زندگی شگفت انگیز پارت ۹

دوستان لطفا پارت های بعدی روهم بخونید🏵 ببخشید که کمی کوتاهه

مرینت:توی یه جای خلوت گیرش انداختم و گفتم:لایلا چه یاقوت قشنگی! لایلا:مرسی عزیزم😏 مرینت:این مال منه! لایلا:چیی؟ مرینت:گفتم این یاقوت مال گردنبند منه 😡 لایلا:خب که چی؟ مرینت:این یاقوت برای من با ارزشه بهم برش گردون😡 لایلا:این یاقوت دیگه مال تونیست اگر دوسش داشتی خوب ازش مراقبت میکردی☺🙃😝 بعدش ماشین اومد دنبالش و لایلا رو سوار کردورفت🚘

همون موقع ارباب شرارت برای شرور کردن مرینت یک اما فرستاد😰 مرینت ناراحت داشت با تیکی حرف میزد که تیکی اکما رو دید و گفت تیکی:مرییینتتتت اکمااا مرینت :حالا چیکار کنم، تیکی:انرژی منفی رو دور کن! مرینت:دور کرد💫 ولی اکما رفت توی پر کلاه یه خانم دیگه واون خانم شرور شد😡 مرینت:چییی چرا،وقت تغیر شکله تیکی دختر کفش دوزکی اماده🐞🐞

خانمه شرور شد و با قدرتی که ارباب شرارت بهش داده بود خیلی هارو مثل خودش شرور کرد..... لیدی باگ:وای نهههههه! گربه ی سیاه همون موقع پیداش شد،، کت نوار:سلام بانوی من فکر کنم به کمک زیادی نیاز داریم،، لیدی باگ:من میرم معجزه گر های بیشتری میارم تو همینجا بمون کت نوار:😧باشه😑

لیدی باگرفت پیش استاد فو🐞 لیدی باگ: استاد فو من به معجزه گرهای بیشتری احتیاج دارم! استادفو:تو که دوتا بال داری!از بال هات استفاده کن! لیدی باگ:ولی من فکر میکنم که به یه نفر جدید نیاز دارم شرور ها هی بیشتر و بیشتر میشن! استاد فو :باشه،،،،،،،،،،،،،،،انتخاب کن، لیدی باگ: امممم اها من معجزه گر تیریکس رو میبرم!(تیریکس:کوامی روباه سرخ) استاد فو:باشه موفق باشی لیدی باگ لیدی باگ: ممنون استاد🏵

لیدی باگ تیریکس رو به الیا داد ،،،، خلاصه روباه سرخ هم اومد،، روباه سرخ:سلام کت نوار من روباه سرخم کت:خوشبختم! لیدی باگ:کت تو از اون طرف روباه تو از کنار و منم از اینجا میرم! کت:باشه روباه:باشه

همشون دنبال شرور ها افتادن ،،، لیدی باگ اکما هارو خنسا میکرد سخت درحال شکست دادن شرور ها بودن که،،،لیدی باگ متوجه شرور شدن لایلا شد ،اکما لایلا در یاقوت سرخ رفته بود! لیدی باگ: 😲بچه ها من الان بر میگردم. لیدی باگ دنبال لایلا افتاد ،وهمین مونده بود ه شرارتش رو خنسا کنه که کت نوار زنگ زد وگفت :کانون اکما هارو پیدا کردیم و اون خانم رو گیر انداختیم بیا اینجا! لیدی باگ :من اومدم! بعدش لایلا رو یا یویو بست و با خودش برد،،، لایلا شرور:ولم کنننن بذار برمم! لیدی:من دوتا کار باتو دارم! رسید و شرارت اون خانم رو خنسا کرد

همه به حالت عادی برگشتن (منظورم ابر شرورها بود نه ابر قهرمان ها) خانمه:من کجام؟ کت و روباه و لیدی بزن قدش👊 لیدی باگ:لایلا رو بغل کرد گفت:لایلا حالت خوبه؟لایلا:خوبم ممنون! لیدی باگ: من میبرمت خونه لایلا:باشه ممنونم لیدی باگ لایلا رو رسوند خونه و معجزه گر تیریکس رو به استاد فو داد، تیکی:لیدی باگ تو که یاقوت رو نیوردی! لیدیباگ:وقتی داشتم لایلا رو میرسوندم خونه یاقوت رو تو گردنش در اوردم و با یه یاقوت پلاستیکی جایگزین کردم تیکی :افرین مرینت امشب به دیدن ادرین برو مرینت:حتما😄