
برو بخون عزیزم
نظرات کمه منم کم می نویسم فردا بلند شدیم و صبحونه خوردیم و خودمونو حاظر کردیم عسل هم اومد رفتیم جلوی برج میلاد به جیمین نگفته بودیم که قراره عشقشو جلوی چشاش ببینه و چون تولدش بود می خواستیم سوپرایزش کنیم قبل از اینکه پیاده بشیم من ماهک رو دیدیم و بهش پیام دادم که هول نشه وقتی جیمین رو دید و پیشش عادی رد بشه و ماسک بزنه پیاده شدیم و منو ماهک همو دیدیم و هم دیگرو بغل کردیم وقتی داشتیم می رفتیم تو ماهک گفت ا/ت کارت ساختس خودم می کشمت من :ساکت شوو من برای تو شوهر پیدا نکنم تو اینج...... الوووو چرا اونجا وایسادیی یه چیز گفتم بیاااااا گفتم همه چیو توضیح می دم (هممون حتی بادیگاردا و فیلمبردارا ماسک زده بودیم) دست ماهک رو گرفتم و محکم کشیدم و رفتیم یه گوشه خلوت عسلو هم صدا زدیم همچی رو بهش گفتیم و اونم گفت اوکی ضایع بازی در نمی یارم مدیر برنامه:ا/ت کجایی من:اووو اقای لی اینجام اقای لی :بیا ببینم باید یه چیز انتخاب کنی من:اوو اومدم بچه ها من می رم ولی دیگه ضایع نکنید اقای لی من می گم باید رنگ بنفش باشه چون رنگ فندوم اینه تازه ارمی بمب هارو اگه اویز..... جیغ بلند کشیدم کوک:چتههههههههه من :چی می خواییییی می خوای منو بکشیی یه خبر بده خو با فیلمات سکته نکنم با این کارات سکته می کنم کوک:اووو اروم باش ببخشید همدیگرو بغل کردیم دیگه عوامل اونجا بودن و همه خبر داشتم که منو کوک قراره نامزد بشیم به جز عوامل هیچکس دیگه نبود باشه کوک الان برو میایم میکاپ رو شروع کی کنیم.ماهک وسایل رو حاظر کن الان میام داشتم می گفتم اقای لی ارمی بمب ها رو اویزون کنید من برم میکاپ رو شروع کنم اااا راستی پی دی نیم کی میاد اقای لی :گفتن تو خیابونای تهران گم شدیم و با کوک خندمون گرفت کوک :من برم دنبالشون یه صندلی پشت کوک بود شونه هاشو گرفتمو فشار دادم که بشینه نشست و از توی مانتوم کلی وسایل میکاپ در اوردم و شروع کردم میکاپ کوک: اووو یواش تر چه خبره سنگین نیستی با اون مانتو اون وسایلات من:اقای جئون لطفا کم تر حرف بزنیدکوک :اووو. خانوم ا/ت جدی بودن بهتون نمی یاد باهم خندیدیم میکاپشو تموم کردم و رفتم بقیه پسرارو میکاپ کنم که دقیقا ماهک همشون رو عالییی درست کرده بود به جز جیمین من:جیمین شیییییی جیمین :بله ا*ت شییی من:بشینننن پا نمیشی رفتم و کل میکاپشو تموم کردم
ولی از اول تا اخرش ماهک کنارم بود اونم کره ای بلد بود و همه حرفامون و می دونست جیمین :ااا راستی ا/ت می تونی عکس اون دختره که دیروز نشونم دادی گفتی اسمش چی بود ماهک؟؟؟ من:عااااا چیزه اره ولی وایسا تا پی دی نیم رو پیدا کنن بعد جیمین: إ دوستت چش شد من:ماهکککککک ای خدا مثلا گفتم عادی باشه جیمین ماسک ماهک رو زد پایین و گفت : ای....ای....این ...اینننن ماهکه همونی گه دیروز نسونم دادی ؟؟ من :جیمین به خودت مسلط باش اره این همونه جیمین: عشقممممم پاشووووو زندگیمممممممممنمممممممم من:وایییی یه اب قند بیارید برای این دوتا... به هوش اومدن و برنام رو تموم کردیم همون روز چون یه قسمت بود و خوشبختانه اخرای برنامه پی دی نیم پیداش شد پی دی نیم گفت: باید خودمو لاغر کنم چون بزور بین مرئم رد می شدم و همه خندیدیم رفتیم خونه و مامانم گفت که می ریم باغ با ممانو بابای ماهک رفتیم باغ همه با اهنگ های بی تی اس می رقصیدیم من از همشون ماهر تر بودم و با پسرا می رفتم چون من خودم رسما طراح رقصاشون بودن ولی عسل و ماهک هم می دونستن می رفتم شب خوبی بود منو ماهک و عسل کنار هم و کوک و تهیونگ و جیمین هم روبرومون داشتن پچ پچ می کردن و جیمین سرخ شده بود تهیونگ هم داشت به کوک می گفتم چیکار کنم نمی تونم نمی دونستیم چی میگن ما هم همش می گفتیم چی میگن ؟؟ تو همین فکرا بودیم که. پارت بعد اخره
تموممممممم
تموممممممم
تموممممممم
تموممممممم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییی بود 🤩😇💜
لطفاً پارت بعدی رو زود بزار 🥺😭😍♥️
میشه یکم بیشتر بنویسی 🥺😭💜💜
خیلی کم بود 😐
ولی پارت بعدیو بزاررررر 🛇🏴
داستانت خیلیییی قشنگ بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار