12 اسلاید چند گزینه ای توسط: AylarXP انتشار: 4 سال پیش 555 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب امیدوارم خوشتون بیاد میدونم گفتم ایتاچی خاندانش رو نکشته ولي حرفمو پس میگیرم چون اینجوری بهترع 😅 خاندان اوچیها کشته شدن
_ساسکه با ناروتو توی بغلش آروم آروم داشت ب سمت خونه ی تازونو می رفت_
ناروتو برخلاف همیشه،خيلي ساکت بود و هيچي نمی گف.
ساسکه هم خوشحال بود ک ناروتو چيزي نمی گف و از سکوت لذت می برد.
_بالاخره می رسن خونه ی تازونو_
دم در، ناروتو با خجالت میگه: ساسکه بزارم زمین!!!بقیه شو خودم میتونم برم!
_ساسکه پوزخند میزنه_
ساسکه: اصن نقشم همین بود ک همینجا بزارمت زمین،احمق
_ ساسکه ناروتو ر میزاره زمین_
_ ناروتو چند قدم راه می ره و دوباره تعادلشو از دس مي ده و میوفته_
ولی ساسکه ب موقع میگیردش
ساسکه: هی! خوبی!؟
_ناروتو کمی خجالت زده میشه.چون ب شخصیتش نمیخوره ک هی ب کمک نیاز پیدا کنه_
ناروتو: آره خوبم...فقط پاهام خسته ن.
_ ساسکه آه میکشه_
ساسکه: بعد شام خوب استراحت کن.
_ و همون مدلی ک توي انیمه دیدیم، وارد خونه میشن_
_کاکاشی میبینه ساسکه و ناروتو از تمرین برگشتن_
کاکاشی: چ بلایی سر ناروتو اومده؟!😱أصلا شما دوتا تا این وقت شب چیکار میکردین!؟
_ ساسکه و ناروتو جفتشون باهم میگن تمرین میکردن_
ناروتو: هی هی! من انقد اوضاعم داغون نیس. مگ نه..؟
کاکاشی: امممم...😅😅
ذهن کاکاشی: خودتو تو آینه ببین. در عجبم بعدشم میتونی همینو بگی( ملومه ک نمیتونه 🤣🤣🤣 )
ساسکه ادامه میده : داغون ک چ عرض کنم...گوجه ی پوسیده ی له شده بهتر از توئه!
ناروتو از عصبانیت منفجر میشه: ت چ مرگته؟!!!!
_ ساکورا و مادر ایناری دارن تو آشپزخونه غذا درست میکنن_
ساکورا میاد بیرون و میگه: غذا حاضره!!!
_ حالا دارن شام میخورن_
ایناری مدام خیره شده ب ناروتو. ناروتو حس میکنه غذا تو گلوش گیر کرده و شروع میکن ب سرفه کردن.
ساسکه با آه میگه: عالي شد..!احمق سرما خورد.
کاکاشی میپرسه: ناروتو سرما خوردی؟
_ و آمادس اگ ناروتو مریض شده باشه، ناروتو ر بفرسته اتاق تا مریضیش بدتر نشه_
_ناروتو سریع یه لیوان آب میخوره_
_ناروتو ب ایناری خیره میش_
ناروتو: نخیرم! من سرما نخوردم. فقط اون جغله هی بهم خیره میشه و غذا پرید تو گلوم!!
_ ناروتو ب ایناری اشاره میکنه_
ناروتو: هی بچه. چرا اینجوری بم نگا میکنی؟
_ ایناری ی نگاه گذرا ب ناروتو میندازه _
ایناری: هيچي..فقط این ک ب این فک میکنم ک همه تون میمیرین دلم برا تو یکی می سوزه.
ناروتو: چ گفتی؟!!!من امکان نداره بمیرم!من خیلی قوی ام!
