاکماث گابریل اگراست هست و اون می خواد با مجزه گر ها زنش رو زنده کنه نقشه اینکه شما حواس هاکماث رو پرت می کنین تا من از قدرتم برای گرفتن مجزه گرش استفاده کنم از زبان لیدی باگ:کت ناراحت بود ازش پرسیدم چیزی شده گفت نه

ما رفتیم داخل مخفی گاه هاکماث اون تبدیل شده بود وقتی مارو دید خیلی متعجب شد بعد یه ربع جنگیدن ارباب تاریکی بلاخره پیداش شد کف دستش رو اورد بالا مجزه گر طاووس و پروانه به دستش چسبیدن و بعد غیب شدن

بعدش اقای اگراست بیهوش شدن و به حالت عادی برگشتن بعدش ارباب تاریکی گفت :حالا وقتشه که امیلی اگراست یعنی کسی توانست از تمام قدرت مجزه گر طاووس استفاده کنه رو از خواب ابدی بیدار کنم