عشق دروغین پارت ۳

شوگا وارد اتاق شد گفت چیه ترسیدی دعوات کنم🤣 گفتی نه من ترسو نیستم و با کسایی که زنشوتو ول می‌کنه کاری ندارم سرت داد زد من باید از دست تو ناراحت باشم اشکت در اومد گفتی میخواستم یک خبر خوب بدم ولی تو با این کارت ناراحتم کردی

شوگا گفت بگو گفتی ن سرت داد زد گفت بگو گفتی باشه داد نزن گفتی من باردارم شوگا تعجب کرد گفتی ولی می‌خوام بندازمش شوگا گفت حق نداری گفتی چرا دارم دیگه نمیخوام باهات زندگی کنم انگار جیهوپ بیشتر برات مهم تره شوگا گفت من نمیزارم بچه رو بندازی گفتی من تصمیمم رو گرفتم و می‌خوام ازت جدا شم شوگا گفت من نمیخوام این رابطه تموم بشه:(

تو با گریه گفتی منم نمیخوام ولی با این رفتارات مجبورم شوگا گفت حتما از من جدا بشی میخوای بری با جونگ کوک ازدواج کنی گفتی بعدش ک از هم جدا شیم اختیارم دست خودمه😒بعد از چند روز ازش جدا شدی یک هفته نشده رفتی با جونگ کوک رل زدی و شوگا کینه تو دلش مونده بود و میخواست از جونگ کوک انتقام بچشو خودشو بگیره 🍁

لایک یادتون نرهههه منتظر پارت بعد باشید