ذهن ناروتو: تا تلافی اون کارایی ک وقتي بچه بودم سرم اوردن ر تلافی نکردم نمیمیرم😈
ایناری: مهم نیس چقد قوی باشی! چون اومدی این دهکده و داري سعی میکنی ب ما کمک کنی میمیری!!!همونطور ک بابام مرد!!!
_ اشک های ایناری جاری میشه _
ذهن ناروتو: پس پدر نداره...لااقل خونواده داره...کسایی ک بهش اهمیت میدن..من فقط کوراما رو دارم.
_ ناروتو اخم میکنه_
ناروتو: اگ میخوای اینطور فک کني، فک کن!!! اما پدرت ی قهرمان بود!!اون از تو و خونوادش محافظت کرد. اگ میخوای فک کنی ک اون اشتباه کرده و عین ی بچه ی زرزرو باشی،کسي جلوتو نمیگیره.
_ ایناری درحالی ک گریه میکرد ب اتاقش دوید_
_ ساکورا با اخم ب ناروتو نگا میکنه_
ساکورا: کار خوبي نکردی!!!!ناراحت شد.
ناروتو با خودش فک میکنه: من از وقتی بچه بودم همین سختیا ر کشیدم...مردم دهکده همیشه اذیتم کردن و حرفایی زدن ک خیلی ناراحتم کردن
ناروتو با لحنی آروم میگه: مهم نیس. بزار گریه کنه تا آروم بشه
_ ب نظر می اومد ساکورا می خواس شکابت کنه ولي ناروتو بش اهميت نداد _
._ بعد بلند میشه و ب سمت اتاقش می ره_
کاکاشی: ناروتو
ناروتو: خوبم سنسی...فقط خوابم میاد.
کاکاشی: باشه باشه. شب خوبي داشته باشي.
_ ناروتو بدون گفتن یک کلمه می ره داخل اتاق و در رو محکم میبنده _
_ صبح روز بعد،کاکاشی و بقیه تصمیم میگیرن بزارن ناروتو بمونه و استراحت کنه. پس بیدارش نکردن_
ناروتو وقتي بیدار شد، فهمید دیرش شده و دوید طبقه ی پایین و داد زد: لعنتی! خواب موندم!!!!چرا کاکاشی سنسی بیدارم نکرد!؟!؟
_ مادر ایناری یه ساندویچ 🥪 ب ناروتو داد و گفت: اونا گفتن ت خسته ای و بمونی استراحت کني بهتره.
_ ناروتو ساندویچ ر میکنه تو دهنش و شرو میکنه ب دویدن به بیرون_
توی راه، ی حس بدی بهش دس میده
ناروتو: کوراما، این حسو فقط من دارم یا تو هم داري؟
کوراما: درسته...حواستو جم کن.
_ ناروتو موقع پریدن از درختا ی سگ مرده دید _
یهو حس کرد ی چيزي درس نی.
کوراما: چقد تو احمقی! برگرد خونه ی تازونو!؛؛!
ناروتو: امکان داره گاتو نینجا هاش رو فرستاده باش خونه ی تازونو!؟
کوراما پوزخند میزنه( نمیدونم روباها میتونن پوزخند بزنن یا نه😅😂😂 ) و میگ: پس فک میکنی چرا اون کله سفید ( کاکاشی) گذاش بمونی خونه؟!
ناروتو: 😅😅
_ ناروتو با تمام سرعت برمی گرده خونه ی تازونو و صدای کمک و گریع میشنوه...صدای ایناری بود ک التماس میکرد!!_
با تمام سرعت رف و دید ۲ تا نینجا مادر ایناری ر گروگان گرفته ن.
