Bloody love1

سلام دوستان از اون جایی که دیگه میراکس راه سرنوشت رو ادامه نمیدم بخاطر چیزای شخصی این داستان رو گذاشتم امید وارم خوشتون بیاد تو نظرا بهم بگین چطور بود.

سلام من مرینت ملوریدا هستم.۱۸سالمه تو نیویورک زندگی می کنم .بهم میگن پرنسس مد.تا حالا عکسی ازم چاپ نشده.یه خواهر دارم به اسم ماریلا ودوتا برادر که بهتره بگم اتیش پاره«درست حرف بزن😠»اسمشون مایکل ومارسله.من به طراحی وبکس علاقه دارم.

خب من یه خوناشامم ولی کسی جز خوانوادم نمیدونه.ماتو روز با استفاده از معجون خاله ارمیا می تونیم بریم بیرون.خانواده ی من پولدار هستن.

سلام من ادرین اگراستم . ۱۹سالمه دراکولام ولی کسی نمیدونه . به من میگن شاهزاده ی مد.یه خاهر دارم به اسم ارومینا.من بخاطر معجون هایی که پدر از خانم ارمیا می خره می تونم برم بیرون نمی دونم چرا ماتو پاریس زندگی می کنیم برنمی گردیم ترانسیلوانیا.

من تو ترانسیلوانیا به دنیا اومدم .«باشه فهمیدیم اقای دراکولا.😜ادرین:ساکت خانم نویسنده😠»خب حالا که با من اشنا شدین بریم سر داستان👈 اززبان نوبسنده👈¶ادرین ادرین بلند شو داداشی -بزاریکم بخوابم ارومینا¶ بلندشو یه خبر خوب دارم واست-چه خبری؟ ¶پدر پرنسس مد یعنی مرینت ملوریدا رو دعوت کرده میگن هیچ کس اونو ندیده.-خب ¶خب تو باید بلندشی بری مدرسه.-امروز مگه شنبه نیست¶نه امروز دوشنبه هست .-باشه اومدم.

در خانه ی ملوریدا ها👈~ماریلا ساکت منو ومایکل بیدارش می کنیم.×نه می ترسونیدشا.~نقشه ی ماهم همینه.مایکل یک دو سه حالا.+ججججججججیییییییییییققققققققققق مممممماااااااایییییییییییککککککککللللللللل ،ممممممااااااارررررررسسسسسسسلللللللللل می کشمتون.~اگه دستت بهمون برسه خخخخخ

•مرینت دخترم +بله بابا•تو ودوتا اتیش پاره ومریلا میرید پاریس.+چی😲•اره اقای اگراست دعوتت کردن‌.+اما بابا.•اما نداره فردا حرکت می کنید.مایکل ،مارسل باادب باشید.اقای اگراست یه پسر و یه دختر دارن.حالا برید برای سفر اماده شید.مرینت تو بمون.+چشم• مرینت حتی خون یه نفرو تو اون خونه نمی خوری ومواظب دوتا اتبش پاره هم باش.«دوستان چون مادر مرینت ادمه وباباش خوناشام فقط مریخوناشامه برادراش وخپاهرش ادمن»+چشم می تونم برم.•باشه برو.

فردا👈+مایکل مارسل بیایند دیگه.جت رفت.~اوم©دیم .«سه ساعت بعد در پاریس» !خانم ملوریدا به پاریس رسیدیم‌.¶ادرین دیرمون شد.-اومدم .بریم .©خب پس~پاریس اینجاست‌.+اره بزغاله ها.-او ارومینا اون دختره خیلی زیباست.¶عاشق شدی داداش-کی من نه.+او سلام اقای اگراست من مرینت ملوریدا هستم .~سلام اقای©اگراست ما~مایکل و©مارسل هستیم.+او من واقعا متاسفم بابت برادرام اونها باهم حرف می زنند.مارسل مایکل درست حرف بزنید اقای اگراست وخانوادشون به این جور حرف زدن عادت ندارن.©~😓چشم.

+او سلام ارومینا¶شما منو میشناسید +بله شما به پری فرانسه معروف هستید.¶او بله درسته .منم از اشنایی باهاتون خورسندم +راحت باشید لازم نیست انقدزچر رسمی صحبت کنید ما با ماشین خودمون میایم.-نه لطفا با مابیاند+نه خیلی ممنون ~مری ©نه +مارسل مایکل می کشمتون. «تو ماشین اتفاق خاصی نمیوفته رسیدن خونه»+او سلام اقای اگراست خیلی ممنون که دعوتمون کردید*نه من ممنونم که قبول کردید .ادرین راهنمایی شون کن -چشم پدر.از این طرف +خیلی ممنون مارسل ومایکل بعد از اینکه کاراتونو کردین بیاین پیش من ~©😫میشه همین یه بارو ببخشی +نه ~©چشم😵😥

_خب خانم ملوریدا اینم اتاق شماست +ممنون لطفا مرینت صدام کنید .اگه زحمتتون نمیشه به مارسل ومایکل بگین بیان پیش من کارشون دارم._او حتما.نه چه زحمتی.

انچه خواهید دید:تو..........تو ......یه......اره.......من......دراکولا هستم‌..........ولم......کن......بعد از اینکه خونتو خوردم حتما.......Noooooooooo. این داستان ادامه دارد. خوشتون اومد بهم تو نظرا بگین چطور بود.😘