میخواستم برم توپ که دستشو دور کمرم حلقه کرد گفت نمیخوای بفهمی من عاشقتم تا الآنم به زور تحمل کردم گفتم من هیچ حسی به تو ندارم دستشو از دور کمرم باز کردم گفتم منم عاشقتم ولی ما نمیتونیم با هم باشیم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
عالییییییی
اجی یه چیزی بگم؟
خو میگم😹
اجی چرا اینقد کم مینویسی عشخم؟😥💔
داستانات همیشششششه بینقص هستن
بهترینن داستانات
اما خیلی کم مینویسیی اجووووو
البته اشکالی نداره هااا ولی اگر تونستی بیشتر بنویس لفطن😻👐🌺
اجی بخدا با امتحان تا همین هم به زور مینویسم چون فردا امتحان فارسی داشتم و زیاد به خوندن احتیاجی نداره فرصت کردم بزارم
بعد امتحان ها بیشتر مینویسم
بینظیر بود اجی قشنگم
ببخشید یکم دیر دیدم
سرم شلوغه💔
عا.شق این پارت شدمممممم😹🧡
ممنون اجی نظر لطفته
اگه پارت بعد رو ننویسید با ⚔️⚔️ ️ میام دنبالت و اون موقع من میدونم و تو شدم لایلای ثانی
ولی داستان خیلی قشنگ
چشم چون الان امتحان دارم ممکن نتونم بزارم ولی هر موقع فرصت کردم میزارم
عالی بود اجی
ممنون اجی