لیدی باگ و کت نوار برگشت ۵

امیدوارم دوست داشته باشید

ددپول گفت: بفرما هواپیما قشنگی هست مردعنکبوتی گفت: یا مسیح دردویل گفت: اینو از کجا دزدی دی ددپول گفت: من که همه چیو نمی دزدم ۲ سال قبل ددپول گفت: کجایی می خوام به بینم بازی گرنی تو واقعیت چطور هست کجایی پیرمرد که فکر کنم نامش هاوارد باشه هاوارد که داشت خودشو خیس می کرد داد زد گفت: من هرچی بخوای بهت می دم پول پول و پول ببخشید چیزه دیگه ای جزع پول ندارم ددپول گفت: من ۳ خواسته دارم اگه این خواسته ها را برام انجام بدی ولت می کنم اما اگه انجام ندادی 💀💀💀💀 من می خوام که یک کشور اسمش به نام من بشه و یه تد می خوام دقیقا هم رفتارش مث فیلمش باشه و یه هواپیما خوشگل هاوارد گفت: هواپیما قبوله تد هم می شه یه کاریش کرد و میتوانم اسم یه خیابان را بزارم ددپول مثله سریال هارلی کوئین ددپول گفت : باشه

کاپیتان مرگ چشماش را باز کرد و گفت : من کجام آدرین گفت : تو غار نگران نباش با وجود خفاش به هش عادت می کنی و من مطمئنم اسمت امین نیست کاپیتان مرگ گفت : معلومه اسم من امین نیست اسمم محمد هست من گذشته تاریکی دارم و خیلی وقته واسه کسی گذشته ام را نگفتم آدرین گفت: آخرین بار کی گذشته ات را واسه کسی تعریف کردی کاپیتان مرگ گفت: هیچ وقت واسه کسی نگفتم خب بریم سراغ داستان یه روز که داشتم از مدرسه بر میگشتم آدرین گفت : مدرسه چند سالته کاپیتان مرگ گفت : فلش بک خراب نکن خب کجا بودم اها برگشتم خانه دیدم که خانواده ام کشته شده بودن خون جلو چشمام را گرفته بود و می خواستم انتقام بگیرم اما به جهان را نابود کردم

خب بریم پاریس ۳ ساعت بعد مردعنکبوتی گفت: کی حرکت می کنیم ددپول گفت: نمی دانم اما اگه امروز نرفتیم من اسمم را می زارم مشنگ خیشتک قشنگ یکی از در آمد تو و گفت: ببخشید آقا ددپول هواپیما خراب شده به احتمال زیاد شاید بتوانید ۱ ماه دیگه صبر کنید که شاید درست شد و خداحافظ مرد عنکبوتی گفت: حالا چی مشنگ خیشتک قشنگ ددپول گفت: صدای تیک تیک می شنوم لیدی باگ گفت: شارژم داره تمام میشه ددپول گفت : یعنی تو یه رباتی که از آینده آمده که مارو بکشه ولی چون علم زیاد پیشرفت نکرده هنوز شارژی هستی لیدی باگ گفت : منظورم شارژ گشوارم بود

آدرین گفت: و تو گفتی که به جهان ما سفر کردی کاپیتان مرگ گفت: آره پس فکر کردی اون تشک از کجا آمده بود (لیدی باگ کت نوار پایان ۴) آدرین گفت : پس تو اون تشک را آن جا گذاشتی کاپیتان مرگ گفت:داستانش پیچیده است ۱۰ سال قبل پاریس خب یکم بخوابیم صبر کن یه مرد تپل که انگار رئیس جمهور داره میاد سمتم فرار اصلا نمی خوام راجبش فکر کنم خب مرینت کجاست آدرین گفت : نمی دانم ولی امیدوارم که زنده باشه کاپیتان مرگ که اشکش در آمد گفت: میتوانم مرینت را پیدا کنم فقط به یه اکانتبوم مانتیو نیاز دارم آدرین گفت: چی کاپیتان مرگ گفت :شوخی کردم اما به دستکشم نیاز دارم اگه دستم بهش می رسید خوب می شد بتمن آمد و گفت : فهمیدم که تو چطور از گاتهام سر درآوردی

لیدی باگ گفت : خوابم میاد مشنگ خیشتک قشنگ ددپول گفت: بله لیدی باگ گفت : کجا باید بخوابم مرد عنکبوتی خوابیده دردویل هم که چشماش معلوم نیست فقط تو بیداری کجا بخوابم ددپول گفت: نوشیدنی بخوری حالت بهتر می شه رو سنگم می خوابی لیدی باگ گفت : هنوز ۲۱ سالم نشده ددپول گفت: اشکال نداره یکی از دوست من بچه ۵ سالش ش.ب می خوره ها یه دوست دیگه هم دارم که بچه اش ۱۲ سالشه همیشه خدا مسته لیدی باگ داشتم برات لالایی می خواندم الو بیداری نه فکر نکنم بیدار باشه

بتمن گفت: تو توی جهان ۱۷۳ هستی جهان موازی اون طور که خودت گفتی که چطوری پاریس را نجات دادی تونستم به تاریخ جهان ۱۷۳ راه پیدا کنم و مثله این که اگه از اون روش استفاده کنی نه که نمیمیری بلکه تو یه یه جهان دیگه می ری و اگه بتونی به لیدی باگ بگی که چی کار کنه شاید بتوانی برگردی پاریس آدرین خوشحال شد و گفت: برمیگردم آدرین از خوشحالی داست اشک می ریخت اما تعجب کرد چون راسل الغول بهش گفته بود که عزیزانت را ازت می گیرم اسم هرکدامشان هم گفت آدرین این موضوع به بتمن گفت بتمن نایت وینگ . رابین . رد هود. بتگرل را به کوهی که راسل الغول در آن زندگی می کنه می فرسته

لیدی باگ از خواب می پره میره بیرون پنجره را نگاه می کنه و می گه : آدرین کجایی یه نور چه قشنگه صبر کن داره میاد نزدیک تر صبر کن اون که ستاره نیست اون یه موشکه

این داستان ادامه دارد...

ممنون

خداحافظ