
چرا لایک نمیکنید آخه 😢😢
مکس: مرینت میتونم باهات صحبت کنم ؟؟؟.... مرینت : صحبت کنی ؟؟!!... البته... مکس: پشت گردنمو دست کشیدم ..... میدونی خب .... درخواستش یکم سخته .... مرینت : بهم بگو مکس ..... تا جایی که بتونم کمکت میکنم...... مارکاف: زود باش مکس..... مکس: خب قراره یه مسابقه کشوری پلی گیم برگزار بشه .... و این مسابقه برای من خیلی مهمه ........... مرینت : میخوای کمکت کنم تو مسابقه شرکت کنی ؟؟؟...... مکس: نه... شرکت توش آسونه و من تقریبا تمام مراحلشو انجام دادم و تو همشون قبول شدم فقط ... برای مسابقه آخر هم تیمی لازم دارم ..... مارکاف : مکس میخواد که تو هم تیمیش بشی..... مرینت: این مسابقه قراره کجا برگزار بشه ؟؟.... منظورم اینه که تو کدوم کشور ؟؟...... مکس: همینجا ... فرانسه.... تو همین شهر ... حالا ... قبول میکنی ؟؟؟..... مرینت : باشه .... قبول میکنم .... مکس: خیلی ازت ممنونم ..... آدرین: منم راجب این مسابقه شنیده بودم .... میگن که گروه اول ۲ میلیون دلار و گروه دوم ۱و نیم میلیون دلار میگیره..... تازه گروه سوم هم به عنوان بهترین گیمر های این قاره معرفی میشن ......
مرینت : با صدای آدرین تازه فهمیدم اونم تمام این مدت اینجا بوده همه حرف های منو و مکسو شنیده ..... تو گفتی گروه سوم به عنوان بهترین گیمر ها معرفی میشن؟؟؟؟!!!!......با این حساب مسابقه باید خیلی سخت باشه !!!.... سخت تر از سخت !!!..... مکس : اما ماهم خیلی ماهریم....امکان اینکه برنده بشیم بالاست ..... فقط یه مشکلی هست ..... مرینت : چه مشکلی ؟؟؟... مکس: ما یه هم تیمی دیگه هم میخوایم ..... مرینت : بدون اینکه اصلا فکر کنم سریع گفتم آدرین!!!...... آدرین: چی ؟؟؟؟.... اما من به اندازه شما خوب نیستم ..... مرینت : دستمو پشت کمر آدرین گذاشتم و یکم به طرف مکس حلش دادم ..... تو به اندازه کافی خوب هستی .... مکس: درسته .... تو میتونی هم تیمی ما باشی و تو مسابقه شرکت کنی ..... آدرین: خیلی خب ..... پس منم هستم ..... راستی مسابقه کی برگزار میشه ؟؟؟..... مکس: سه روز دیگه ....
مرینت و ادرین : چی ؟؟؟؟!!!! سه روز دیگه ؟؟؟اما زمانش برای تمرین خیلی کمه!!!....... مکس : ما هممون حرفه ای هستیم تازه با کمک مارکاف میتونیم نفر اول بشیم ..... ________________________________ نینو : جلوی در شیرینی پزی دوپن چنگ وایسادم و به تابلوی بزرگی که اسم شیرینی پزی روش نوشته شده بود نگاه کردم .....وقتی داشتیم از فرودگاه بیرون میومدیم مرینت بهم گفت برم خونش تا چیزی بهم بگه... اما چون میخواستم با آدرین برم موزه نتونستم و حالا که غروب شده اومدم..... درو حل دادم و وارد شیرینی پزی شدم ..... خانم و آقای دوپن مشغول پختن شیرینی بودن و حواسشون اصلا به اطراف نبود ..... پس بدون اینکه براشون مزاحمتی ایجاد کنم از پله ها بالا رفتم و دریچه اتاق مرینتو باز کردم ..... توی اتاقش نبود.... پس احتمالا توی بالکنه...... مرینت : روی صندلی توی بالکن نشسته بودم و طراحی میکردم که احساس کردم یکی وارد بالکن شد .... به طرفش برگشتم ..... درسته نینو بود ..... دفتر چمو روی سه پایه کنار صندلی گذاشتم و به نینو اشاره کردم روی صندلی دیگه ای که اونجا بود بشینه...... نینو : بعد از اینکه روی صندلی نشستم فورا پرسیدم : چی میخواستی بهم بگی ؟؟؟.... مرینت : یادته روزی که لایلا شرور شده بود به تو و بقیه یه ماکارون که توش ترکیب قوی تر شدن صاحبای معجزه گر ها بود رو دادم .... و چند روز قبلش هم همون ترکیب رو به کوامی ها دادم؟؟؟.....
