I understand you, babe♡p7

کت نوار با خودش گفت: بریم تو کارش! از جاش پاشدو یکم به ریختش نگاه کرد و رفت سمت لیدی باگ که پشتش به کت بود و داشت با پیگلا حرف میزد. همین که میخواست دستشو بذاره رو شونه لیدی، همه جا تاریک تاریک شد...همه جیغ و داد کردن و لیدی باگ نا خودآگاه پرید تو آغوش کت. کت هم شوکه شد. لیدی باگ که همچنان تو بغل کت بود گفت: کی هستی؟ _منم شوالیه تاریکی لیدی باگ کت رو آروم به عقب هل داد:کت نوار؟ _حاکم تاریکی! +اوه خیالم راحت شد بگو چی میبینی؟ کت با دید شبش همه جا رو نگاه کرد :تکون نخور! اروم دستشو دور لیدی باگ انداخت و اونو به خودش نزدیک تر کرد: 😏چون یه میز پر نوشیدنی کنارته اگه تکون بخوری میریزه لیدی باگ کمی معذب شده بود و خودشو تو بغل کت جمع کرده بود: عامل خرابکاری رو میبینی؟ چیز مشکوکی؟ _نوچ! +برو فیوز برقو بزن بعد باهم همه جا رو چک کنیم. -اگه یکی از پشت سر حمله کنه چی؟ +اومممم باشه منم میام دستمو بگیر! _گیر میکنی به بقیه نمیدونی چه بلبشویی چراغ قوه ها کم کم روشن شدن. +تو ایده ی دیگه ای داری؟ کت دستشو از زیر زانو لیدی باگ رد کرد و اونو بغل کرد، لیدی باگ گفت: هی چیکار میکنی؟ _دارم ایده مو عملی میکنم😎😏 +خیله خب.و بعد دستشو انداخت دور گردن کت 🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞 فیوز برق رو برسی کردن معلوم بود یکی عمدا قطعش کرده. کت همه چیو درست کرد و بعد همه جا نورانی شد. لیدی گفت: خب خب! همهمه مردم بیشتر شد. لیدی باگ رفت رو صندلی: توجه کنید! من و کت نوار بقیه دوستان همه جا رو برسی میکنیم تا خرابکارو پیدا کنیم شما میتونید از بقیه مهمونی لذت ببرید. اصلا نگران نباشید لیدی اومد پایین: خب بچه ها رو پیدا کن و بگو وایسن جلو ورودی!

لیدی: من و کت نوار میریم بالا بقیه تون همه جا رو خوب برسی میکنید تا خرابکار پیدا شه. روشن شد؟ همه گفتن بله! +بزن بریم پیشی! بعد از اینکه دور هتل رو گشت زدن وقتی میخواستن از در بالای پشت بوم برن تو متوجه شدن در قفله...کت گفت: بذار من امتحان کنم. فایده ای نداشت.لیدی باگ گفت: انگار گیر افتادیم اینجا... _اونم باهم...میدونم بودنت باهام اذیتت میکنه پس از قدرتمندم استفاده میکنم تا بریم پایین... +اتفاقا تنها نکته مثبت اینکه در بسته شد همینه بلاخره میتونیم تنها باشیم...من و تو! میخوام باهات حرف بزنم. _هنوزم راه هست ببین میتونیم از پایین بریم. +خیلی وقته میخواستم بهت بگم.... و چند قدم به کت نزدیک شد. کت دو قدم عقب رفت: چرا ازم دوری میکنی؟ _من...میخوام برم تو. مطمئنا تو هم میخوای...ببین هنوز نفهمیدیم کار کی بوده. +بچه ها میفهمن بنظرت این زمان، زمان خوبی برای صحبت نیست؟ _هست؟ +بله هست! 🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞 چند دقیقه قبل(موقع گشت زنی که لیدی باگ داشت خیابونای شمالی رو دید میزد) ریناروژ: کار ما بود. +چی گفتی؟؟؟ _نقشه همه ما بود...دقمون دادید شما دو تا مخصوصا اون گربه رومخ ... قرار شد ما شما دوتا رو باهم گیر بندازیم تا باهم رو به رو شید.. +وایسا فقط اگه دستم بهت نرسه چه فکری کردین پیش خودتون ها؟؟؟؟ _ببخشید الان برو و طبیعی رفتار کن مطمئنا همه چی درست نمیشه تو درستش میکنی...برو دختر +ولی... _میتونی! +ممنون بخاطر همه چی. _جوجه آخر پاییز میشمارن بجنب

