
لطفا دوستان از داستان دیگرم هم حمایت کنید 🥺❤❤
آنچه گذشت:از زبان یونا : خب داداش خدانگهدار من باید زود برم تا دیر نشه و بتونم حداقل یه کاری بکنم 😏😏😏 جک : باشه برو ولی مواظب باش زود فرار کن به ا/ت هم از طرف من سلام برسون😏😏😏😏😈😈 یونا : باشه 😈😈
از زبان ا/ت : بعد با کای رفتیم به سمت یه عمارت دور افتاده که بعد از جنگل بود وقتی رسیدیم منو برد حیاط پشتی کای : تو همین جا بمون من الان به کوک زنگ به زنم بعد با هم میریم داخل باشه ؟ ا/ت : اهوم (مکالمه کوک و کای ) کای : الو کوک تو خونه هستی ؟ کوک : آره زنه رو گیر آوردی من همین الان به بچه ها گفتم ولی یه زره متعجب شدن تو میدونی برای چی ؟
کای : کوک ببین الان نمیتونم چیزی بگم فقط همه رو جمع کن وتوی حال منتظرم باش و اگر یونا هست بگو حواسشون بهش باشه کوک : کای چی شده ! 😨😨😨 کای : الان میایم فقط یه دقیقه صبر کن کوک : کای منظورت از الان میایم چی بود با کی میای کای قطع کردی اه 😒 ( پایان مکالمه ) کای : بریم ؟ ا/ت : آره من آماده هستم بعد با کای آروم رفتیم داخل بچه ها بودن که متعجب نگام میکردن که چرا چیزی بهشون نگفتم که داشتم می آمدم کوک هم بود اما تو آشپز خونه بود و پشتش به من بودو منو نمیدید دلم خیلی براش تنگ شده بود من نمی تونستم دوریشو تحمل کنم اصلا 🥺🥺🥺❤❤❤❤
هنوز متوجه ما نشده بود آروم رفتم سمت آشپز خونه و دستمو گذاشتم روی شونش و گفتم کوک ! کوک : داشتم آب میخوردم که یه دستی روی شونم حس کردم و صدای آشنایی که منو صدا زد اما اون صدا خیلی شبیه صدای 😨😨😨!! نههه ....... امکان نداره ............!!😨😨😨😨روم رو برگردوندم ا/ت بود ! 😨😨 لیوان از دستم افتاد و شکست توی شوک بودم خواست چیزی بگه که ّغلش کردم و گفتم ا/تتتتتتتت خودتیییی 😭😭😭😭 تو ترکم نکردی میدونستم عشق من ترکم نمیکنه اون منو رها نمیکنه نمیزاره درد بکشم 😭😭😭😭💕💕💕💕 ( و نویسنده دارد زاز زار گریه میکند سر این اسلاید کوفتی 😭😭💕💕 ) حالت خوبه زخم که نشدی نه ببینم دستت چرا زخمه 😢😢😭😭😨😨💕
ا/ت : کوکییییی 😭😭😭😭💕💕💕 آروم باش همه چیز رو میگم 😭😭😭 منم خیلی دوست دارم و نمیتونم بی تو طاقت بیارم 😭😭😭💕💕💕 از زبان یونا : رسیدم به خونه اما کسی نبود از یکی از بادیگارد ها پرسیدم و گفت رفتن عمارت نباید دیر میرسیدن اه تف به این شانس لعنتی 😠😠😠 سوار ماشین شدم و تند میروندم 😠😠توی راه چند بار نزدیک بود تصادف کنم اما بلاخره رسیدم رفتم تو بادیگارد ها یه جوری نگام میکردن منم هیچی از این رفتار هاشون نفهمیدم و رفتن داخل اما با صحنه بدی رو به رو شدم 😨😨😨😨😨 ! !!؟؟
خب لایک و کامنت یادتون نره لطفا از داستان دیگمم حمایت کنید و ناظر لطفا منتشر کن گلم 🥺💕💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
منحصر به فرد بود گشنگم🔮🥺پارت بعد پلیزززز🥺
عااااااااالیییییییی بود.پارت بعد کوووووووووووووووووووووو
پارت بعدیییی
چشم فردا میزارم 😁💓💓💓
ممنون
سلام عزیزم من این داستان روچند بار نوشتم اما منتشر نشد و من برای این اکانتم حذف نشه مجبورم این داستان رو با اون یکی دیگه رو به ۴ شنبه هفته بعد بندازم تا اکانتم حذف نشه و اگر هم شد دوباره با همین اسمم میام و از این جا داستان رو ادامه میدم ..
