رویایی زیبای یه بیلینک

خب این داستان درمورد بلک پینک هستش 😍قول میدم جا های حساس کات نکنم ولی شما هم قول بدید که نظر بدید بگید ادامه بدم یا نه 🙏

خب یه مقدمه کوچولو : اسم شما تو این داستان آ/ت (اسم خودتو فرض کنید) تو تایلند زندگی میکنید و بیلینک هستید و آرزو دارید بلک پینک رو ببینید خب بریم شروع کنیم

باور نمیشدم که بلک پینک تو تایلند کنسرت داره خیلی خوشحال بودم قبل از اینکه بلیط بگیرم واسه کنسرت رفتم لباس پوشیدم حوصلم سررفته بود گفتم برم بیرون از اونجایی که تایلند برف اومده بود لباس گرم پوشیدم پیاده رفتم تا شهر بازی که اونجا به یکی خوردم

وقتی بلند شدم دیدم که بلک پینک بود خیلی خوشحال بودم تا اومد داد بزنم بلک پینک لیسا جلو دهنمو گرفت گفت :لطفا ساکت باش بعد جنی اومد گفت سلام جنی هستم منم گفتم آ/ت هستم (اسم خودتو فرض کن)

بعد رزی و جیسو اومد معرفی کردن منم خودمو معرفی کردم بعد تا لیسا اومد بگه لیسا هستم گفتم میدونم لیسا هستی بعد جنی گفت : بیلینکی هستی. گفتم: آره گفت بایست کیه 🙂گفتم :ام لیسا 😍 لیسا خوشحال شد گفت بیان باهم بریم شهر بازی خوش بگذرونیم رفتیم کلی بازی کردیم بعد جیسو گفت من پشمک میخوام رفتیم پشمک خریدیم من وانیلی گرفتم لیسا شکلاتی جیسو توت فرنگی جنی و رزی هم وانیلی گرفتن خوردیم و کلی حرف زدیم اصلا حواسم به ساعت نبود که یهو ساعت رور دیدم.....

گفت وای دیرم شد لیسا گفت چی شد گفتم دیرم شد گفت میخوای برسونیمت گفتم اگه مزاحم نیستم گفت نه نیستی سوار ماشین شدیم راننده پرسید کجا بریم جنی از من پرسید آردس خونمو داد

رسیدیم من تا اومد پیاده شم لیسا گفت میشه شمارتو بدی منم داد بعد خدافظی کردیم من رفتم داخل خونه مامان بابات خواب بودن بی صدا رفتی تو اتاقت رفتی سر گوشید دیدی یکی پیام داد ناشناس بود تا اومدی بلاک کنی دیدی لیساس 😁شمارشو سیو کردی گفتی شب بخیر اون هم گفت شب تو هم بخیر

خب خوابیدی صبح شد میخواستی بری کنسرت آماده شدی رفتی تو صف گفتی یا خدا تا صد سال دیگه نوبتم نمیشه 😟بعد دیدی یکی گفت لیسا کارتون داره 😲گفت من گفت آره مگه آ/ت نیستی گفتم بله خودم هستم رفتم لیسا گفت خوش اومدی جیگر گفت سلام عشقم گفت آ/ت کارت دارم گفتم بگو گفت :ام چجوری بگم گفتم :بگو نگران شدم گفت: خب رقصت خوبه؟ گفتم:اره گفت خوب میتونی جای یکی از رقصنده های ما برقصی؟؟؟ گفتم : ام نمیدونم گفت :یعنی چی گفتم:خجالت، میکشم گفت خجالت نداره!!! حالا میایی کنسرت الان شروع میشه گفتم :باشه رفتم لباسم رو عوض کردم و رفتیم رو صحنه

خیلی استرس داشتم ولی نشون ندادم کنسرت که تمام شد تا اومدم برم لیسا و رییس کمپانیه وای جی اومدن گفتن آ/ت رقصت عالی بود باید یکی از رقصنده های دائمی شی من که تو شوک بودم گفت نه😔انقدر اصرار کردن قبول کردم 🤗 رییس کمپانی گفت از فردا بیا کارت رو شروع کن

خب این از پارت اول تو کامنت ها بگید ادامه بدم یا نه 🙏🙂

بای بای 😗بگید خوب بودم یا نه🙏