من و تهیونگ 💕

اسم من س.ت هست و شما در کره زندگی میکنید ❤🌈 شما خواننده ی معروفی هستید و همراه با دوستانتان لیسا و جنی زندگی میکنید شما در طی ۱ماه طرفدارای زیادی پیدا کردید و شهرت شما جهانی شد

من یک دختر معمولی هستم و زندگی معمولی دارم از این زندگی خوشحالم 🌈🤗 صبح با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم و قرار بود به کنسرت برم در کنسرت فقط آیدل ها حضور داشتندو از این بابت نگران بودم من بی تی اس را از هر گروهی بیشتر دوست داشتم و نمیخواستم جلوی بی تی اس بد بخوانم

تیپ اسپرت زدم و رفتم سالن تمرین لیسا و جنی نیامده بودند😳 وای یعنی اتفاقی افتاده ؟ گوشی را برداشتم و به جنی زنگ زدم جواب نداد و یکم بعد لیسا زنگ زد لیسا💚: سلام س.ت معلوم هست کجایی با این کارات واقعا ما را نگران می کنی شما 💕سلام اتفاقی افتاده من سالن هستم ولی شما نیستید لیسا 💚س.ت اصلا پیام هات. را چک میکنی ؟ من دیروز گفتم نمیتوانیم تمرین کنیم و باید بیای روی استیج شما💕 نه متاسفانه خواب بودم واقعا ببخشید الان میام لیسا💚 عجله کن یک ساعت دیگر کنسرت شروع میشود شما💕 میدونم میبینمت بای لیسا💚بای شما در مکالمه با خودت 💕 وای نه امروز را خراب کردم 💛سوار ماشین شدی و رانندگی کردی خودت و ماشین مدل بالایی داشتی ماشین شما مشکی رنگ بود💛

وقتی رسیدی نیم ساعت گذشته بود و چون ایدل ها قرار بود بیان نگران نبودی و آیدل ها سر ساعت میامدند نه زودتر با لباسی که داشتی میکاپ ( آرایش) کردی البته خودت این کار را انجام ندادی و ی دختر به اسم ب.ت این کار را انجام داد رفتی سر صحنه فقط یکربع تا اجرا باقی مونده بود و دوستات داشتند آرایش میکردند وقتی رفتی روی استیج تعجب کردی😳

بله گروه بی تی اس آمده بود و درردیف اول نشسته بود💚 عجله داشتی سلام نکردی و منتظر دوستات بودی💙 دوستات آمدن قرار بود تو از پشت بیای روی استیج پس رفتی بالای صندلی ها و قایم شدی🌷 آیدل ها اومدن و نشستن منتظر کنسرت بودن نفر اولی که میخواند لیسا بعد جنی و بعد شما بودی لیسا و جنی خواندن و نوبت شما بود شما صدای آرامی داشتی از پله ها پایین امدی و خوندی وقتی رسیدی به آخرین پله کنارت در واقع سمت راستت بی تی اس بود 💕

همون زمان متوجه ی نگاه جانگ کوک و تهیونگ و شوگا شدی ولی نمیوانستی نگاه کنی پس راه خودترو ادامه دادی به استیج رسیدی بعد با لیسا و جنی همزمان رقصیدی تیپ شما اسپرت بود و صدای شما آرام بود (خیلی زیاد) جیمین و جین چشماشون را بسته بودن و نامجون و جی هوپ هم فقط گوش میدادن 💚

لیسا خواند و شما بالافاصله لباست را با وسیله ی خواصی عوض کردی و لباست سیاه شد و در همون لحظه شروع کردی به رپ خوندن شوگا تشویقت کرد نامجون و جی هوپ هم همینطور تهیونگ و جانگ کوک متعجب شدند ونگاه میکردند جیمین چشامانش را باز کرد و تعجب کرد دستش را جلوی دهنش آورد و معلوم بود ترسیده چون خیلی بلند خواندی بقیه آیدل ها تشویقت کردن و بمب هاشون را بالا آوردن 💗

دوستای عزیزم 🤗 این فقط مقدمه بود وقسمت های بعد جالب تر میشه 🌷 البته اگر حمایت کنید و درخواست پارت بعد را هم بزارید 💚 حتی اگر از این داستان خوشتون نیامده باشه😞 خوشحالم که خوندیدش و در ادامه پارتی از قسمت دوم داستان

ببخشید فقط میخواستم به این بخش هم سر بزنی 😢 راستش من کلاس ششمی هستم و درس دارم ولی اگر بازدید زیاد بشه و البته درخواست ها قبل از این که هفته تموم بشه قسمت بعد را هم میزارم و حرف آخر

من قبلا با اکانت دیگر یا حساب دیگر داستان مینوشتم و درخواست ها واسه ی بی تی اس زیاد بود به همین علت گذاشتم راستی من آرمی هستم ولی به کسی نگفتم چون جنبه ندارن و این ی چیز شخصی هستش و آرمی دوست دارم بابت عکس هم ببخشید اگر درخواست زیاد باشه پارت دو هم میذارم و اشتباهاتم را اصلاح میکنم🌺🌺🌺😘😘😘