آقا از الان تا چهارشنبه هفته جاری ، من دیگه هیچ تستی نمیزارم ، پس فعلا خدافظ 😂😎✌
با صدای جیغ وحشتناکی که منشاءش خودم بودم متوجه دور و اطرافم شدم ، با سرعت فوق العاده زیادی داشتم به زمین نزدیک میشدم ، نزدیک و نزدیک و نزديکتر ، تا اینکه چند متر مونده بود تا تبدیل به میا واگنر له شده بشم ، یه دفعه وسط زمین و آسمون متوقف شدم ، یه جورایی انگار تو هوا معلق بودم . بعد خیلی آروم به زمین نزدیک شدم و پاهام روی زمین قرار گرفت . برای اولین بار از اینکه ثابت بودم ، خوشحال شدم . یکم سر گیجه داشتم . دور و اطرافم خیابون های سنگفرش شده بود با ساختمون های قرن شونزده ، هیفده بود ، برگشتم و با یه عمارت شبیه قصر های داستان های فانتزی مواجه شدم . قصری بنفش ، طلایی که در پرتوهای نور خورشید پشت سرش مثل جواهری بی نظیر میدرخشید . پنجره های یاسی پرتو های نور رو بازتاب میدادن . چند بار چشمام رو باز و بسته کردم که همون موقع یه دفعه ، یه نفر دستش رو گذاشت روی شونه ام . مثل برق گرفته ها از جام پریدم و برگشتم که دیدم جاستین لبخند زنان داره به قصر رو به روم اشاره میکنه و میگه : فوق العاده نیست ؟! از شوک اومدم بیرون و گفتم : خب ، اینجا دیگه کجاست ؟! هارپر سرفه کنان به طرفم اومد ، جیسون هم درحالی که هنوز رد زنجیر ها دور دست و پاش مشخص بودن ، بهم نزدیکتر شد و گفت : به لِجِندِریوم خوش اومدی ، تازه کار !! بعد بدون معطلی به طرف قصر رو به رومون راه افتادن ، هارپر دستم رو گرفت و همراه خودش کشید و گفت : اینجا دیگه در امانیم . جاستین هم در تایید حرف هارپر لبخند زنان گفت : واقعا هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه . در حالی که در های بزرگ و بنفش پر رنگ رو به رومون داشتن باز میشدن ، وارد فضای قرون وسطایی و بنفش ، طلایی قصر شدیم . یه زن نسبتا جوون و کم سن و سال از راه پله های سمت راست داشت میومد پایین . لباس قرمز به تن داشت . وقتی که نزدیکتر شد تازه متوجه رنگ چشم هاش و موهاش شدم . موهای بلند و آبشاری مشکی و چشم های نافذ طوسی که یه برق خاصی توشون بود و گوشواره ی صلیب نقره ای هم به گوش راستش بود . زنه که انگار خیلی شاکی و عصبانی بود ، در حالی که چند متر باهامون فاصله داشت ، دست به سینه شد و طلبکارانه گفت : باز هم شما سه تا خودتون رو تو دردسر انداختین ؟! هارپر حق به جانب گفت : بخدا ما خودمونو تو دردسر نمیندازیم ، دردسر خودش رو تو ما میندازه . پوزخند زدم که با نگاه عصبانی زنه رو به رو شدم ، در نتیجه ترجیح دادم ، ساکت بشم .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
20 فرزندم 2000000
محشری ط👌🏻
الان همرو خوندم کیفم کردم دارم کامنت میدم😍😂
🙏🌸🌸🌸🌸🌸🌸
😶😶😶😶😶
🤪Unknown
| 51 دقیقه پیش
Yes من حرف بزنم ، پاش هستم 😂😎✌
