دیدی حق با من بود:)p2

این پارت دوم که همین الان نوشتم

فقط میدوییدم با ترس که اخراج نشم هر دیقه که دیر میکردم هم باید جریمه میدادم اگه در حد 10 دیقه میبود:/ ولی مطمئنم تا نیم ساعتی دیر میکنم عه

رسیدی به کافه در کافه رو باز کردی و با قیافه درهم رفته رییست مواجه شدی که یه نفر جلوش نشسته بود و داشت باهاش حرف میزد -آقا اون بخاطر من دیر کرد لطفا ببخشیدش و بزارید اینجا کار کنه برای اینکه دیر کرد من هرچقد که پول بخواید بهتون میدم &باشه ولی اگه یه بار دیگه دیر کنه صد درصد اخراجه +ببخشید آقای رییس -اگه این آقا الان نبودن تو اخراج بودی رفتی جلو تر تا ببینی کیه دیدییییی باز اون پسره بود:/ +واااااا تو اینجا چیکار میکنی؟! کی بهت گفت بیای اینجا با رییس من حرف بزنی؟! -تو بخاطر اون تصادفی که با من کردی دیر کردی بنابراین من اومدم اینجا و به رییست گفتم که اخراجت نکنه +اووووف به چه اجازه اینکار رو کردیییییی؟! -خوبی هم بهت نیومده عه؟!!!! +نه نیومده به من خوبی نکن مگه من ازت خواستم -اصن من میرم +به سلامت راه باز جاده دراز

با عصبانیت رفتی لباستو پوشیدی و رفتی سر میز مشتری +چی کوف یعنی چی میل دارید؟! -عام مااا عام میلک شی نه نه اسموتی می خوایم +دیگه چی؟! -همین ممنون +هیش بعد از مشتری آخر یه نفس راحت کشیدی و لباستو عوض کردی تا بری خونه نه دوچرخه داشتی نه نا برا راه رفتن اصلا حال نداشتی اون حقوق بخورو نمیرتم از رییست گرفتی مجبور بودی از حقوقت برا ماشین گرفتن استفاده کنی و واقعا ناراحت بودی چون باید با اون پول اجاره خونه تو میدادی هووووف چیکار کنم خدایا........ ماشین گرفتی رفتی خونه صاحب خونه ات چپ چپ نگات میکرد داشت میخوردت با چشاش:/

رفتی یه دوش گرفتی و اومدی بخوابی که زیییییننننننگ:/ در خونه به صدا دراومد آیییشییی آخه الان که میتونه باشه خداااااا همونطور داشتی غر غر میکردی که درو باز کردی و با پسر عموی چندشت مواجه شدی اون همیشه اذیتت میکرد پسره ی...... *سلام سلام به دختر عموی گلم +اینجا چه غ ل طی میکنی؟! *اِه اِه این چه نوع حرف زدنه +نوع حرف زدنم به تو ربطی نداره بگو چی می خوای؟! *هیچی دلم برای تو تنگ شده بود اومدم ببینمت +خب دیدی دیگه بفرما برو *بزار بیام تو یه قهوه‌ای چیزی بخوریم جلوش رو گرفتی و نزاشتی بیاد داخل خونه ات +گفتم برو و درو تو صورتش بستی بعدم قفلش کردی محض مواظبت:/

تموم تموم شدددد🧸🙂🔫