
خب اینم از پارت جدید ببخشید دیر شد🤗
کوک:ا/ت حالت خوبه؟.ا/ت:اوهوم.کوک:اشکاش رو پاک کردم و گفتم دیگه ناراحت نباش درست میشه.ا/ت:ممنونم که بهم انرژی میدی.کوک:بلند شو آبی به دست و صورتت بزن تا حالت بهتر شه.ا/ت:باشه.ا/ت:میگم اگه رفتیم مدرسه و هنوز این داستان ادامه داشت چیکار میکنیم؟.کوک:هیچی فقط نقش بازی می کنیم.ا/ت:چه نقشی؟.کوک:مجبوریم ادعا کنیم که باهم هستیم. ا/ت:اوه؛کاش واقعا با هم بودیم.کوک:شب شد بریم شام.ا/ت:موافقم. فردا ا/ت:امروز قرار بود بریم مدرسه لباسام رو پوشیدم و آماده شدم که با کوک بریم دیشب بهم گفت باید نقش بازی کنیم استرس دارم؛سلام صبح بخیر.کوک:سلام بریم.ا/ت:بریم؛کوک میگم تو هم استرس داری؟.کوک:نه؛ا/ت هر اتفاقی بیفته من مراقبتم نگران نباش.ا/ت:باشه ممنون؛هوف رسیدم مدرسه .کوک:دست رو بده به من.ا/ت: هان؟ اهان باشه؛وارد مدرسه شدیم همه نگاهمون میکردن.ا/ت:کوک میگم من ی ذره خجالت می کشم.کوک:صبر کن بریم تو.ا/ت وارد سالن شدیم مستقیم رفتیم دفتر مدیر.ا/ت:سلام .مدیر:ا/ت،کوک خوبین؟.کوک و ا/ت:اره.مدیر:متاسفم ولی من خبر رو پاک کردم.ا/ت:اشکالی نداره نه؟.کوک:نه.مدیر:سونگ وو اینکار رو کرده بود.ا/ت:حدس می زدم.کوک:حالا چیشد.مدیر:سونگ وو رو از مدرسه اخراج کردم اون ش.ر مدرسس .ا/ت:اهان ممنونم مارفتیم خدافظ.کوک:خدانگهدار.مدیر تو ذهنش:این کوک بود اصلا!. ا/ت:زنگ تفریح بود اومدم بیرون برخلاف روز های دیگه همه خیلی بهم نگا کردن.خیلی خجالت می کشیدم رنگ از صورتم پریده بود رفتم سرویس بهداشتی مدرسه تا ی آبی به صورتم بزنم که....
دوستای سونگ وو:به به مشتاق دیدار ا/ت.ا/ت:شما!.دوستای سونگ وو:اره ما فکر نکنی سونگ وو نیست دیگه راحت هر غل.طی که دلت بخواد بکنی هه بچه ها بلاخره با این چهره کیوتش دل خوشگل مدرسه رو برد.ا/ت:....،نمی دونستم چی بگم فقط دلم می خواست از دست اینا خلاص شم.کوک:ا/ت تو دردسر افتاده باید برم کمکش،سرفه اوه ببخشید اشتباه اومدم عه ا/ت اونجایی.دوستای سونگ وو:اگه اشتباه اومدی خب برو.کوک:باشه ا/ت رو کار دارم ا/ت بیا بریم.دوستای سونگ وو:اون فعلا مهمون ماست.کوک:عه ببخشید اون الان با من میاد.ا/ت:هی چه خبرتوته. کوک:صبر کن من با این خانم کوچولو حرف دارم.دوستای سونگ وو:به من میگی کوچولو.کوک:دور و برش رو بستم.کوک:داری بیش از حد زیاده روی می کنی خانم کوچولو هیچکس حق نداره به ا/ت دست بزنه وگرنه بلایی سرش میارم که به غ.ل.ط کردن بیفته فهمیدی حالا گ.م.شو.ا/ت تو هپروت به کوک نگاه میکرد. ا/ت:تاحالا این چهره ی کوک رو ندیده بودم حتی وقتی که برام قلدری می کرد.کوک:ا/ت حالت خوبه؟.ا/ت:ا..ا.اره. کوک:هه چرا با لکنت صحبت میکنی.ا/ت:واقعا ترسناک بودی. کوک:گفتم من ازت مراقبت میکنم.ا/ت:هی بریم.ا/ت:میگم حرفایی که زدی واقعی بود؟.کوک:خودت چی فکر میکنی.ا/ت: نمیدونم.کوک:من رفتم سر کلاسم خدافظ.ا/ت:عه چرا نگفت ام شاید واقعی نگفته و فقط خواسته اونارو بترسونه.
