زندگی شگفت انگیز پارت۸

لیدی باگ به طرف دزد شرور دوید که وای نههههه گوشواره هاش داشت جذب مرد شرور میشد،کت نوار: ناراحت نباش لیدی باگ من نجاتت میدم ، لیدی باگ خواست بگه نههههه کت نوار اما دیر شده بودکه انگشترش از دستش در اومد و پشت دیوار پرتاب شد،لیدی باگ روش رو اون طرف کرد و به کت نگاه نکرد،کت هم دوید و از اونجا رفت

بعد شرور به سمت خونه مرینت حرکت کرد و پنجه ی گربهی سیاه رو تو مشتش گرفته بود و رفت ادرین از اون دور پشت دیوار داد زد گفت :لیدییی باگگگ حلقه ی گربه سیاه !!!! لیدیباگ نگران نباش میگرمش ،و دنبال دزد شرور پرواز کرد،،

دزد شرور گردنبند با ارزش مرینت رو که ادرین بهش داده بود رو دزدید و رفت لیدی باگ دوید و ازگردونه ی خوش شانسی استفاده کرد بعد شرور رو شکست داد و حلقه ی گربه ی سیاه رو به استاد فو داد استاد فو هم اون رو به ادرین پس داد،،،🌸🌸

مرینت :وای امشب دوست داشتم برم دریا پیش ادرین و تبدیل به پری دریایی بشم🌘🎀 گر دنبند جادویی که ادرین بهم داده بود رو گردنم انداختم و یواشکی از خونه بیرون رفتم و سوار قایق شدم ،،،⛵⛵بعد پریدم تو ی اب ولییییی داشتم خفه میشدم اب رفت توی گلوم و داشتم خفه میشدم که ادرین به دادم رسید و من رو بالای اب برد پرسیدم:

چرا اینجوری شد خودت گفته بودی که اگه این گردنبند رو گردنم کنم بپر تو اب مثل تو پری دریایی میشم! ادرین:نمی دونم! وای نه مرینت یاقوت گردنبندت گم شده بدون اون نمی تونی پری دریایی بشی! مرینت :وای نه یادمه که دزد شرور ازم گرفتش ولی بعد که شرارتش رو خنسا کردم گردنبند سالم بود! ادرین:شاید وقتی داشتی میومدی اینجا از گردنت اوفتاد! مرینت:وای نه حالا چیکار کنم!😱😭

ادرین بغلش کرد و داخل قایق گذاشتش و گفت ناراحت نباش لیدی باگی من تو قهرمانی پیدا کردن یه یاقوت که برات کاری نداره! مرینت:ممنون ولی توهم یه قهرمانییی پری دریایی من... ادرین:☺ مرینت:😶 بعد مرینت تغییر شکل دادو کل شب رو دنبال یا قوت گشت ولی چیزی ندید،

صبح وقتی بچه ها به سمت مدرسه میرفتن ،لایلا یاقوت سرخ رو کنار درخت توی بوته دید و برش داشت، لایلا:وای یه یاقوت چقدر قشنگه،مال خودم شد،چه شانسی دارم🙄😏 بعد توی کیفش گذاشت و پرواز کرد به سمت مدرسه،،،،،،، نینو:ادرین امروز بال سمت چپم صدمه دیده، ادرین:چراااا؟ نینو :در هین پرواز کردن خورد تو شاخه ی درخت و خیلی دردم گرفت🤕

الیا:چی،چرا حواست رو جمع نکردی؟ نینو ندیدمش،،،

بعد از کلاس لایلا به طلا فروشی رفت و یه زنجیر گرفت و یاقوت رو بهش وصل کرد وتوی گردنش انداخت، صبح به مدرسه اومد و گردنبند هم توی گردنش بود، مرینت در حال گشتن دنبال یاقوت بود که لایلا رو دید صورت مرینت👈😲😰😱😡😡😠😠

خب تا پارت بعد بای بای