ای خدا =||||||||
بنظرت الان احساس گناه به من دست نمیده ؟
نه اشکال نداره دوباره میزاره
نه پسرم ، دوباره با پارت ۸ امشب قراره بزارم 😂😎✌
خوبه 😀😀😀😀😀😀
*اشک شوق* ಥ‿ಥ
یاه یاه یاه یاه یاه یاه (~‾▿‾)~
🙃🌸🌸🌸🌸
ناخی ؟ ಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠಠ_ಠ
پارت ۷ رو پاک کردی ؟! ರ_ರರ_ರರ_ರರ_ರರ_ರರ_ರರ_ರರ_ರರ_ರರ_ರ
برایییییییی چیییییییییییییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟!؟!؟!؟؟
چون ناراحتت کرده بود کلا از صفحه ی تستچی محوش کردم 😂😎✌
◉‿◉☕✨
اللهاکبر از این همه جلال ، الله اکبر از این همه شکوه (تکه جمله ی آرین 😂😂😂😂) (•‿•)☕✨✨✨
تیکه کلام ارین 😂😂😂😂 بعد سوپرنچرال قسمت جدید چطور بود ؟؟؟ داستان هارو ترکیب کردیم خوب بود ولی جدا خلاصه بود دارم بهش شاخ و برگ میدم
حیحی آره 😂😂😂😂
الان با منی ؟
نه با خاله بزرگه نداشتمم والا 😐😐😐😐😐😐
🙂
خب داشتیم در مورد چه حرف می زدیم ؟ =]
آها
خب من که سوپر نچرال رو نخوندم 😶
راستش به طور کلی بیشتر ژانر رئال رو دوست میدارم . ولی فانتزی هم جذابیت های خودش رو داره
پس می خونمش »:]
ناخی نگو قسمت ۷ پاک کردی
Yes من حرف بزنم ، پاش هستم 😂😎✌
🤪Unknown
| 1 روز پیش
قوه تخیل نیست که ، کارخونه داستان سازیه 😂😎😐✌
بههههههههه سلام مجدد🖐😃😃😃
بلی بلی اینو خیلی درست فرمودی😂😂😂😂👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌
سلاااااام
مرسی 😂😎✌
🤪Unknown
| 3 ساعت پیش
آقا شما رفیقامین ، به بودن باهاتون افتخار میکنم 🥺😎✌
بله 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عرررررررررررررررررر ✨✨✨✨✨✨✨
تازه من پسرشم هستم ( ꈍᴗꈍ)
دل تون دلمه بشه 😜
شایدم استمبولی ╮(^▽^)╭
شایدم گرمه سبزی 🤤🤤🤤
😂🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بله بله 😎✌
ناااااااخییییییییی ༼;´༎ຶ ༎ຶ༽
من مامانمو می خوام (╥﹏╥)
پسررررررررم 🥺
تمام این چندین سال دوری ازت ، لحظه ای نبود که به فکرت نباشم ، آه پسرم 😂😂😂😂
آآآآآآه ಥ_ಥಥ_ಥಥ_ಥಥ_ಥಥ_ಥಥ_ಥಥ_ಥ(╥﹏╥)(╥﹏╥)(╥﹏╥)(╥﹏╥)༼;´༎ຶ ༎ຶ༽༼;´༎ຶ ༎ຶ༽༼;´༎ຶ ༎ຶ༽༼;´༎ຶ ༎ຶ༽ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ 😂😂😂😂😂
منم همینطور مادر 🥺🥺🥺🥺🥺 آه مادر 🥺🥺🥺🥺🥺
🥺🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کلارا
غمگین
| 5 ساعت پیش
ناخی ( اینقدر این امیر گفت ناخی منم میگم ناخی ) یا همون ناشناخته تا چهارشنبه نیست ولی ما اگه قابل بدونه دوستاشیم اگه بخوای من یه نظرسنجی ساختم فعلا ۱۰ نفر توش هستن و خب تبادل ایده میکنیم و نظرمون راجب داستانا میگیم ( ناشناخته اولین عضوئه بعد از خودم ) و خواستی تو هم بیا خوشحال میشیم
حیح »:]
😂😎✌
یعنی قوه تخیلت...
عاشقشم✌😂
قوه تخیل نیست که ، کارخونه داستان سازیه 😂😎😐✌
مرسیییییییی 😂🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✌😂💜