سخته پیشش باشی پارت سه

رسیدیم کمپانی هوپی: اوووو زوج معروف کمپانی اومدن کوک:ششششش ساکت باششش الان پی دی نیم بفهمه برونمون می کنه ایششش داشتیم می خندیدیم باهم مه یهووو پی دی نیم با عصبانیت : ا/تتتت بیا اتاق من کارت دارم

من ترسیده بودم کوک:نترس هیچی نیس خیلی از منیجرا با من اینطوری رفتار کردن چیزی نیس نترس رفتم پیشش (پی دی نیم رو با* و خودمو با #) * اینجا چه خبره ا/ت چرا پسرا از تو کمک می گیرن من اینجا چیکارم باید الان بفهمم بعد دوسال (دوسال بود که من وارد کمپانی شده بودم) #خب ....اخه (حرفم نمیومد)

*افرین ا/ت اضافه حقوق می گیری و دو هفته هم مرخصه می دم بهت و یه خاسته دیگه بگو تا برات انجام بدم از وقتی که اومدی تو کمپانی پسرا کمتر هیت گرفتن و روز به روز معروف تر میشیم حتما خیلی از کار ها رو تو براشون انجام می دس و میگی چیکار کنن درسته ؟؟ #ا...ا...اره(بچرو زهر ترک کرد )

#خب افرین حالا اون خاستت رو بگو #می تونم فکر کنم *ار می تونی #مچکرم ازتون از اتاق اومدم بیرون و با سرعت و با خوشحالی رفتم پیش پسرا کوک: خوبه با خوشحالی اومدی بیرون من :عارههههه پسرا: خب چی شده من همچیو تعریف کردم ولی بهشون گفتم که اون خاسته رو نمی دونم چی بگم

کوک: خب بعدا بهش فکر می کنی مدیر برنامه ها: عااااا جمعتون جمعه فقط جای من خالیه (با اونم صمیمی بودیم) همه خندیدیم واون گفت یه خبر دارم چه خبریییی امروز توی سئول یه برنامه دعوتید خودتونو حاظر کنید ا/ت رو هم می بریم که تو کمپانی ندزدنش(با خنده) هممون زدیم زیر خنده حاظر شدسم بریم تو استودیوی که برنامشون بخش می شد و قرار شد من میکاپشون کنم (چون میکاپر خصوصیشون بودم)

برو بعدییی

به کوک رسیدم می خواستم عرق کنم که قبل از اینکه شروع کنم کوک گفت یکم عرق کنی می کشمت منم خندیدم و گفتم نترس بهت قول دادم و باهم خندیدیم و پسرا اون ور داشتن درمورد ما حرف می زدن جوری که ما نفهمین چی می گن ولی منو کوک فهمیدیم و داشتیم با حرفاشپن می خندیدم

یونگی :اینا چقدر صمیمین نه تهیونگ:خب برای ا/ت نمی دونم ولی از وقتی که ا/ت اومده بود توی کمپانی کوک نمی تونست چشم ازش بردار حتی دزدکی نگاش می کرد جوری که حواسش بهش باشه

من: کو...کوووووووک حتی وقتاییم که می رفتم تو اتاق استراحت هم هواست به من بود کوک:تازه کجاشو دیدی من یه ردیاب به کیفت وصل کرده بودم که اگه دزدیدنت بفهمم کجایی و تو هتلی که زندگی می کردی برات بادیگارد گراشته بودم چی فکر کردی (باخنده) من:یااااا دیگه چیکارا کردییی

کوک:شوخی کردم ولی همیشه هواسم بهت بوده (این حرفارو حین میکاپ کردنش می گفتیم) نامجون :خب دیگه چی شنیدید از حرفا مون شنیدین منو کوک: همچی رووو ......................مصاحبشون تموم شد...................... داشتیم میرفتیم کمپانی توی ماشین های کمپانی بودیم من کنار کوک وایساده ودم و دست همو گرفته بودیم من خیلی خسته بودم و خوابم میومد احساس کردم خوابم برد

داشتیم میرفتیم کمپانی توی ماشین های کمپانی بودیم من کنار کوک وایساده ودم و دست همو گرفته بودیم من خیلی خسته بودم و خوابم میومد احساس کردم خوابم برد کوک: داشتم بیرونو نگاه می کردم و دست ا/ت توی دستام بود که یهو روی شونم یه چیز احساس کردم وقتی نگاه کردم دیدم ا/ت روی شونم خوابش برده و تا رسیدیم کمپانی من تکون نخوردم که ا/ت بیدار نشه وسط راه دوس داشتم اون لبا....(تستچی رد می کنه)بخورم ولی نمی تونستم به همین دلیل سرشو بوس کردم وقتی رسیدیم کمپانی کوک* ا/ت# *ا/ت عزیزم نفسم زندگیم عشقم #بیدار بودم ولی وقتی کوک اونطوری صدام می کرد ارامش می گرفتم نمی خواستم بیدار بشم * اییی لوس نشو می دونم بیداری پاشوو #یکم خندیدم و گفتم از کجا فهمیدی بیدارم * توی اینه روبرومون معلوم بوت که داشتی می خندیدی رفتیم توی کمپانی تا وسابلمونو جم کنیم بریم خونه دیگه منم می خواستم برم کلید هتلو تحویل بدم برم خونه خودمون که یهو کوک گفت ا/ت اگر می ری هتلو تحویل بدی بعدش بیا خوابگاه امشب پیش ما باش بعد خودم می برمت خونه باشه ؟؟ مممم اخه کوک:دیشب چی.بهت گفتم اووو راس می گی باشه شب رو باهاشون کلی خوش گذشت و کوک منو رسوند به خونه و خودش اون شب پیش خودم خوابید یه هفته بعد می خواستم بر گردم ایران به پسرافتم که پی دی نیم بگن که اونام بیان ولی اون نزاشت منم متاسفا تصمیم گرفتم تنها برم توی راه فرودگاه بودم که یادم افتاد هنوز خواستم رو به پی دی نیم نگفتم و می خواستم بگم که به پسرا مرخصی بده با بادیگارداشون با من بیان ایراننن من: اقااا دور بزنیدددد راننده: چشم رفتم کمپانی از در که رفتم تو کوک رو دیدم ولی بهش محل نزاشتم و سریع به طرف اتاق پی دی نیم رفتم ولی کوک پشت سرم می دوید رفتم تو اتاقش و درو بستم من:پی دی نیم یادته بهم گفتی که یه خاسته رو برام براورده می کنی اره یادمه *پس خواستم اینه که بزاری پسرا و بادیگارداشون با من بیان #اممم خوبه تازه می تونم یه برنامه جدید باشه باشه میزارم بیان .....

خب اینم از این پارت همونجور که گفتم چالش دارم چالش: بدون اینکه بگید ارمی هستید بگین ارمی هستید (رک نگید با یه چیز تشبه بگید)