ناروتو داد زد: هی! چ کار دارین میکنین!؟
_ نینجا ها پوزخند می زنن _
نینجا ها: اگ جونتو دوس داري برو بچه جون. فرار کن 😈
_ ناروتو پوزخند میزنه و ۲ تا بدل سایه ای ایجاد میکنه و ۲ تا کونای میندازه پشت نینجا ها_
نینجا ها: نگا کن🤣🤣🤣بچه هه حتئ نمیتونه ی کونای ر درست پرت کنه ۰🤣😈
_ ناروتو آه میکشه و باخودش میگ ک از شنیدن این حرفا خسته شده_
ناروتو با بدل هاش تلپورت میکنه پشت سر نینجا هاو حسابشون ر می رسه
بعد با خنده میگه: انتظارشو نداشتین،آره؟🤣🤣 ی بچه مو قرمز حسابتون ر رسید!😂😂😂
کوراما میگه: حالا زیاد ب خودت مغرور نشو!!!😒😒 باید بری پیش اون کله سفیده و اون تیمت.
ناروتو آه میکشه: هیچوق عوض نميشي کوراما...😁🤪
_ ایناری اشک هاشو پاک میکنه و ناروتو ر بغل میکنه_
ایناری: خیلی ازت ممنونم!مامانم ر نجات دادي!!! بخاطر حرف هایی ک قبلآ زدم عذر میخوام!
_ ناروتو لبخند می زنه و موهای ایناری ر بهم می زنه _
ناروتو: هی هی گریه نکن! ت باید از مادرت محافظت کني! منم می رم ب دوستام کمک کنم. درمورد اون چیزایی ک بهت گفتم واقعن منزوری نداشتم 😁😄
_ ایناری اشکاشو پاک میکنه_
ایناری: حتمآ از مامانم محافظت میکنم!! آریگاتو ناروتو اونی سان😊
_ ناروتو لبخند می زنه و با تمام سرعت شرو میکنه ب دویدن ب سمت پل_
_ ناروتو می رسه ب پل و میبینع هاکو و زابوزا اونجان و هاکو داره با ساسکه میجنگه_
ناروتو: کاکاشی سنسی! من اومدم!!
کاکاشی: وای پس...
ناروتو میپره وسط حرفش: نترس جای ایناری و مامانش امنه.
_کاکاشی خیالش راحت میشه_
کاکاشی: خب من حساب زابوزا ر می رسم شما حساب اونو برسید
_ و ب هاکو اشاره میکنه_
ناروتو: ینی ما مجبوریم با اون دختره بجنگیم!؟باید آسون باشه
هاکو حرص میخوره: هی من دختر نیستم! پسرم!!! ولي حیف ک زنده نمیمونی ب بقیه بگی.
_ ناروتو دقیقن قیافه ش این شکلی میشه🤯🤯🤯 _
توی ذهن ناروتو: دنیا پر از شگفتیه...باورم نمیشه.
کوراما: ولش کن!!! الان حواس تو باید ب مبارزه باشه!!!
ناروتو: خب تعجب کردم!!! 😦
کوراما:🤦🏻♂️🤦🏻♂️🤦🏻♂️
ساسکه داد می زنه: احمق حالا اینا مهم نیس!!!! بیا حسابشو برسیم!!!!!
_ بعد همون اتفاقای توي انیمه میفته. هاکو آینه های یخی ر درست میکنه و ساسکه و ناروتو ر گیر میندازه...من میرم ب همون قسمتي ک شارینگان ساسکه فعال میشه_
هاکو: چطور ممکنه تو بتونی از حملات من جاخالی بدي! سرعت اونا خيلي زیاده!
ذهن ساسکه: این چ حسیه...من میتونم همه چیو ببینم.
ساسکه داد می زنه: پاشو گوجه!!!!!الان وقت خوابیدن نیس!!!!
هاکو 😈😈: امکان نداره بلند شه! من ب نقاط حیاتی ش ضربه زدم!😈😈😈
_ بعد سوزن ها ر ب سمت ناروتو نشون میگیره و پرتشون میکنه ب سمت ناروتو. ساسکه هم برای اینک ناروتو ر نجات بده، میپره جلوشون_
ناروتو ب سختی میگ: ساسکه...
_ ساسکه میفته روی پاهای ناروتو_
ناروتو درحالي ک اشک هاش می ریخ داد زد: احمق!!!!چرا!!!چرا نجاتم دادی!!!من ازت نخواسته بودم!!!