سلام اوکی ممنونم که اطلاع دادی
سلام من تصمیم گرفتم تا موقعه ای که آب از آسیاب بیفته و اون نفری که داستانم رو رد میکنهخسته بشه تصور کنید بزارم و الان هم یکی گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی
سلام آجی من یک تک پارتی گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی .
چشم
عالی بود اجی🥰🥰🥰❤❤❤😘😘😘
ولی تو بازم سر صحنه حساس قطع کردی 😂😂و منو دیوونه کردی😂😂
مرسی آجیییی 😁💜💜💜
😂😂😂😂😂😂✋
😂😂😂
سلام عزیزم من این داستان روچند بار نوشتم اما منتشر نشد و من برای این اکانتم حذف نشه مجبورم این داستان رو با اون یکی دیگه رو به ۴ شنبه هفته بعد بندازم تا اکانتم حذف نشه و اگر هم شد دوباره با همین اسمم میام و از این جا داستان رو ادامه میدم ...
وای نه چرا 🥺
اون یکی اونتت اسمت چیه من بیام 😂
هنوز اکانتم حذف نشده ولی اگر شد با اسم Mahdiya آجی 🥺💜
باشه خدا کنه حذف نشه 🥺😭
اهوم 💜🥺
سلام آجی من تصمیم گرفتم تا موقعه ای که آب از آسیاب بیفته و اون نفری که داستانم رو رد میکنهخسته بشه تصور کنید بزارم و الان هم یکی گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی
باشه عزیزم🥰
سلام آجی من یک تک پارتی گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی ..
باشه حتما💖
عرررررر پارت بعد رو میخواممممم😜😜😜❤❤🥺🥺
چشم جهار شنبه 😂😂😂
😁❤❤❤❤
سلام عزیزم من این داستان روچند بار نوشتم اما منتشر نشد و من برای این اکانتم حذف نشه مجبورم این داستان رو با اون یکی دیگه رو به ۴ شنبه هفته بعد بندازم تا اکانتم حذف نشه و اگر هم شد دوباره با همین اسمم میام و از این جا داستان رو ادامه میدم . .
سلام آجی من تصمیم گرفتم تا موقعه ای که آب از آسیاب بیفته و اون نفری که داستانم رو رد میکنهخسته بشه تصور کنید بزارم و الان هم یکی گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی
سلام آجی من یک تک پارتی گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی .
عالییییییی ♥️❤️
من وسط امتحان اومدم تستچی 😂😂😂
مرسییییی 😁💕💕💕
خودمم الان از مدرسه آمدم 😂😂😂
سلام عزیزم من این داستان روچند بار نوشتم اما منتشر نشد و من برای این اکانتم حذف نشه مجبورم این داستان رو با اون یکی دیگه رو به ۴ شنبه هفته بعد بندازم تا اکانتم حذف نشه و اگر هم شد دوباره با همین اسمم میام و از این جا داستان رو ادامه میدم ... .
باشه♥️❤️
سلام آجی من تصمیم گرفتم تا موقعه ای که آب از آسیاب بیفته و اون نفری که داستانم رو رد میکنهخسته بشه تصور کنید بزارم و الان هم یکی گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی ۰
اوکی اجي ❤️
من نخوندم این پنج تا پارت اخیر رو کای اکسو اینحا چه میکند؟؟؟؟
نه منظورم کای از اکسون نیست کای فقط یه فرد هست و توی داستان درباره اکسو نیست
میدونم منظورم اسمش هست