ترانه ی عشق p5

نمیدونستم به جیمین بگم یانه . اصن چرا بگم دختره حتما یه دیوونه بود دیگه  . رفتم توی آشپزخونه رفتم سمت یخچال تا که برگشتم با یه سینه ی پهنی برخورد کردم از ترس جیغ کوتاهی کشیدم و افتادم تو بغل  ش جیمین بود دیه😐 &مرض . چته تو چرا انقدر جیغ میزنی روح که ندیدی😐😒 @ بمنچه تو یهو وسط راه آدم مث روح سبز میشی جلوم😒 & هیس آرومتر دوستت میشنوه (با ملایمت😂)  آروم شدم جیمین زل زد تو چشام & ا/ت این دوستت دونگ کیونگ که از قضیه تو و اتفاقاتی که افتاد چیزی نمیدونه مگه ن؟  اب دهنمو قورت دادم قوتی اینجوری نگاهم میکرد لال میشدم & هوششش کجا سیر میکنی؟ @ ن ..نه نم..نمیدونه انموقع درگیر کارش بود و نتونستم بهش بگم & خب تو مارینا رو میشناسی؟ @اره دوست مشترک منو دونگ کیونگ بود & باید مارینا رو پیدا کنی تو میدونی کجاست؟ @ آره خب میدونم رفته کانادا چطور پیداش کنم & داداششم کاناداست؟ @ آره & باید پیداشون کنی ا/ت من این حرفا حالیم نمیشه دیگه نمیزارم بیشتر از این با آبروم بازی کنی . وحشت کرد این چرا یهو قاطی کرد . @

@ دیوونه شدی من چکار میتونم بکنم الان کسی نمیدونه که کی مقصره همه فکر میکنن .... جیمین کنترلش از دست داد و صداشو برد بالا & آره تو راست میگی همه فک میکنن منه بدبخت مقصرم . من کجای بازی کثیفتم هوممم؟؟ کجای این بازی؟ چرا داری اینکار با من میکنی لعنتی چرا من باید جای یه نفر دیگه مجازات بشم هومم؟ چرا باید این زندگی و تحمل کنم؟ با صدای بلند جیمین دونگ کیونگ سریع خودشو رسوند به ما با وحشت گفت + چ.. چیشده اینجا چخبره از خجالت دلم میخواست زمین دهن باز کنه و من اب شم  برم توی زمین & من ازتون معذرت میخوام الکی صدامو بردم بالا شما برید توی هال منو ا/ت هم

الان میایم دونگ کبونگ با تعجب سری تکون داد و رفت. برگشتم سمت جیمین با بغض و خشم گفتم@ امروز و نمیتونستی داد و هوار راه نندازی ن؟  فقط چن ساعت بود نتونستی تحمل کنی . آبروم و جلو دونگ کیونگ بردی . اومدم از کنارش رد بشم و برم که با خشم بازومو گرفت و منو چسبوند به دیوار . واه این چرا خل شده امروز .. استخونام داشتن میشکستن . نفسش تند شده بود به شدت میخورد به صورتم یقه لباسم و گرفته بود و محکم فشار میداد . کم مونده بود خفه بشم ......

ببخشید این پارت کم بود پارت بعد جبران میکنم💓 به بزرگی خودتون ببخشید دیه💜

اگه خوشت اومد لایک کن و یه کامنت هم بزار مرسییی🌼🍭

خداحافظ تا پارت بعدییی🐣🌿🍫