نینو : آره....ترکیبی که باعث میشد ابر قهرمان ها بعد از استفاده از قدرتاشون به حالت اول برنگردن ...... اما چرا این سوالو پرسیدی؟؟؟..... مرینت : دوبار خوردن اون ترکیب برای همیشگی شدنش کافی نیست ........بلکه باید سه بار مصرف بشه و فرقی نمیکنه که کوامی ها اونو بخورن یا صاحباشون البته وقتی که تغییر شکل میدن !!!..... من این ترکیبو تا به حال به همه ابر قهرمان ها یا کوامی ها دادم و فقط کت نوار مونده ...... اون فقط یه بار این ترکیبو خورده ..... نینو : از من میخوای این ترکیبو براش ببرم ؟؟؟..... مرینت : دقیقا .... دست نینو رو گرفتم و جعبه کوچیک آبی رنگی رو کف دستش گذاشتم...... حواست باشه گمش نکنی ...... نینو : باشه لیدی باگ ...... ________________________________ آدرین: نینو چند دقیقه پیش بهم زنگ زد و گفت بیام روی پل اما نگفت چرا !!!! ....... از دور دیدمش و براش دست تکون دادم ....... طولی نکشید که بهم رسید و کنارم وایساد...... هی نینو.... ما که همین یک ساعت پیش باهم تو موزه بودیم.....چرا بازم باید همو میدیدیم؟؟؟!!!.... پشت تلفنم که به هیچ کدوم از سوالاتم جواب ندادی !!.... نینو : موضوع مربوط به لیدی باگه ...... آدرین: چه اتفاقی افتاده ؟؟؟.....
نینو : جعبه ای که مرینت بهم داده بود رو از جیبم در اوردم و به آدرین دادم ..... لیدی باگ گفت اینارو بدی به کوامیت یا وقتی کت نواری بخوری ..... آدرین: در جعبه کوچیک آبی رنگو باز کردم..... پنیر ؟؟؟!!..... نینو : مگه کوامی تو پنیر نمیخوره ؟؟؟..... آدرین: چرا .... ولی خودم شیرینی رو ترجیح میدم ..... راستی تو کسی رو میشناسی که بتونه دور بین ها رو از کار بندازه .....یا سیستم امنیتی یه خونه رو دستکاری کنه؟؟؟..... نینو : همچین کسی رو برای چی میخوای ؟؟.... آدرین: تا بتونم سر از کار پدرم در بیارم .... مطمئنم که اون تو اتاقش چیزایی داره که از من مخفیشون میکنه ...... نینو : خب چرا وقتی خونه نیست نمیری تو اتاقش و اون چیزا رو پیدا کنی ؟؟؟..... آدرین: برای اینکه اونجا پر از دوربینه ..... آخرین باری که سعی کردم اینکارو بکنم دوربینا تصویرمو ضبط کردن و نزدیک بود از رفتن به مدرسه منع بشم .....
نینو : چطور فکر نکرده بودم خونه ای به این بزرگی قطعا باید سیستم امنیتی پیشرفته ای داشته باشه ..... خودشه ... مکس !!!!.... آدرین: مکس؟؟؟.... نینو : مکس میتونه این کارو بکنه ..... آدرین: اما مگه تخصص اون تو پلی گیم نیست ؟؟... نینو : اون متخصص کامپیوتره و میتونه سیستم امنیتی رو از کار بندازه ..... آدرین: خیلی خوبه.... پدرم و ناتالی فردا به یه نمایشگاه هنری میرن تا پدرم راجب طرح هاشون نظر بده.. ... اما به جز این باید موضوع فیلیکسو هم یه جوری حل کنیم ..... نینو : پسر خالتو به کل فراموش کرده بودم ..... شاید ...شاید الیا و مرینت بتونن بهمون کمک کنن !!!!.......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاللللییییییییی
ممنون 😄
عالی بود
مرسی 😙
عالییییییییی پارت بعد لطفا😁🙏💕
ممنون
پارت بعدو فردا میزارم 😄
👍🤩🙏
داستانت خوب نیست.🥺
عالیه🤩😍
وای وقتی گفتی خوب نیست یه لحظه دلم لرزید 😔
😍😍
دلت نلرزه 😂
حتما صد تایی بشم توی یک تست جداگانه معرفیت میکنم.🍭💖💕🌺🌸
ممنوننننننن اجی 😙😙
خواهش میکنم❤️💜