لیدی و کت کنار هم وایساده بودن و به ستاره ها خیره شده بودن. لیدی گفت: بهترین حرف سکوته! _چه فیلسوفانه! لیدی نخودی خندید‌ و به درخشان ترین ستاره اشاره کرد : وقتی بچه بودم من و بابام یه ستاره شبیه اینو انتخاب کردیم و اسم منو روش گذاشتیم. کت ب ستاره نگاه کرد: کاش اسمشو میدونستم! لیدی گفت: تو چی ستاره تو کدومه؟ _ستاره من تو آسمون نیست. لیدی باگ به کت نگاه کرد. کت کمی به لیدی نزدیک تر شد روشو به طرف اون کرد: ستاره من رو به روی من وایساده لیدی با قیافه یکم متعجب شده و با نگاه مهربانانه به کت نگاه کرد. از پایین صدای موسیقی شنیده میشد. آهنگ موردعلاقه کت( و من🤣) perfect پلی شد. کت نوار باآهنگ گفت:I found a love for me لیدی باگ با تعجب نگاه کرد و میخواست چیزی بگه کت نوار انگشتشو گذاشت رو لب لیدی و دستشو به طرف لیدی باگ گرفت: Darling, just drive right in and follow my lead لیدی باگ دست کت رو گرفت: well I found a boy, beautiful and sweet. و کت از کمر لیدی گرفت و اونو به خودش نزدیک تر کرد و شروع کردن به رقصیدن و باهم خوندن: oh I never knew u were the someone waiting for me. کت چرخی زد و با شوخی خوند: 'Cause we may be kids باهم نخودی خندیدن: But we're so in love Fighting against all odds I know we'll be alright this time Darling, just hold my hand و بعد لیدی خودشو ول کرد و کت گرفتتش کت خوند: Be my girl I'll be your man (لیدی: be my man) و باهم اوج گرفتن: I see my future in your eyes Baby I'm dancing in the Dark With you between my arms Barefoot on the grass Listening to our favorite song کت موهای لیدی رو پشت گوشش گذاشت و خوند: When I saw you in that dress, looking so beautiful لیدی باگ: I don't deserve this کت: Darling, you look perfect. دوباره باهم خوندن: Baby I'm dancing in the Dark With you between my arms Barefoot on the grass Listening to our favorite song I have faith in what I see Now I know I have met an angle in person And you look perfect I don't deserve this You look perfect... tonight. (این تیکه رو کلا با داد میخونن 🥲) و بعد آهنگ تموم میشه و وایمیسن و بهم زل میزنن

معنیش برای کسایی که متوجه نشدن من عشقی پیدا کردم، برای خودم عزیزم، شیرجه بزن و راه منو دنبال کن خب، من یه پسر زیبا و شیرین رو پیدا کردم آه من هیچوقت نمیدونستم که تو کسی هستی که منتظر منه چون شاید بچه ایم. اما ما خیلی عاشق هستیم مبارزه در برابر این همه مشکلات و عجایب میدونم این بار میتونیم باهم خوب باشیم. عزیزم، فقط دستمو بگیر! دختر من باش. من مرد تو خواهم شد. (مرد من باش) من آینده مو تو چشمات میبینم عزیزم من در تاریکی میرقصم با تو میان آغوشم پابرهنه بر روی چمن و به آهنگ موردعلاقه مون گوش میدیم وقتی تو رو در این لباس میبینم خیلی زیبا بنظر میرسی. من شایسته این نیستم عزیزم تو بی نقصی عزیزم من در تاریکی میرقصم با تو میان آغوشم پابرهنه بر روی چمن و به آهنگ موردعلاقه مون گوش میدیم من به این چیزی که میبینم ایمان دارم حالا مطمئنم با یه فرشته در غالب انسان ملاقات کرده ام. و تو بی نقصی با اینکه لیاقت اینو ندارم تو عالی به نظر میرسی...امشب