_ ساسکه پوزخند می زنه و ب سختي نفس میکشه_
ساسکه:نمیدونم چرا....بدنم خود ب خود حرکت کرد.....انگار من همینجا میمیرم..دیگ نمیتونم انتقامم ر از برادر بزرگم بگیرم...ولی....کی فکرشو........می کرد...تو بخاطر من گریه....کنی.
_ ساسکه شرو میکنه ب سرفه کردن _
همه ی خاطرات اونا از آکادمی تا اون لحظه،مثل خنجر ب قلب ناروتو حمله میکردن.
_ بعد ساسکه روي پاهای ناروتو بیهوش میشه ولی ناروتو فک میکنه اون مرده _
_ ناروتو حس کرد خشم و نفرت داره قلبشو پر میکنه _
ناروتو با صدای خشمگین گفت: کوراما! بهم کمک کن!
کوراما: درک میکنم چ حسی داري . اما بدن تو براي استفاده از چاکرای من آماده نیس. اگ ازش استفاده کنی تا ۱ روز نمیتونی حرکت کنی! چاکرای من خيلي برای تو عظیمه
_ ناروتو با چشم های آبی گریانش ب کوراما نگا میکنه_
ناروتو: اهمیت نمیدم...من باید انتقام ساسکه ر بگیرم! حاضرم هر کاری بخاطرش بکنم!
_ کوراما ب ناروتو نگا میکنه. حس نفرتش رو درک میکرد. اما نمی خواس ناروتو صدمه ببینه._
کوراما با خودش میگه: نمی زارم زیاد از چاکرام استفاده کنه ک آسیب ببینه.
_ کوراما با جدیت ب ناروتو نگا میکنه_
کوراما: باشه قبوله.
_ و اون موقع بود ک ردای چاکرای قرمز شکل گرف و دم اول بیرون اومد..._
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه
تو کامنتا اگه نظری داشتید بگید
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
آیلار جونم من کل داستانو خوندم خیلی عالیه عاشقشم 😻😻ولی پارت ۱۳ کی میاد.دوروزه منتظرم 😭😭اصن نوشتی ؟من به ناروتو گوجه خیلی علاقه دارم بنویسش 🙅😔😔😭😭 خیلی دوسش دارم خیــــ😻ــــلـی😻😻😻لطفا بنویسش
پارت بعد منتشر شد!!!
ی سوال. ی قدرت جديدي برای ناروتو در نظر گرفتم. یجور ککه گنکای ک قبیله ی اوزوماکی دارن... فعلآ نمیگم چیه و ب نظرتون چجور قدرتي باشه خوبه؟ من خودم ی چیزی مد نظر دارم ولی گفتم نظر شما ر هم بپرسم
سلام پات بعد هنوز منتشر نشده? من دارم سکته میکنم از کنجکاوی
نه نشده
ولي ۲ هفته س تو بررسیه مطمئنا چن روزه منتشر میشه
پارت بعدو یه هفته ای میشه گذاشتم😁 امیدوارم تستچی زود منتشر کنه
عالی
آریگاتو 😃😄
سکوت سان اگه میشه یکن زود تر بزار پارت بعد رو
نیومد و نیومد
وقتیم اومد واااااااههه
بنویس زود زود تند سریع
منتظر بقیشم بدووووووو
شوخی ، پارت بعد لطفا زودتر بذار بیاد و بعدیاش
البته با اینکه تعطیلات نزدیکه ولی دزسا
خب بهرحال ناروتو و ساسکه رو شیپ کن به به😍😂😱
پارت بعدی رو یه هفته ای میشه گذاشتم.
پارت بعدی یه اتفاق جالب میفته 😈😈😈
نمیگم ک اسپویل نشع
من اولین نفر تستت رو انجام دادم و الان لایکت کردم
آریگاتو 😁
گومن اگ خیلی طول کشید بیاد