عشق باور نکردنی ⁴

رفتم سراغ ا/ت.کوک:هی ا/ت صبر کن.ا/ت:رومو برگردوندم برو سر کلاست غیبت می خوری.کوک:مهم نیست باهات کار دارم.ا/ت:تو چه کاری باهام داری اخه.کوک:صبر کن میگم؛ا/ت .ا/ت:.....کوک:بیا از اینجا بریم.ا/ت:کجا بریم .کوک:امروز نریم مدرسه تا این بحث ها بخوابه.ا/ت:موافقم اما مامان با..کوک:خودت گفتی قضاوتت میکنن نه؟.ا/ت:ام اره.کوک :اون موقع تو بیمارستان اون حرفا رو زدی به حرفات فکر کردم بیا از دست این همه مصیبت خلاص بشیم.ا/ت:باهات موافقم...هق...تو راست میگی .کوک :آروم باش .ا/ت:من از بچگی با کلی قضاوت بزرگ شدم و کسی رو نداشتم حداقل ی بار بقلم کنه.کوک:الان داری.ا/ت:چیکار میکنی.کوک:بلاخره یکی بقلت کرد نه؟.ا/ت:مرسی.کوک:بریم.ا/ت:کجا بریم؟.کوک:خونه ی من.ا/ت:باشه.کوک:می خوام یچیز بهت بگم.ا/ت:بگو.کوک:میدونستی تو منو از این همه درد خوبم کردی؟.ا/ت:چه دردی؟.‌کوک:افسر.دگی.ا/ت:افسر.دگی!.کوک:اره من قبلا این مریضی رو داشتم اما تو خوبم کردی.ا/ت:من که کاری نکردم.کوک:چرا همه حرفایی که بهم زدی خوبم ‌کرد.ا/ت:خوشحالم که خوب شدی🙂.کوک:ا/ت اونجا رو ببین اونجا خونمه.ا/ت:بیا تا خونت مسابقه بدیم نظرت؟.کوک:بریم ی دو سه.ا/ت:هی صبر کن جرزنی کردی.کوک:بدو.ا/ت:الان ازت می برم.کوک:خوابشم ببینی🤣.ا/ت:اه باشه تو بردی

ا/ت:خونت قشنگه.کوک:اره ممنون.(عکس خونه جونگ کوک اون بالا)ا/ت:باور نمیشه .کوک:چی رو.ا/ت:اینکه با تو زندگی کنم چه ی روز چه دو روز چه چند هفته.کوک:من واسه خودت گفتم.ا/ت:مرسی ولی نمی دونم چرا تو همیشه به فکرمی.کوک:خب چون دوستمی بریم اونجا بشینیم.ا/ت تو ذهنش:دوست! خوشحالم که تو دوستم شدی.کوک:میگم تو بلدی غذا درست کنی؟.ا/ت:اره برای چی.کوک:دلم می خواد دست‌پخت رو امتحان کنم.ا/ت:حتما.کوک تو ذهنش:چقدر آخه تو بانمکی واقعا باور نمیشه دارم عاشق میشم.ا/ت:خب می خوای چی درست کنم.کوک:هرچی دلت می خواد.ا/ت:خب من غذای مورد علاقم رو درست میکنم.کوک:باشه؛. ا/ت:خب خب خب آماده شد.کوک:واو چهرش که خوبه.ا/ت:مزشم خوبه .کوک:بخوریم و تعریف کنیم.ا/ت:😄.کوک:نه واقعا خوبه.ا/ت :ممنونم شب کوک:برات اتاقت رو آمده کردم.ا/ت:مرسی الان میام.کوک:چطور شده؟.ا/ت:خوبه دوسش دارم.کوک:من رفتم بخوابم شب بخیر.ا/ت:شب بخیر

فردا. ا/ت:کوک کوک کجایی.کوک:اینجام.ا/ت:عه تو حیاطی صبر کن منم میام.کوک:مامان بابات خبری ازت نگرفتن؟.ا/ت:نه.کوک:اهان هوا امروز سرده فکر کنم قراره بارون بیاد ا/ت سرده بیا اینجا.ا/ت:نه خوبه .کوک:سرما می خوری بیا اینجا.ا/ت:اخه اون کوچیکه خودت سرما می خوری.کوک:فوقش تو بق.ل.م.ی.ا/ت:ام.کوک:خجالت نکش.ا/ت:ام .کوک:الان میام .ا/ت:چیکار می ک..کوک:هیس ماه رو نگا هنوز تو هواست. حس ا/ت:ی حس عجیب و خوبی دارم .چند دقیقه بعد. ا/ت:کوک من میرم صبونه آمده کنم .حس ا/ت:حسابی خجالت کشیده بودم.کوک:باشه.ا/ت:هوف چه حس عجیبی حالا چی درست کنم ام..... شب ا/ت:رفتم که بخوامم بارونم میومد که یهو رعد و برق زد من از رعد و برق به شدت میترسم ،حالا چیکار کنم هق....رفتم تو اتاق جونگ کوک.کوک:چیشده ا/ت؟.ا/ت:جونگ کوک هق .. من می ترسم.کوک:از رعد و برق ؟.ا/ت:اره میشه امشب پیشه تو .. بخوابم؟فقط.ام.فکر نکنی.کوک:بیا اینجا.ا/ت:ممنون.

ا/ت:هق...هق.کوک:خوبی؟.ا/ت:راستش نه.کوک:بیا.ا/ت:ممنونم که کمکم می کنی.حس کوک:ب.ق.ل کردن ا/ت بهم آرامش خاصی میده .ا/ت:این کار کوک حس امنیت به من دست داد. صبح ا/ت:بیدار شدم و با چهره ی کیوت کوک مواجه شدم انقدر خوشگل بود که نمی خواستم از دیدنش دست بردارم که بلند شد.کوک:داری به چی نگا می کنی.ا/ت:ام خب .کوک:دیشب خوب خوابیدی؟.ا/ت:اره ممنونم واقعا.کوک:..‌‌ا/ت:.....میگم مدرسه.کوک:فردا میریم.ا/ت:اهان. بعد ظهر ا/ت:من میرم یکی داره بهم زنگ میزنه.کوک:باشه.ا/ت:الو.بابا:خ.ف.ه دیگه حق نداری برگردی خونه مگر اینکه از روی ج.ن.ا‌زه من رد شی فهمیدی.ا/ت:بابا هق... بوق بوق بوق.هق....هق..........کوک:ا/ت.ا/ت:واقعا به آغوش ‌گرم کوک نیاز داشتم ب.ق.لش کردم گفتم:مرسی که مراقبمی من دیگه از الان جز تو کسی رو ندارم........کوک:ا/ت آروم باش چیزی نیست.ا/ت:محکم تر ب.ق.ل.ش کردم ،ای کاش جرعتش رو داشتم که بهت بگم دو.ست دارم.کوک:منم اون رو ب.ق.ل کردم اون خیلی تو زندگیش ضربه خورده خوشحالم که با من آرومه.....

فقط نیاز به حمایت دارم ممنون😉😊

خدافظ👋🏻