ادامه اسلاید سوم: و بعد آهنگ تموم میشه و وایمیسن و بهم زل میزنن.... بعد صورتشانو بهم نزدیک کردن جوری که پیشونی کت به پیشونی لیدی میخورد، لیدی باگ به چشمای کت نگاه کرد: متاسفم! _دوست دارم! حتی اگر درکم هم نکنی.... +من درکت میکنم عزیزم! و لیدی پاشو بلندتر کردو اروم لباشو نزدیک کت کرد...کت با تردید نزدیکتر شد میخواست که چشماشو ببنده ‌و این فاصله رو قطع کنه... از پشت صدایی اومد. کت و لیدی از هم فاصله گرفتن و کت اومد جلوی لیدی وایساد: کی اونجاست؟ لیدی پیش کت وایساد: خودتو نشون بوده. ابرقهرمانای عزیز یکی یکی از پشت سکو اومدن بیرون -_- لیدی که داشت جوش می آورد گفت: شما به چه حقی!!!!! پیگلا گفت: ببخشید نمیخواستیم این صحنه رو از دست بدیم +جای تاسفه! شما داشتید ما رو ما رو دید میزدید؟ خجالت نمیکشید؟؟؟ وایپریون و وسپریا گفتن: ما نگاه نمی کردیم . کت با خونسردی گفت: اتفاقا خوب شد ترست برای وجود حضار تو تئاتر ریخت همه گفتن: ها؟؟ کت به لیدی چشمک زد:مگه نه؟! لیدی باگ که موضوع رو گرفته بود گفت: دقیقا! ریناروژ که دوربین بدست بود اخم کرد: جریان چیه؟ کت گفت: لیدی باگ بازیگر تئاتره از قضا یه نقش گیرش اومده که باید یه نفرو میبوسید، استرس داشت خرابش کنه منم خواستم کمکش کنم. ریناروژ با عصبانیت گفت: که اینطور! همگی رفتن... کت تو گوش لیدی گفت: خواهش میکنم! +کاری نکردی که... _این یعنی میتونستی به همه بگی من و تو... +من دیگه میرم! کت میخواست از گونه لیدی ببوسه که لیدی جای خالی داد. کت:ای بابا🙁 وایپریون اومد پیش کتو دستشو انداخت دور کت: تا حدودی موفق شدی! _اوهوم!به لطف تو _به لطف خودت و اون و ب لیدی اشاره کرد که داشت با ریناروژ حرف میزد وایپریون گفت: اون اشتراک بین من و توئه ولی اون برای توئه و مطمئنم بدستش میاری! _اره من بدستش میارم و اون مال من میشه

ادرین خودشو رو تخت انداخت: اتفاق افتاد بلاخرهههه اون...اون دوستم داره پلگ ضدحال زد و گفت: نه خیرم فقط جو لیدی باگ رو گرفته بود. _پلگ اون... ولش کن مهم اینه الان میدونم تلاشام بیهوده نیست و بعد سعی کرد بخوابه ولی فقط یه چیز میومد تو ذهنش"اون شب فوق العاده با دختری که این همه مدت رویاشو میدید" 🐾🐞🐾🐞🐾 گوشی مرینت زنگ می خورد آلیا بود. تیکی گفت: جواب نمیدی؟ +نه! _اما چرا؟؟ +میدونم چی میخواد بگه من فقط میخوام استراحت کنم. _حال کت نوار چطور بود؟ +بهتر شده البته فک کنم. _مرینت تو کت نوار رو... +نه معلومه که دوسش ندارم! _از کجا فهمیدی چی میخوام بگم؟ +امممم... _تو با خودت رو راست نیستی به همین خاطره که انقد سردرگمی. +تیکی من حالم خوب نیست میشه در موردش حرف نزنیم؟؟؟ _باشه باشه! مرینت فقط به یه چیز فکر میکرد"من چیکار داشتم میکردم."

ادرینت شیپرا نترسید بعدیا برا شماست :))))