ا/ت:بعد کلاسم رفتم تو حیاط عه مگه قرار بود بارون بیاد! بدون وقفه رفتم تو سالن نمیدونستم چیکار کنم من نمیدونم قرار برم هتل یا خونه جونگ کوک چون بابام گفت نیا خونه می ترسم برم بلایی سرم بیاره.کوک:هی ا/ت.ا/ت:کوک.کوک:بریم؛چترم رو باز کردم راستش حدس میزدم بارون بیاد.ا/ت:....؛اومد دور و برم رو گرفت و زیر چتر با هم رفتیم بیرون.کوک:من خیلی بارون رو دوست دارم راستش قبلا که هیچکس رو نداشتم میرفتم بیرون بدون چتر تا نصف شب بیرون بودم.ا/ت:نباید میکردی.کوک:چرا.ا/ت:خب اگه سرما می خوردی چیکار می کردی نمی گفتی هی کس رو ندارم حداقل من رو ببره پیش دکتر.کوک:باشه باشه عصبانی نشو ببخشید.ا/ت:هیش بخشیدم.کوک:خدایا از دست ا/ت.ا/ت :رسیدیم در و باز کرد و رفتیم تو خونه .کوک:لباست زیاد گرم نبود الان سرما می خوری بیا پیش بخاری.ا/ت:چشم جونگ کوک خان.کوک:خب چیه.ا/ت:هیچی فقط از رفتارات خندم می گیره.کوک:یکی باید اینو به خودت بگه.
فردا ا/ت:از خواب پاشدم انگار کوک نبود رفتم اتاقش نبود ،مگه امروز مدرسه نیست؟.رفتم نگا کردم دیدم امروز تعطیله هی پس این کجا رفته شمارشم ندارم رفتم صبونه رو خوردم و نشستم رو مبل حوصلم سر رفته بود.رفتم تو حیاط ی ذره به آسمون نگا کردم.از صبح فقط دارم به در و دیوار نگا می کنم نمیدونم چیکار کنم .شب شده بود شامم رو خوردم ی ذره نشستم فیلم نگا کردم ساعت ۱۰ شده بود ی ذره دیگه نشستم گفتم شاید کوک بیاد ساعت ۱۲ شده ،نیومده هنوز؟نگرانشم نکنه اتفاقی افتاده وای خدااا. تا صبح خوابم نبرد فقط نگران کوک بودم حداقل به من می گفت میره کجا.صبح شد امروز مدرسه داشتیم.هوف تنها رفتم مدرسه آخه این کجا رفته.رفتم مدرسه و مس هروز درس و اینا. وسط روز بود رفتم و ناهار خوردیم.دلم می خواد بدونم کوک کجاس .وقتی داشتم بر میگشتم یکی یه نامه داد دستم رو رفت رو نوشته بود(بیا نزدیک درخت که به نام عشق معروفه)این رو کی داده؟.به جایی که گفته بود رفتم که..
خب تموم شد😊 به احتمال زیاد پارت بعد پارت آخر باشه.خدافظ👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی لطفا پارت بعد
مرسی سعی می کنم چون امتحان دارم🤗🥰
خواهش موفق باشی عزیزم
فالویی بفال کیوتم 🍭🍓🐰
باش
عالیییییییییی بود
پارت بعدیییییییییییییییییییییییییی
راستی داستانای منم بخونین ممنون میشم:)
باشه چشم😄
مشی
عالی بود پارت بعد پلیز
مرسی حتما
عالییییییی 🥺💜
ممنون🥰
مریییییییییییض
داشتم میخوندم نارنگییییی ببین اذیتم میکنههه😐😂😐😂😐😂
😂😂😂
دیگه باید جای حساس کات کرد
تو غلط کردی
بزااااررررر تا به نارنگی نگفتم